به بهانه هفته معلم

به بهانه هفته معلم

سید نجم الدین دانیالی

پدر و مادرم تاکید میکنند فرزندم درس بخوان تا در آینده دکتر شوی و من فکر می کنم و تصمیم دارم بالاتر ازدکتر شوم ، بالاتر از آن دکتر متخصص ، بالاتر از قوی ترین دکترها و بالاتر از دکترانی که هزاران بار به مردم زندگی مجدد داده اند و سلامتی و طول عمر بخشیده اند . پدر و مادرم تاکید می کنند فرزندم درس بخوان تا در آینده مهندس شوی و من فکر می کنم و تصمیم دارم بالاتر از مهندس شوم بالاتر از آن مهندسی که ساختمان را تا صدها طبقه هم می تواند طراحی کرده و بسازد . بالاتر از مهندسی شوم که می تواند هواپیمایی برای جابجایی میلیون نفر طراحی کرده وبسازد . بالاتر از مهندسی شوم که می تواند صوت را به انرژی تبدیل کند و ذره را به عالم و…. پدر و مادرم تاکید میکنند فرزندم درس بخوان تا در آینده فردی شوی و مقامی شوی ومن فکر میکنم و می مانم ؛ این فرد کیست و این مقام چیست ، که میخواهم همان فرد یا آن مقام شوم که از قویترین دکترها بالاتر ، و از قوی ترین مهندس ها نیز بالاتراست و این فرد کیست ؟ و مقام این فرد چیست ؟خدایا خدایا آیا می توانم اینگونه فکر کنم که این فرد ، پرورش دهنده ی همان دکتر قوی است که جان هزاران نفر را نجات می دهدد .آیا می توانم اینگونه فکر کنم که این فرد ، پرورش دهنده ی همان مهندس قوی است . همان مهندس قوی که … ذره را به عالم تبدیل می نماید. و رفاه وآسایش وسلامتی وامنیت را برای میلیون ها نفر فراهم می آورد .خدایا این پرورش دهنده کیست ؟ این پرورش دهنده ی دکتر ها و مهندسین کیست . واین پرورش دهنده، چه نام دارد که آرزوی بزرگ من رسیدن به مقامش می باشد. از افق ها، صدایی به گوشم می‌رسد/ از ملایک صدایی می آید/ از هر ذره ی عالم صدا یی می>رسد که: به آن مقام که فکر می کنی و می>خواهی شغل آینده ات باشد وبا آن بتوانی از دکترها بالاتر، واز مهندس ها نیز بالاتر شوی، آن مقام ، مقام معلــــــــــمی بلی آن مقام منبع نور است و آن مقام منبع قدرت است و تو با آرزوهایی که داری می خواهی اسم مبارک معلم را روی خود بگذاری وتو می خواهی شغل معلمی داشته باشی و معلم شوی و ما یعنی صاحبان این صداها نیز آرزوی آن مقام را داریم وحیف که قرعه به نام ما نیست و صد غبطه به مقام تو و هزاران غبطه به مقام معلــــــــــــم ومعلـــــــــــــــــــــم!!!! آخ که چه می>شنوم ؟ …. وآیا می توانم ؟ واگر به مقام معلمی رسیدم چقدر باید افتخار کنم که من به آن مقام رسیده ام که دکترها ومهندس ها ومنابع قدرت ونور…را تربیت کنم ودر مقام معلـــــمی خدمت کنم آخ که چه مقام بزرگی است آیا می توانم به آن مقام برسم ؟ آیا می توانم معلـــــــــــــــــــــم شوم ؟ حتی آن معلمی که دق دلی هایم را در کلاسش به عناوین مختلف، خالی کرده ام وآن معلم ضمن انجام وظیفه ی علمی اش با لبخندی مرا در جایم میخکوب کرده ومن با یادآوری آن چهره ی عزیز احساس شرم وبدهی کلان در کلان به ایشان را دارم می‌خواهم معلم باشم وپا جای پای معلم بگذارم بلی من هم جزئی در دنیای با کرامت معلمی باشم معلمی یعنی دنیای علم ،دنیای حوصله دنیای آرامش دنیای نور وقدرت و منِ دانش اموز، معلم را خدای زمین می نامم و خودم را در مقابلش ذره ای بسیار کوچک می بینم، هرچند که شیطان کلاسش بودم و بین بچه ها به شیطنت هایم پـُـز میدادم ولی خودم را در مقابل بزرگواری و عظمت معلم خیلی کوچک می بینم خودم را ذره ای بیش نمی بینم و معلم را خیلی بزرگ می بینم ، بزرگ و بزرگتر تا جایی که خیلی نزدیک خدا بوده باشد. از خودم می پرسم ، با خودم حرف می زنم آیا من می توانم معلم باشم ، همان معلم ، همان معلمی که خدای زمینش نامیدم .خیلی سخت است و خیلی مشکلات را می بینم آیا آن روح بزرگ را دارم که بتوانم معلم شوم آیا آن همت بزرگ را می توانم داشته باشم که من هم معلم باشم و معلم وار زندگی کنم و معلم وار زندگی بخشم و معلم وار بمیرم و دوباره معلم وار زنده شوم . این قطعه را به همه معلمین دنیا مخصوصاً معلم کلاس پنجم ابتدائی ام » آقای امیر غفوریان خوجین« تقدیم می کنم.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۴:۰۲ ق.ظ

دیدگاه


× هفت = 7