تکامل انسان در گرو صلح و تعادل درونی

تکامل انسان در گرو صلح و تعادل درونی

گروه فرهنگی: امروزه انسان بیشتر از اینکه به باطن توجه داشته باشد، به ظاهر توجه دارد. اگر اندکی تعادل بین ظاهر و باطن امور انجام شود، انسان به تکامل می‌رسد.
همه عالم وجه حق است. وجه یعنی صورت. به هر طرف که روی بیاورید، به وجه حق روی می‌آورید. خداوند دارای صفات است و هر صفتش، مظهر دارد. صفت وقتی ظاهر می‌شود، در مظهر ظاهر می‌شود. هر موجودی در این عالم، مظهری از صفات حق تبارک و تعالی است.
خداوند در صفات فعل، می‌آمرزد و بخشش می‌کند، البته صفاتی هم دارد که صفات ذات است. صفات ذات عبارتند از علم، حیات، قدرت و اراده. خداوند حَی یعنی زنده است؛ زنده‌ی مطلق، علم و قدرت مطلق. اراده حق تعالی هم مطلق است.
غلامحسین ابراهیمی دینانی، عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران و چهره ماندگار فلسفه گفت : امور ممتنع، نشدنی است. بین ممکن و ممتنع تفاوت اساسی وجود دارد. ممتنع، نشدنی است.ابراهیمی دینانی با اشاره به اینکه فرشتگان عالم زیاد هستند اما بیشتر مردم فقط جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل را می‌شناسند، با طرح این سوال که چرا فقط همین چهار اسم شناخته شده هستند، گفت: این چهار اسم، مظهر چهار صفت حق هستند؛ حیات، علم، اراده و قدرت. مهمترین صفات در انسان‌ها همین چهار صفت هستند. جبرئیل مظهر علم حق تعالی است که وحی را می‌آورد. اسرافیل مظهر حیات، میکائیل مظهر اراده و عزرائیل مظهر قدرت است. کل عالم، ظهور حق تعالی است و همه چیز جلوه حق تعالی است.وی تصریح کرد: ما ظاهر این عالم را می‌بینیم. علم امروز از یک جهت ثابت است و از جهت دیگر، متحول است. برخی افراد می‌گویند در کهکشان هیچ چیز تازه نیست. در مقابل این نظر، نظر دیگری هم وجود دارد که می‌گوید هر چیزی که مشاهده می‌شود، تازه است بنابراین عالم به یک معنی، کهنه‌ترین و به معنی دیگر، تازه‌ترین است.
چهره ماندگار فلسفه با طرح این سوال که عمر زمان چقدر است، افزود: هر چیزی را با زمان تعیین می‌کنند، چرا که زمان قدیمی‌تر از هر چیز دیگری است و این قدیمی‌ترین چیز، خودش تازه‌ترین چیز است. حرکت متحول است اما در این تحول دائم، بقا است. انسان هم زمانمند است و هم محدود زمان؛ زمانمند بودنِ خودش را می‌داند و به ابدیت فکر می‌کند.
ابراهیمی دینانی با بیان اینکه بسیاری از چیزهایی که در تاریخ برای ما نقل شده است، جنبه اسطوره‌ای دارد، اظهار داشت: اسطوره یعنی حقیقت نیست. حقیقت و اسطوره مقابل هم قرار دارند. چه اسطوره‌ای است که از یک حقیقت حکایت نکند؟ حقیقتی در پشت هر اسطوره نهفته است. عالم پر از حقیقت است. اگر چشم حقیقت‌بین باشد، از ظاهر اسطوره‌ها می‌تواند به حقیقت برسد. متأسفانه چشم باطن‌بین بشر امروز ضعیف شده است.وی ادامه داد: مردم دنیای امروز به ظاهر بیشتر توجه دارند. در گذشته به همان اندازه که ظاهر دیده می‌شد، باطن هم دیده می‌شد. امروزه انسان بیشتر از اینکه به باطن توجه داشته باشد، به ظاهر توجه دارد. اگر قدری تعادل بین ظاهر و باطن امور برقرار شود، انسان به تکامل می‌رسد.
