حذف مهر طلاق شاید خفیف درد اما درمان نیست
گروه جامعه : در جدیدترین اقدام برای کاهش چالش های پیش روی زنان، هفته گذشته رئیس سازمان ثبت احوال از تهیه پیش نویس حذف واژه طلاق از شناسنامه زنان مطلقه خبر داد.
تاکنون واژه طلاق تنها از شناسنامه بانوانی حذف می شد که عقد ازدواج آنان به ثبت رسیده بود اما هنوز دوشیزه بودند. حالا دولت قصد دارد با این طرح -که برای تصویب به همراهی خانه ملت چشم دوخته است- تمامی زنان مطلقه را از مهر طلاق در شناسنامه رهایی ببخشد.
اجازه ندارد در مراسم عقد خواهر جوانش شرکت کند چون حضور زنان مطلقه و دوبخته هنگام بستن پیمان عقد بدیمن است. خانواده دیگر مانند قبل حمایتگر و امن نیست؛ زیر ذرهبین است چون همه نگراناند مبادا دست از پا خطا کند. هر آن ممکن است کارش را از دست بدهد چون جدایی هر سوءرفتاری را مجاز کرده است. اگر صاحبخانه جوابش کند تازه آغاز مصیبت دیگری است؛ کسی تمایلی ندارد خانهاش را به زن تنهایی که سایه مرد بر سرش نیست اجاره بدهد. تنهاست. بیپناه است. همدم و همراهی نیست و حالا با یک که نه، با دهها مشکل و معضل روبهروست. جهنمی که در دوران تاهل تحمل میکرد به گلستان تبدیل نشده، تنها چهره دیگری به خود گرفته است.
این همه، تنها تصویر بخشی از زندگی دهها و صدها زنی است که به هر سبب و دلیل، ناچار با زندگی زناشویی وداع گفتهاند. بدتر آنکه روزبهروز بر تعداد آنان افزوده میشود و در سناریوی زندگیشان، سکانسهای تلختری را تجربه میکنند. آمارها گرچه بهروز نیست اما حرفهای زیادی برای گفتن دارد. شاید همین آمارها و ارقام است که سبب میشود گاه گاهی خواب مسوولان بیاشوبد و برای پیشگیری از طلاق و کاستن از عوارض و پیامدهای آن چارهاندیشی کنند. در جدیدترین اقدام برای کاهش چالشهای پیشروی زنان، هفته گذشته رئیس سازمان ثبت احوال از تهیه پیشنویس حذف واژه طلاق از شناسنامه زنان مطلقه خبر داد. تاکنون واژه طلاق تنها از شناسنامه بانوانی حذف میشد که عقد ازدواج آنان به ثبت رسیده بود اما هنوز دوشیزه بودند. حالا دولت قصد دارد با این طرح -که برای تصویب به همراهی خانه ملت چشم دوخته است- تمامی زنان مطلقه را از مهر طلاق در شناسنامه رهایی ببخشد.گروهی این ایده را اقدامی برای کاهش فشارهای روانی روی زنان مطلقه میدانند و آن را مثبت و کارآمد میپندارند. عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در حمایت از این پیشنویس میگوید: زنان بعد از طلاق به همسر قبلی خود تعلق ندارند لذا لزومی برای ذکر نام همسر در شناسنامه آنها وجود نخواهد داشت. بر این اساس میتوان با اتخاذ تدابیری واژه طلاق را از شناسنامه حذف کرد. خدادادی میگوید: نبود واژه طلاق اثرات مثبت روحی و روانی زیادی دارد و به نظر میرسد اقدام دولت در ارائه لایحه حذف واژه طلاق از شناسنامه زنان مطلقه تصمیم درست و تاثیرگذاری است.اما این لایحه منتقدانی هم دارد. حقوقدانان نگران پیامدهای منفی آن هستند. محمود کیاسالار معاون سابق دادستان کشور این طرح را برای حفظ و صیانت از حقوق زنان موثر میداند اما تاکید میکند: طرح حذف واژه طلاق از شناسنامه زنان مطلقه اگرچه برای صیانت از حقوق زنان تدوین شده است ولی ممکن است موجب کتمان حقیقت به هنگام ازدواج دوم شود. وی میگوید گرچه این طرح راه تحقیق و استعلام را برای همسر بعدی نبسته است اما از آنجا که اساس زندگی مشترک بر صداقت است پنهانکاری زنان میتواند زندگی مشترک بعدی را با معضلات جدیتری روبهرو کند.
