حیات فرهنگی، نگاه فرهنگی، تولید فرهنگی
علی رزمآرای
اشاره: اساس بسیاری از فعالیتهای فرهنگی از همه دست و آینده این فعالیتها در شهرستانها به معیار عیار نشر و مجوز نشر محصولات فرهنگی، هنری و ادبی باز میگردد. در بسیاری از ارگانهای دولتی در راستای تألیف و نشر کتب و همچنین تعیین و ارزشگذاری محتوای آنها و از سویی عیار و معیار مشخص برای تعیین ارزش کیفی و کمی آنها برای چاپ و انتشار، متمرکز عمل میشود و به اصطلاح در این حوزه همه نگاهها به مرکز و پایتخت بوده و هست.عصر حاضر را اگر عصر ارتباطات خوانده و توصیف کردهاند که خوانش و توصیفی صحیح است اما همین خوانش و توصیف نه فقط ظاهر این امکانات ارتباطی و پیچیدگی آن را مدنظر قرار داده که ارتباطات را با همه اشکال خود و از نظر فرایند و خصوصیات درونی آن، اعم از دور و نزدیک و مرزهای تعیین شده قبلی و حتی عمق و ظاهر جهان پیرامون را در نوردیده و همه چیز را نزدیک به هم قرار داده است.یکی از مصادیق این امر یکدست شدن مناطق مختلف از حیث امکانات و معیارهای ارتباطی است. یعنی در این عصر، در یک کشور و جامعه انسانی مشخص، پایتخت آن از هیچ حیث نسبت به مناطق دیگر آن ارجحیت نداشته و در همه چیز و از همه منظر عیار و معیار نیست! ارتباطات نزدیک و گستره سد هر عیاری را میشکند. از سویی توسعه فرهنگی و انسانی در یک جامعه انسانی به میزان بودن و هم طرازی همه مناطق آن با هم بستگی دارد.این یعنی به دلیل پایتخت بودن تهران دغدغه این شهر نسبت به دغدغههای شهری مانند ارومیه دارای اولیت نیست. قرار نیست همه کشور با معیار زندگی و حرکت در پایتخت سنجیده شده و عیار گذاری شود.منظور نظر این فراز نوشتار این است که شهرستانهای تابعه استانهای کشور نسبت به پایتخت از چه راهی باید خود را با توجه به دغدغههای منطقهای و بومی به عیار کلی مرکز کشور برسانند؟ آیا این امر عملاً ممکن است و یا خیر؟برای مثال شورای کتاب کودک و نوجوان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان در مرکز بر چه اساس و معیاری دست به انتخاب کتب و صدور مجوز چاپ برای آن میکند که برفرض مثال با ساختار و روال نشر آثار در وزارت فرهنگ و ارشادی اسلامی دارای فرق اساسی است؟ کتابی که از شورای کتاب کانون رد شده در ساختار نشر وزارت فرهنگ مجوز نشر میگیرد؛ و یا در خصوص ادبیات دفاع مقدس و…
در این میان دو نکته حائز اهمیت است:
۱-تمام سطح کشور و جامعه انسانی ایران از لحاظ فرهنگی و اجتماعی و حتی اقتصادی در یک سطح برابر قرار ندارند و از سویی دغدغههای منطقهای مناطق مختلف باهم متفاوت است. برای مثال شیوه زندگی و نوع جریان و تعاملات روزمره و حتی امکانات فرهنگی و … در تهران پایتخت نسبت به ارومیه و یا هر کجای دیگر کشور فرق داشته و از تناسب منطقی برخوردار نیست که بتوان از همه این مناطق انتظار فعالیت، تحت شرایط برابر را داشت.از سویی حیات و جریان فرهنگها و زبانهای مختلف در کشور نیز مزید بر علت است که حداقل اگر قرار است که به یک برآیند مشخص و معدل معین بین این فرهنگها از حیث اشتراکات فرهنگی به معیاربندی کلی رسید باید به اصل این فرهنگها نیز توجه شود.
۲- تمرکزگرایی در نشر و فعالیتهای فرهنگی باعث هرز رفت زمان و از سوی فرسایش زمانی میشود. برای مثال اگر اثری که آماده چاپ است و ضرورت زمانی در چاپ و انتشار آن وجود دارد و یا فواصل منطقهای با مرکز طولانی بوده و … باعث از بین رفت زمان مناسب نشر و به وجود آمدن مشکلات بعدی از پخش تا معرفی کتاب میشود که در بسیاری از مواقع مؤلف را ناگزیر به کنار کشیدن میکند.البته به شکل اخص پخش کتاب در استان آذربایجان¬غربی و شهر ارومیه تبدیل به یک معضل شده و به زعم یکی از دست_اندرکاران نشر در همین شهر سیستم پخش کتاب استان و شهر ارومیه فلج است. به همین دلیل در ابتدای این نوشتار گفته شد که عصر حاضر اگر عصر ارتباطات است و ارتباط گیری در این عصر نزدیک به هم بوده و بسیاری از موانع را برچیده پس باید در خصوص چاپ، نشر و انتخاب آثار نیز این نزدیکی ارتباطات و کاربردی شدن آن رخ بنماید. یعنی مناطق مختلف کشور به حدی به هم نزدیک باشند که با وجود تنوع و تفاوت فرهنگی تناسبات هم رعایت شود و عیاری یکی دست و همه گیر برای انتشار و انتخاب آثار تعریف گردد که به درد همه گستره کشور بخورد نه فقط تهران و یا احیانا ً چند کلانشهر بزرگ و مستقل و شبیه به تهران! برای رفع این مشکل و حل آن باید دو سویه عمل شود! یعنی هم مدیران استانی باید دارای ذهنیت و دغدغه فرهنگی زمانمند و منطقهای باشند و هم مدیران کشوری با گستره ملی به همه کشور نظر کنند و ملی بودن را فقط تهران و تهران نشینی ندانند و نبینند.شایان دقت است که شیوه زندگی و منش در یک شهر مانند ارومیه از یک منطقه تا یک منطقه و از یک محل تا یک محل متفاوت است و متغیر اگر همین تصور را بگیریم و به کل کشور تسری دهیم عمق ماجرا و معضل مشخص میشود. دستگاههای دخیل در صدور مجوز و انتخاب آثار برای نشر، باید در این زمینه تحقیقیتر عمل کرده و با رعایت چهارچوب¬ها، از عیاربندیهای قالبی و مرکزگرایانه بپرهیزند تا نشر و انتشار در گستره یک کشور یک جانبه نباشد.نکته آخر اینکه در حال حاضر رایجترین و معمولترین شیوه برای ارجاع آثار و درخواست مجوز و صدور آن برای چاپ از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام میپذیرد که این روال به شکل معمول و در ظاهر دارای مشکلات فوقالذکر نبوده اما همچنان مرکزگرایی از نظر معیار و عیار بر آن سایه افکنده است.
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۰۰ ق.ظ