مرگ تدریجی فرهنگ در زندگی مارک گرایی

مرگ تدریجی فرهنگ در زندگی مارک گرایی

گروه فرهنگی: اینجا ایران است کشوری که مردمانش جنس چینی را به ایرانی ترجیح می_دهند.اینجا ایران است، کشوری که عرق وطن پرستی در آن غوغا می کند، جوانانش به رشادت برای وطن شهرت دارند و بارها و بارها در طول تاریخ این مساله را اثبات کرده اند اما تجمل گرایی جوانان امروزش را مارک پوش و برند باز کرده است.
جوانانی که روزی در سنگرهای خاکی جبهه و جنگ برای یه تکه از خاک وطن جان می دادند و با تقوایی برایشان بالاترین افتخار بود، حالا برای پوشیدن لباس مارک دار که برای سبک زندگی غربی طراحی شده است با هم رقابت می کنند و افتخارشان این است که مارک پوش هستند و برای این که لباسی که می پوشند از مشهورترین برندهای خارجی باشد، حاضرند از شکم خود و خانواده هم بزنند.
مد امروز به یک معضل اجتماعی در بین جوانان برخی نقاط مبدل شده است. این افراد برای اینکه از دیگر همسالان خود عقب نمانند حتی در برخی از موارد تمام حقوق یک ماهه خود را برای خرید لباس مارک دار هزینه می کنند. البته این افراد هیچ گاه توجهی به نوشته ها یا زیبایی لباس ندارند و هرچه را مد شود می پوشند.
البته بین لباس خارجی با کیفیت مارک دار و لباس هایی که تنها مارک دارند تفاوت زیادی است. متاسفانه جوانان ایرانی بیشتر به مارک دار بودن توجه دارند که این مساله ناشی از کمبود توجه است. درواقع فرد با خرید اینگونه لباس می_خواهد که دیده شود.با نگاهی عمیق به این موضوع درمی یابیم که مارک گرایی ممکن است به مرور زمان برای برخی از افراد تبدیل به نوعی جنون و بیماری روانی شود. چراکه فرد را نسبت به خود چنان وابسته می کند که برای داشتن یک جنس حاضر به پرداختن مبالغ گزاف می شود و حاضر است مدت زمان بسیاری را صرف کند تا کالاهای متعددی را تماشا و از میان آنها انتخاب کند
البته نباید از این واقعیت غافل شده که هجمه ی مصرف بی رویه ی کالاها و برندهای خارجی تنها یک معظل اجتماعی و ناشی از نقص های فرهنگی نیست بلکه بخش عمده ی آن ناشی از کیفیت نامطلوب و عدم دقت در برخی از تولیدات داخلی است، اما به هرحال اصلاح این رفتار از مسیر آموزه های اجتماعی امکان پذیراست. زیرا بیشتر افرادی که به دنبال استفاده از مارک ها و برندهای معروف هستند، دچار احساس کمبود در شاخصه‌های فرهنگی تحصیلی، تخصصی، اخلاقی و اجتماعی هستند و همین امر سبب تمایل آن‌ها به فخرفروشی از طریق استفاده از برندهای معروف می‌شود.
جوانان در عرصه اجتماعی باید به دور از اهمیت دادن به تبلیغات و فرهنگ کاذب به واقعیت‌های اجتماعی خود توجه کنند و اجازه ندهند به شخصیت و فرهنگ آن‌ها اهانت شود. برای اصلاح این رفتار ناصحیح اجتماعی مطبوعات و رسانه‌ها نقش مهمی دارند. البته پیش از فرهنگ‌سازی رسانه‌ها، خانواده‌ها به عنوان گروه مرجع نخستین، باید به آموزش کودکان در این زمینه بپردازند.
علاوه بر خانواده‌ها که نقشی اساسی در انتقال آموزه‌های فرهنگی و اجتماعی دارند، سایر گروه‌های مرجع، نظیر هنرپیشه‌ها و ورزشکاران نیز باید الگوهای استفاده صحیح از برند باشند که البته متأسفانه در جامعه ما این هنجارآفرینان، خود عاملی برای انتقال هنجارهای منفی شده اند. در صورتی که با فرهنگ‌سازی موفق به کنترل این مقوله نگردیم به طورحتم باید منتظر ایجاد بحران هویت اجتماعی و سرگشتگی فرهنگی در میان جوانان باشیم.