عضو انجمن حکمت و فلسفه افزود: اگر همه حقیقت ظاهر شود، هیچ چیز باقی نمی‌ماند. حقیقت جلوه دارد و جلوه‌هایش هلالی و مُدور است و صعود و نزول دارد. متأسفانه بشر امروز خلوت با خودش کم دارد.ابراهیمی دینانی با اشاره به اینکه وسعت خیال به اندازه‌ای است که از عقل بیشتر است، گفت: عقل می‌گوید محال، محال است. محال یعنی نشدنی ولی خیال به محال و عدم هم می‌اندیشد؛ البته این شیطنت خیال است. خیال، قدرت ساختن دارد. کسی که اهل تخیل است، برایش همه چیز تازه است البته غرق شدن در عالم خیال خطرناک است. بهتر است انسان تخیل کند ولی در خیال نماند.وی تصریح کرد: پیشرفت علوم به دلیل تخیل است و شگفت‌انگیز است. اگر انسان قدرت خیال نداشت، علوم پیشرفت نمی‌کرد. بدون تئوری و پیش‌فرض، چیزی در آزمایشگاه حاصل نمی‌شود. انسان با فرض و خیال، فرض را آزمایش می‌کند. تمام علوم با حقایقی که دارند، پیشرفتشان را مدیون خیال هستند. با این حال ما نباید در عالم خیال فرو بمانیم.عالم، راز است
به گفته ابراهیمی دینانی همه مردم مادی و معنوی را می‌فهمند. از هر کسی بپرسید که عالم ماده گسترده‌تر است یا معنی، پاسخ می‌دهد معنی. بنده امروز می‌خواهم یک چیز جدید بگویم. پیچیدگی و رمزآلودگی‌ عالم ماده کمتر از عالم معنی نیست. مردم فکر می‌کنند ماده را فهمیده‌اند. به اندازه‌ای که آن را استفاده می‌کنند، آن را فهمیده‌اند، اما حقیقت ماده را نمی‌دانند چون ماده رمزآلود است. امروزه بشر در عالم ماده در حال فرو رفتن است و هر چه بیشتر فرو می‌رود، اسرارانگیزتر می‌شود، چرا که به همان اندازه که بیشتر می‌شناسد، حیرتش هم بیشتر می‌شود بنابراین عالم راز است.
باید در جهت فکری جهش کرد
وی تأکید کرد: جهیدن انسان با جان است. جان اگر بجهد، یعنی اندیشه می‌جهد. حالا جهیدن اندیشه تا کجاست؟ باید در جهت فکری جهش کرد. جهیدن فعلی که به وجود آمده، بر اثر جهش اندیشه بوده است. جهش اندیشه در عالم ماده و تکنیک و در زمان و مکان و برای زندگی، در حال پیش رفتن است، اما به غیر از سیر افقی، باید سیر عمودی هم داشت.عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران ادامه داد: مارکس می‌گوید «انسان از خود بیگانه می‌شود. وقتی که انسان در الهیات رفت، با زندگی بیگانه می‌شود». وی همچنین می‌گوید «انسان در سه چیز بیگانه می‌شود؛ اراده، عمل و اندیشه». مارکس در اظهاراتی، بیان کرده که «در اراده، حکومت بر انسان مسلط می‌شود و انسان با دادن رأی به حکومت، بیگانه می‌شود». وی در عمل گفته است که «کارگر تولید می‌کند و ثروت به وجود می‌آورد ولی ثروت به دست ثروتمندان می‌رسد که حاصل عملش بیگانگی است».ابراهیمی دینانی در پایان خاطرنشان کرد: «اندیشه برای این عالم است. انسان‌ها با ورود به الهیات و کلیسا و مسجد، با اندیشه‌ای که برای این عالم است، بیگانه می‌شوند»؛ این را مارکس که ماتریالیست است، می‌گوید، اما وی این را متوجه نشده که اندیشه اصلاً زمینی نیست، بلکه اندیشه در مقابل ماده است. انسان‌های ماتریالیست فکر می‌کنند کسانی که به معنویت روی می‌آورند، با آنهایی که با مادیات پیش می‌روند، تعارض پیدا می‌کنند و به هم می‌خورند؛ درحالی‌که این محاسبه اشتباه است.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از مهر، چهره ماندگار فلسفه در پایان خاطرنشان کرد: انسان موجود طبیعی است. اگر از طبیعی بودن خود فرا نرود و به علم و آگاهی نرسد، در حد طبیعی باقی می‌ماند. انسان باید همواره در تحول باشد. عالم، عالم تحول است. تحول خصلت این عالم است.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۴۶ ق.ظ

دیدگاه


هفت − 2 =