گروه دیگری از تحلیلگران نیز از منظر متفاوتی به این طرح مینگرند. آیا فقط این زنان هستند که از ثبت طلاق در شناسنامه آسیب میبینند؟ چرا در این پیشنویس مردانی که نمیخواهند کسی از ازدواج قبلیشان مطلع شود، نادیده گرفته شدهاند؟ و آیا این خود تبعیضی علیه مردان نیست؟ به تمامی این تحلیلها میتوان نکته دیگری را افزود. آیا جدایی برای زنان لکه عار و ننگی است که باید از شناسنامه آنان پاک شود؟ به نظر میرسد این طرح پذیرش یک حقیقت تلخ است. اگر زنی از تعهد ازدواج خارج شود خود را در معرض آسیبهای بسیاری قرار خواهد داد و برای جلوگیری از این آسیبها به مداخله قانون نیاز است.تردیدی نیست که زنان مطلقه به حمایتهای قانونی نیازمندند تا پس از جدایی نیز بتوانند به زندگی طبیعی خود در جامعه ادامه دهند، از تبعیض مصون بمانند و بتوانند با فعالیت اقتصادی و اجتماعی سالم، زندگی خود و فرزند یا فرزندانشان را تامین و مدیریت کنند. اما به نظر میرسد آنچه بیش از شناسنامهها نیاز به تغییر دارد، فرهنگی است که به افراد جامعه اجازه میدهد به حریم خصوصی زنان بیسرپرست مطلقه یا تنها سرک بکشند و از چند و چون و کیفیت زندگیشان سردربیاورند و حتی آن را دستمایه خشونت یا سوءاستفاده قرار دهند.
تصویر زنان متاهل با حلقهای در دست روزبهروز کمرنگتر میشود. جهان نهتنها شاهد کاهش نرخ ازدواج است که با پدیده نامیمون افزایش نرخ طلاق هم روبهروست. آمارها بر این واقعیت صحه میگذارند. در سراسر جهان گرچه ازدواج منافع و مشکلاتی دارد اما طلاق و زندگی پس از جدایی، به ویژه برای زنان مشکلات اقتصادی و اجتماعی آنان را چند برابر میکند. در کشورهایی با رسوم، سنتها و باورهای خاص زنان با مشکلات بیشتری روبهرو میشوند که در جهان توسعهیافته کمتر یافت میشود؛ جهانی که دستکم برای رفع نابرابری جنسیتی تلاش خود را مضاعف کرده است. مشکلات زنان مطلقه متنوع و گسترده و در اغلب موارد کمابیش مشابه است. زنان مطلقه یا جداشده متهم میشوند که فاقد قابلیتها یا مهارت لازم برای زندگی مشترک بودهاند؛ فرقی هم نمیکند که مشکل اصلی که زندگیشان را به سمت جدایی رانده چه بوده یا خودشان در این اتفاق تا چه اندازه مقصر بودهاند.
جامعه سنتی با تفکر بسته و محدود، درک درستی از طلاق به عنوان پایانی بر یک زندگی نامطلوب ندارد. از این منظر، زنان بیوه در مناطق روستایی با مشکلات بیشتری روبهرو هستند؛ آنان اغلب تحت سلطه نظام پدرسالاری قرار میگیرند و فشارهای اجتماعی و قدرت سنت آنها را از کار، معاشرت و زندگی مفید باز میدارد. در برخی پارهفرهنگها اینگونه زنان به اجبار به ازدواج مجدد دیگری تن میدهند. در برخی دیگر نیز امکان معاشرت با جامعه و بهرهمند شدن از فرصت ازدواج مجدد اساساً از آنان سلب میشود. سوال اینجاست؟ آیا با حذف واژه طلاق از شناسنامه، آزارها و سوءرفتارهایی که متوجه زنان است نیز حذف خواهد شد؟به جز کار و معاشرت، زنان مطلقه برای فرزندپروری، یافتن محلی برای زندگی، برخورداری از امنیت روانی و دیگر شاخصهای رفاه نیز با معضلات متعدد روبهرو هستند. آیا پاک کردن طلاق، این معضلات را هم پاک میکند؟ به نظر میرسد پیش از این پیشنویس، به اصلاحات دیگری در قوانین و مقررات و نیز فرهنگ جامعه نیاز است که یکی از مهمترین آنها درک درست از مفهوم حریم خصوصی و اطلاعات محرمانه افراد است.همانطور که پیشتر ذکر آن رفت گرچه طلاق پدیدهای رایج و رو به افزایش است اما هنوز هم در بسیاری از جوامع از جمله ایران، یک اتفاق نامطلوب تلقی میشود که پیامدهای آن در زندگی اجتماعی به ویژه محل کار زنان را به دردسرهای بزرگی میاندازد. گرچه دیگر زنان مطلقه در اقلیت نیستند و طلاق نیز پدیده شگفتآوری نیست اما نمیتوان به واقع تصور کرد که زنان مطلقه با چه حجمی از پیشداوریها، باورهای غلط و شرایط نامساعد دستوپنجه نرم میکنند.
