به وجود آوردن یک نور تازه بر آسمان این جهان

به وجود آوردن یک نور تازه بر آسمان این جهان

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: نوشتار(گردآوری) حاضر بخش¬های از متن سخنرانی آلن بادیو پیرامون پارامترهای هنر معاصر در جهان امروز به ترجمه فدرس ساروی است که به دلیل اهمیت طرح موضوع هنرمعاصر در استان ما و نیز شهر ما ارومیه که تابعی از کشورمان ایران است و در قالب ملی از رخدادهای مهم جهانی در حوزه¬های مختلف به ویژه هنر و فرهنگ و نیز ادبیات متأثر می¬شود، در قالب دیدگاه یک متفکر و منتقد غربی به موضوع هنر معاصر انتخاب و ارائه می¬شود.
پیش از این نیز به دلیل اهمیت فراوان موقعیت مای جمعی ارومیه و استان در قالب جریان هنر و ادبیات معاصر چنین مطالبی که شامل اظهار نظر مؤثرین و بزرگان هنر و ادبیات کشور و استان هستند در موضوعات مرتبط ارائه و عرضه شده¬اند. برای مثال بخشی از »مقاله ورشکستگی مطلق هنر معاصر ایران« از علیرضا صحفاف زاده با عنوان» کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را« را که در اسفندماه سال گذشته ارائه شد:
اعتقاد دارم که بنیادی ترین پرسش در بحث هنر معاصر این است که چگونه رمانتیک نباشیم .این بزرگ ترین و مشکل ترین پرسشی است که با آن رو به رو هستیم .
اگر بخواهیم دقیق¬تر صحبت کنیم باید بگویم که پرسش این است که چگونه یک فرمالیست-رمانتیک نباشیم. چیزی شبیه یک مخلوط بین رمانتیسم و فرمالیسم. از یک طرف ما با یک میل مطلق به فرم¬های تازه رو به رو هستیم، همیشه دنبال فرم تازه بودن، چیزی شبیه یک میل بی نهایت. مدرنیته در واقع همین است: میل بی¬پایان به فرم¬های تازه. اما از طرف دیگر ما همیشه هم نگران جسم خودمان هم هستیم، نگران فناپذیری، ظلم و ستم و مرگ و….پارامتر اول : هنر ، کشاندن جلال و جبروت “بی نهایت” به حقارت و ذلت “محدودیت” جسم و جنسیت نیست بلکه رسیدن به بی¬نهایت ردیف¬های ذهنی با استفاده از ابزارهای محدود موجود در یک بی¬خیالی مادی ساده است. این یک بیان ساده است از اینکه چگونه می¬توانیم یک رمانتیک نباشیم. و این چیزی است که از تولید یک محتوای “بی-نهایت” جدید به وجود آمده و البته یک نور تازه … فکر می¬کنم که این دقیق¬ترین تعریف از هدف هنر است، به وجود آوردن یک نور تازه بر آسمان این جهان با استفاده از قدرت اختصار و توانایی یک خلاصه سازی محدود. بنابر این شما باید مناسبات این تضاد و تناقض را به هر بریزید. پارامتر دوم: هنر نمی¬تواند فقط و فقط بیانی باشد از فکری خاص (حالا می¬خواهد قومی باشد یا فردی) .هنر یک تولید غیرشخصی است از حقیقتی که همه گان را خطاب می¬کند. پرسش اساسی در این بحث پرسش از جهانیت است: آیا چیزی به اسم خلق هنری جهانی وجود دارد یا نه؟ چرا که مهمترین چالش این عصر پرسش از فرایند جهانی شدن است، پرسش از اتحاد جهانی. فرایند کنونی جهانی شدن به ما پیشنهاد ایجاد یک جهان انتزاعی را می¬دهد. پول واحد، زبان واحد و سرانجام یک قدرت واحد. امروزه جهانی شدن در واقع یعنی همین¬ها. پس با این حساب در برابر پیشنهاد انتزاعی جهانی شدن یعنی پولی واحد و ایجاد یک قدرت مرکزی پرسش و درخواست هنر چیست؟ عملکرد آثار هنری چگونه خواهد بود؟ پارامتر سوم : پارامتر سوم فقط و فقط مربوط به تعریف جهانی شدن هنر است . ما به چه چیزی می¬گوییم حقیقت هنری؟ حقیقت هنری نسبت به حقیقت¬علمی، حقیقت سیاسی و دیگر انواع حقیقت متفاوت است. تعریف حقیقت هنری این است که عبارت است از حقیقتی که همیشه معقول و محسوس است، یک نمای کلی است از لذت. این پارامتر از یک نمایه¬ی خشک از ترکیب عقل و حس به وجود نیامده. یک حقیقت هنری یک کپی محض از دنیای معقولات و محسوسات و یا نمایه¬های معقولات خشک و ایستا نیست. تعریف من از حقیقت هنری یک ایده است درباره¬ی چیزهایی که در جهان ادراکی پیرامون ما دارد اتفاق می¬افتد. و به این ترتیب امکان جهانی شدن به شکل تازه در هنر عبارت می¬شود از آفرینش فرم جدیدی از رخ¬دادن-ها و در نتیجه فرم جدیدی از ایده¬ها در محدوده¬ی پیرامونی جهان بیرون ما به معنای دقیق کلمه .
