آرازآذربايجان گزارش مي دهد
حاشیهنشینی زخم چرکین بی عدالتی در سینه شهرما
پروانه کرامتی
گروه اجتماعی:همین چند وقت پیش بود که هفته دفاع مقدس را پشت سر گذاشتیم. هفته ای که هرگاه از خاطرات آن یاد میشود مردانگی، غیرت، شعور و بیریایی رزمندگان به ذهنمان میآید. اما در همان زمان شخصی به نام بنیصدر یعنی همان رئیس جمهور وقت کارهایی کرد که در عین ناباوری می توان به آن بیعدالتی گفت، عدالتی که به خاطر آن انقلاب شد و هشت سال جنگ را تحمل کردیم تا روی پای خودمان بایستیم خودمان کشورمان را بسازیم در اصل به خودباوری و خودیاوری برسیم و دیگر عدهای در کشور پولدارتر و عدهای فقیرتر نشود.
آن هشت سال فقط با صدام نجنگیدیم بلکه با کل دنیا جنگیدهایم تا بتوانیم عدالت را در کشورمان برقرار کنیم در آن روز دلهای مردم به هم نزدیکتر بود و بیشتر هوای هم را داشتند و همیشه حال و احوال هم را میپرسیدند اگر از آن روزهای دور که در این ایام به قصه تبدیل میشود که شاید برای آیندگان افسانهوار خواهد بود با همه زیباییها و یکرنگیهایش گذشت، گذشت تا به اکنون رسیدیم اما همه بیست و چند سال به همین سادگی نگذشت.
فراز نشیب زیادی را تحمل کردهایم تا به این نقطه رسیدیم روزهای سخت را از پس هم گذرانده و از پیچهای تاریخی دشوار عبور کردیم. همچنین روزهای بمباران شیمیایی استان عزیزمان را دیدیم به طوری که اکنون بعد از این سختیها به یک امنیت رسیدهایم امنیتی که باید عدالت هم در کنار آن باشد تا مردم احساس رضایت کنند.
اما امروز این عدالت کمرنگ شده یعنی مردم شهر زیبای من در کل دو دسته شدهاند دسته نخست همان مرفههای بیدرد جامعه هستند و گروه دوم حاشیهنشینان می باشند.
امروز در شهر زیبای مان یعنی ارومیه همان دو قطبی شدن جامعه را میبینیم خانههایی که متراژهایی وسیع دارند ولی عدهای به خاطر فقر حاشیهنشین شدهاند، از فرط بیجایی و بیمکانی به حاشیهنشینی روی آوردند، عده ای با مساحت خانه خود نمیدانند چه کنند عدهای دیگر در آرزوی داشتن خانه حاشیهنشین شدهاند.
اما همانهایی که متراژ خانهشان نجومی است از دسته حاشیهننشین شهرها دلجویی می کنند. آیا احوالی از آنها میپرسند یادی از مردمی میکنند که از فرط بیجا و مکانی به حاشیه قبرستان شهرمان روی آوردند و در آنجا زندگی میکنند
هملن بچههایی که در آنجا بزرگ میشوند و روزی میتوانند برای خود و جامعه ارزشمند باشند ولی شاید با زندگی در این مناطق به بیراههای بسیار تاریک بروند و به شدت تخریب شوند.کاش کمی به این کودکان توجه شود زمانی که برای نوشتن این متن به یکی از مناطق حاشیهنشین رفتم بغض با دست های قدرتمندش گلویم را فشار داد آنقدر که دیگر اشک از چشمهایم بر گونههایم جاری شد.
با تمام وجودم غربت مردمی را حس کردم که از بیپناهی به حاشیه قبرستان شهرمان پناه بردهاند و آری مردن این خطه از ارومیه به خاطر درد تنهایی رنج می برند ولی ما در خوشیهای زندگی خود نمی خواهیم آنها را شریک کنیم و مرهمی بر زخمهای عمیق قلب آنها باشیم.در ابتدای مطلب گفتم کسانی هستند در همین شهر خودمان متراژ اتاق پذیراییشان اصلا قابل قیاس با کل خانههای ما نیست، شاید اگر این قشر جامعه کمی به مردم حاشیهنشین توجه کنند تا حدودی مشکلات بی_حد و حصرشان رفع شود در این میان دم شهردار گرم که حداقل برای مردم این منطقه فضای سبزی جهت تفریح فراهم کرده است اما نباید این اصل مهم را فراموش کرد کودکانی که در این مناطق متولد و بزرگ می شوند ممکن است به خاطر فقر خانوادهشان از راه به بیراههای روند که آینده زیبای آنها از بین برود.
این کودکان همانهایی هستند به کودکان کار معروف هستند همان کودکانی که به جای درس و بازی مجبور هستند کار کنند، همان کودکانی که به جای محبت پدر و مادر با نگاه های عجیب، سرد و حتی با تمسخر مردم رو به رو می شوند و حتی اگر برای خانواده هم تلاش کنند به خاطر اشتباه برخی دیگر ممکن است مجازات شده و متهم به دروغگویی شوند.
اما علاوه بر این آینده کودکان کار ساکن در مناطق محروم چه خواهد شد اگر از آنها حمایت نشود مشخص است در دام اعتیاد میافتند و به خاطر فراهم کردن پول دست به دزد بزنند.آقای رییس جمهور چهار سال پیش به مردم قول دادید که در طول ۱۰۰ روز مشکلات اقتصادی را حل میکنید ولی این شرایط نهتنها فراهم نشد بلکه مردم بیشتر دچار فقر شدند در این میان فقط شنیدیم اختلاس رخ داده است.آیا این همان شرایطی بود که قول داده بودید. کاش همه رییس جمهورها یاد بگیرند به جای متهم کردن دولت قبلی برای بهبود جامعه تلاش کنند.
اما در این چهار سال نه تنها از تعداد کودکان کار کم نشد بلکه من حتی شخصا شاهد این امر تلخ بودم که روز به روز به تعداد آنها اضافه شد، حاشیهنشینی مردم شهر زیبای من یعنی ارومیه بیشتر شد و فقر بیشتر به این مردم زور گفت تا آن جا که مجبور به ساکن شدن در همسایگی اموات شدند. همیشه میگویند شبها به قبرستان نروید اما عدهای هماکنون در این مناطق خانه دارند و آنجا زندگی میکنند.کاش شما هم به مردم این مناطق سر میزدید و غربتشان می دیدید، عدهای از فرط نیازمندی به چنین جاهایی رفتهاند.این مردم به درمانگاه نیاز دارند نمیتوانند که از این شهر به آن شهر بروند.
شاید حال یکی بسیار وخیم باشد آن گاه ممکن است به خاطر مشکلی که به سادگی قابل درمان باشد جان خود را در دم از دست بدهد. نمی دانم شما به این مناطق رفتهاید یا نه اما برخی از خانهها بسیار شبیه به حلبی آبادهایی است که در شهرهای بزرگ می بینیم. از دستاندرکاران خواهشمندیم فکری برای این قشر کنند تا حال وخیم زندگیشان بهبود یابند . نمایندههای مردم در مجلس حالا موضوع خوبی علاوه بر دریاچه ارومیه برای تبلیغ دارند پس می توانند وعدههای پوشالی به مردم این مناطق دهند. باید برای ساماندهی این مناطق چارهای پیدا کرد و این بیماری را درمان کرد وگرنه این درد می تواند کم کم به بقیه قسمتهای جامعه سرایت کند و جامعه را دردمند کند.حاشیه نشینی درد بزرگی است.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۷ دی ۱۳۹۵ ساعت ۷:۴۱ ق.ظ