نتیجه هم این می شود که تی شرت های بی_رنگ و رو، شلوارهای پاره و لباس ها و کفش_ها با مارک تقلبی به خوبی فروش می روند و جیب عده ای فرصت طلب را پر پول می کنند. در واقع با تغییرسبک زندگی ‌ها در نتیجه ورود تکنولوژی و ابزارهای ارتباطی، ارزش های جوانان رو به تغییراست. تغییری که می تواند آسیبی جدی به فرهنگ و ارزش های ایرانی اسلامی اصیل وارد کند. البته هیچ کس با لباس شیک و تمیز پوشیدن مخالف نیست و کسی هم خوش لباسی را محکوم نمی کند اما نکته اینجاست که مارک پوشی به معنای شیک پوشی نیست! در این میان سوء استفاده های مالی به دلیل استقبال مردم از خرید اجناس مارک روز به روز زیاد تر می شود و بازار برای قاچاق کالا که تولید ایرانی را به قهقرا می برد‌ هم زیاد است.
در این میان نکته اینجاست که در چند سال اخیر با وجود تحریم ها ، شرکت‌های تولید‌کننده کالاهای مصرفی صاحب برند، نمی‌توانند مستقیما در ایران نمایندگی داشته باشند و با این حال، این همه مارک فروشی از آدیداس گرفته تا بنتون، گوچی، زارا، ریبوک و D&G و… در شهرهای مختلف وجود دارد و این در حالی است که تازه برجام اجرایی شده است. می توان ادعا کرد، فروشگاه‌هایی که ادعای نمایندگی برندها را دارند به ۳ دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته اول که تعداد کمی از آنها را در خود جای می‌دهد، محصولات اصلی را از نماینده رسمی برند در یکی از کشورها می‌خرند و با وجود اینکه ادعای نمایندگی آنها دروغ است اما جنس آنها برند اصلی است. این فروشگاه‌ها کالای برند را از نمایندگی اصلی می‌خرند و احتمالا قول و قراری با آن نمایندگی می‌گذارند و قرارداد می‌بندند که آن کالا را به اشخاص دیگری در ایران نفروشد و از این طریق خود را نماینده رسمی برند معرفی می‌کنند. برخی از اینها هم وقتی چهار بار از یک برند خرید می‌کنند، دیگر خودشان را نماینده رسمی آن شرکت تلقی می‌کنند. از سوی دیگر بسیاری از فروشگاه های برند فروشی هم، فروشنده کالاهای قاچاق و بی کیفیت هستند که یا با مارک_های تقلبی عرضه می شوند و یا فیک و آسیب دیده اند که البته به چشم غیر کارشناس نمی آیند و قیمت فروش آنها بسیار بیشتر از نرخ خرید آنهاست.
او مبدأ اکثر برندهای تقلبی را کشورهای شرق آسیا، چین و ترکیه معرفی ‌کرده و با بیان اینکه این‌روز‌ها جنس با برند چینی در بازار کم شده تاکید کرده: معنی کم‌رنگ‌شدن حضور کالاهای با برند چینی در بازار این است که با برندهای تقلبی و غیرچینی وارد بازار می‌شوند.
مصرف‌کننده لزوما کارشناس برند نیست و وقتی بازار همه‌جور برند تقلبی دارد، ناگزیر کالایی را به اسم و با قیمت برند می‌خرد اما فیک و تقلبی است.
به این ترتیب می توان گفت، تب مارک پوشی و برندگرایی چنان مردم جامعه را مبتلا کرده که مردم حاضرند با قیمت‌های گران تر، محصولاتی را که با بدترین کیفیت در کارگاه های خانگی چین و یا توسط تولیدکنندگان زیر زمینی تولید می شود و از طریق قاچاق به نازل‌ترین قیمت تهیه و وارد ایران می شوند را تنها به دلیل داشتن نشان و مارک یک کارخانه معتبر اروپایی و یا آمریکایی بخرند و بپوشند و به هم فخر بفروشند! بی تردید اگر خریداری برای این کالاها وجود نداشته باشد وارد کشور نخواهند شد.
به این ترتیب است که هم تولید ایرانی به سوی نابودی می رود و هم فرهنگ و ارزش ها. هم سبک زندگی تغییر می کند و هم تجمل‌گرایی باب می‌شود و کسی هم به فکر نیست که نیست و اینجاست که باید بگوییم از ماست که برماست!

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۷:۳۰ ق.ظ

دیدگاه


نُه − 4 =