بیتردید مهمترین چالش پیش روی زنان مطلقه تامین هزینههای زندگی است. چالشی که آنان را وامیدارد بیشتر کار کنند و اگر تا پیش از جدایی، شاغل نبودهاند کاری بیابند. این فشار زمانی مضاعف میشود که در محل کار، آگاهی کارفرما یا همکاران از جدایی فرد به سوءرفتار آزار جنسی یا سوءاستفادههای دیگر منجر شود. چنین رویدادهای تلخی اغلب زنان را ناچار میکند تا عطای کار کردن را به لقایش ببخشند یا دائم در حال تغییر شغل باشند.در کشورهای پیشرفته اطلاعات مربوط به ازدواج، طلاق یا تعداد فرزندان محرمانه تلقی میشود ضمن آنکه جز در گواهینامههای رسمی، در کارت شناسایی یا هیچ مدرک شخصی دیگری ثبت نمیشود. طبق مقررات »کمیسیون فرصتهای برابر اشتغال در ایالات متحده«، در این کشور در مراحل پیش از استخدام پرسیدن سوالاتی در مورد بارداری متقاضی شغل، وضعیت تاهل یا قصد او برای ازدواج، تعداد فرزندان یا برنامه خانواده برای فرزندآوری، نحوه نگهداری فرزندان، وضعیت اشتغال همسر و حتی نام همسر، شواهدی برای »تبعیض« تلقی میشود و غیرقانونی است. به عنوان یک قانون کلی، سوالاتی که در فرآیندهای پیش از استخدام پرسیده میشود میبایست به اطلاعات مربوط به مهارتها و توانمندیهای فرد برای کسب شغل مربوطه محدود باشد. بنابراین هرگونه پرسشی درباره نژاد، جنسیت ملیت، مذهب و… نامربوط به شمار میرود و تبعیض محسوب میشود. این همه نشان میدهد گرچه در هیچ یک از مدارک شناسایی افراد اطلاعاتی در مورد تاهل یا طلاق آنها ذکر نمیشود اما سایر قوانین کاری نیز به نحوی تدوین شده که این اطلاعات از سوی کارفرمایان درخواست نشود و موجبات تبعیض در محیط کار را فراهم نسازد.حتی اگر بپذیریم که اطلاعات مربوط به طلاق برای هر فرد محرمانه است، باز هم مشکل به همینجا ختم نمیشود. بسیاری از زنانی که در فرآیند طلاق قرار میگیرند به دلیل درگیری با همسر برای سرپرستی فرزند و حضور مکرر در دادگاه ناگزیر میشوند افراد مافوق خود را در جریان این اتفاق قرار دهند. حتی پیش از آنکه طلاق قطعی شود یا مهر طلاق شناسنامهشان را ممهور کند خبر جدایی به سرعت در محل کار میپیچد. چرا؟ چون حریم خصوصی و رازداری جایگاه چندانی در فرهنگ جامعه ندارد. داستان ادامه دارد. کمی پس از آن که تب کنجکاوی کارفرما و همکاران در مورد علت و جزئیات جدایی فروکش کند کابوس دیگری خواب و آرامش زنان مطلقه را میآشوبد: سوءرفتارهای اخلاقی، جنسی و اجتماعی. برخی تصور میکنند پایان ازدواج پایان محدودیتهاست چراکه مردی که تاکنون زن را حمایت، کنترل یا محدود میکرد دیگر نیست! به همین سادگی خود را مجاز به تجاوز به حریم شخصی زن میدانند؛ از دعوتهای ساده برای گپوگفت و شاموناهار گرفته تا پیامکها یا تلفنهای به دور از عرف و اخلاق. پس از جدایی، در ذهن بسیاری افراد زن برای هرگونه دعوتی»آزاد« است و این، ربطی به ثبت جدایی در شناسنامه ندارد.انگاره اشتباه دیگر آن است که برخی تصور میکنند زنان مطلقه میتوانند مسوولیتهای بیشتری بر عهده بگیرند، ماموریت بروند یا ساعات بیشتری در محل کار بمانند، چون تعهدات خانوادگی کمتری دارند. این مشکل البته مختص زنان جداشده نیست؛ زنانِ تنها همگی با این چالش دست به گریباناند. زنانی که پس از جدایی سرپرستی فرزندانشان را بر عهده میگیرند هم با مشکلات بیشتری روبهرو هستند؛ فشار تامین زندگی خود و فرزند. مدیریت مسائل حاشیهای خود به خود استانداردهای زندگی آنان را پایین میآورد و بر استرس آنها میافزاید و بدین ترتیب میتواند سبب افت کیفیت یا بهرهوری آنها شود. در این شرایط هم زن ناگزیر است تاهل یا جدایی خود را افشا کند تا بلکه از درک و همکاری اطرافیانش در محل کار بهرهمند شود. و این بار هم دیگر فرقی نمیکند که مهر جدایی تا چه اندازه از دیدرس دیگران پنهان مانده باشد.به نظر میرسد ما به جامعهای در حال گذار تبدیل شدهایم که طلاق در آن »رایج« شده اما »پذیرفته نشده است«. هنجارهای سنتی، ازدواج را یک آیین مقدس میداند که میبایست به هر بهایی حفظ شود و زنانی که از این پیمان مقدس خارج میشوند »هنجارشکن« به شمار میروند. تغییر اتفاق افتاده، اما باورها و تفکرات سنتی با آن همگام نیست. برداشتن مهر طلاق از صفحه دوم شناسنامه شاید تخفیف درد باشد، اما درمان نیست. مُهر ننگ باید از پیشانی زنان مطلقه برداشته شود.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۵:۲۱ ق.ظ