پارامتر چهارم : این پارامتر چیزی است در برابر رویای در هم آمیختن . بعضی از هنرمندان امروزه به این فکر می-کنند که باید راهی برای در هم آمیختن همه¬ی فرم های هنری وجود داشته باشد، این یک چیزی شبیه رویای داشتن یک چند رسانه¬ی کامل است. اما این ایده¬ی جدیدی نیست. همانگونه که شما هم احتمالا می¬دانید ، این ایده متعلق به ریچارد واگنر بوده است، هنر فراگیر، با تصاویر ، موسیقی ، شعر و … بنابر این نخستین هنرمند چندرسانه¬ای ریچارد واگنر بوده است .. و من فکر می¬کنم که اشاره به اصطلاح چند رسانه¬ای ایده¬ی غلطی هم باشد چرا که چیزی که ما از آن صحبت می¬کنیم مربوط به ایجاد قدرتی است که از یک در هم آمیختگی ژرف و مطلق به وجود می¬آید و این چیزی است شبیه به اینکه ما رویای خود را از فرایند جهانی شدن در هنر طرح ریزی کنیم. اینجا بحث بر سر رسیدن به یک یگانگی در هنر است ، چیزی همانند ایجاد یک دنیای واحد اما به شکل انتزاعی آن . بنابراین ما نیازمند ساختن شکل جدیدی از هنر هستیم و بدون شک در کنار آن فرم¬های تازه، اما نه با رویایی از در هم آمیختن تمام فرم¬های ممکن ادراکی از طریق به کارگیری همه¬ی حواس پنج¬گانه مان. این یک خواسته¬ی بزرگ است اگر بخواهیم که با رسانه¬های چندگانه و فرم¬های تازه¬ی تصویری و هنر مرتبط باشیم به شکلی که دیگر نمونه¬ی یک در هم آمیختگی محض نباشد. بنابراین پیش از هر چیز باید خودمان را از این دست رویاها خالی و آزاد کنیم . چند کلمه ی در مورد پارامتر پنجم: پرسش اصلی در این بخش این است که آفرینش فرم جدید دقیقا به چه معناست؟
این خیلی مهم است چرا که آنچه که من قبلا درباره¬ی میل بی¬نهایت نسبت به فرم¬های جدید گفتم تبدیل به یک معضل در هنرمعاصر شده¬است. در رابطه با پرسش¬های مربوط به بحث فرم¬های جدید ما باید در مورد خود متن این پرسش¬ها دقیق باشیم. آفرینش فرم جدید یعنی چه؟ من به آن پیش از این اشاره کردم، درواقع، هرگز چیزی به معنای واقعی کلمه به عنوان یک فرم کاملا جدید وجود نخواهد داشت. من فکر می¬کنم که فکر کردن به آن بیشتر شبیه یک رویاست، همانگونه که فکر کردن به امکان درهم آمیختن همه¬ی فرم¬ها یک رویا بود، آفرینش فرم¬های کاملا اصیل وجدید هم همین¬گونه. در واقع همیشه چیزی به عنوان نقطه¬ی عبور و یک گذرگاه بین چیزی که دقیقا یک فرم است نسبت به چیزی که یک فرم دیگر است وجود دارد، و من معتقدم که همواره بحثی به عنوان ناخالصی فرم¬ها مطرح است، یا فرم¬های ناخالص و بحث پالایش بنابراین در هنر چیزی به عنوان آفرینش اصیل و خالص فرم¬های جدید دقیقا وجود ندارد. به سراغ پارامتر ششم و هفتم می¬رویم. در این جا پرسش این است که ماهیت ذهنی موجود در پس یک اثرهنری چیست؟ اصلا ایجاد کننده¬ی اثر هنری کیست؟ شعورذهنی جاری در متن یک اثر هنری متعلق به کیست؟ این¬ها موضوعات بزرگی برای بحث هستند، و در عین حال موضوعاتی کهنه. ایجاد کننده¬ی اثر هنری کیست؟ مجری آن کیست؟ ایجاد کننده¬ی اثر هنری در هر صورت هنرمند نیست. این هم بحث کهنه¬ی است، و باز هم البته که بحث مهمی هم هست.
بنابر¬این اگر شما فکر می¬کنید که خالق واقعی اثر هنری هنرمند است پس می¬توان گفت که شما آفرینش¬هنری را چیزی مثل اظهارنظر شخصی یک نفر می¬دانید. اگر هنرمند کسی که خالق اثرهنری است پس اثر هنری بیان کننده¬ی نظر هنرمند است و بنابر این هنر چیزی نخواهد بود جز اظهار نظرهای شخصی.
در واقع، این برای هنر معاصر ما خیلی ضروری است که روی این موضوع که آیا هنر فقط یک اظهار نظر شخصی است به بحث بپردازد چرا که در این صورت شما هیچ امکانی برای خلق یک شکل تازه¬ای از جهانی شدن نخواهید داشت و شما در برابر فرم انتزاعی جهانی سازی فقط اظهار نظرهای فردی را خواهید داشت و یا نقطه نظرات گروه¬های اجتماعی معینی را.
به این ترتیب شما می¬بینید که بین معضلات مختلف مطرح شده در بخش مربوط به پارامترهای گوناگون ارتباط هست. ¬

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۵:۱۷ ق.ظ

دیدگاه


پنج × = 40