بن¬بست فرهنگی در فرهنگ شهروندی کلانشهراومیه

بن¬بست فرهنگی در فرهنگ شهروندی کلانشهراومیه

علی رزم‌آرای
اشاره: در چند نوشتار و مقاله گونه‌ای که در شماره¬های گذشته روزنامه آراز¬آذربایجان از سوی نویسنده این نوشتار به قلم سپرده شده است، پیرامون فرهنگ شهروندی، شهریت و زندگی فرهنگی در شهر نکاتی ارائه شده بود.
در چند نوشتار اشاره شده به کارکردهای فرهنگی شهریت و شهری شدن، مغایریت مفهوم شهرنشینی با این کارکردها، تحلیل وضعیت کلانشهرارومیه به عنوان نمونه، ارائه مثال خرد از بعد معضلات شهری و شهریت در چهارچوب کلانشهرارومیه و به شکل شفاف ترافیک جمعیتی و فنی از لحاظ کمیت و کیفیت زندگی شهری در کلانشهرارومیه و امکانات مبتنی بر آن و … اشارتی رفته بود.
اما در نوشتار حاضر سعی شده است که از منظر و زوایه دیدی معنا دار و روشن به موضوع شهری شدن و زندگی فرهنگی در آن و یا مفهوم خاص شهریت، پرداخته شود.
استلزامات زندگی نوین شهری و زندگی فرهنگی در آن، در ارتباط گیری صحیح و سریع در ابعاد مختلف، خلاصه می‌شود. یعنی تولید معنای فرهنگی و جهت‌های متغییر آن برای نیل به تغییر و تداوم جریان مندی سیر زندگی در شهر!بسیاری از معضلات شهری در کشورهای گوناگون حاصل خروج شهرها از مرز مفهوم سنتی خود و نیل به وضع جهانی به شکل ناخواسته است.
شهرها در سراسردنیا از جمله در کشور ما با مشکلات بی‌شماری مواجه هستند. جهان در حال شهری شدن است و این مسیر، راهی بی‌برگشت است.
برای مواجه شدن با این مشکلات و هدایت این روند چاره‌ای جز تجدیدنظر در روش‌های سنتی اداره شهرها وجود ندارد؛ از جمله این روش‌ها می‌توان به»مشارکت« مردم در گروه‌های سنی و جنسی مختلف در مدیریت شهر اشاره کرد. خودارزیابی شهر به عنوان محل مناسبی برای زندگی و زیست جوانان و نوجوانان و حتی کودکان از مهمترین شاخصه های مدیریت عمومی و مردمی شهر است.
برخی می‌پندارند مشارکت فقط معطوف به گروه سنی بزرگسال می‌باشد و کودکان و جوانان در این زمینه نقشی ندارند.این تصور صحیح نیست. قشرجوان و نوپای شهری در واقع آینده روند شهریت شهرهستند.
این قشر بنا به خصایص ذاتی و نو اندیشی متمایل به زمان حال و آینده ، آینه مردمی هستند که شهریت امروز شهراز تکاپوی آنان جریان ساز می‌شود.
آیا می‌توان تصور کرد قشر جوان یک شهر به مانند قشر گذشته آن فکر و زندگی کنند؟
آیا تلقی آنان از نظام شهری همین صورت فعلی شهر و زندگی شهری خواهد بود؟
اگر دقت شود نحوه انتخاب و حرکت قشر جوان در جهت گیری فعالیت‌های مختلف شهری، اجتماعی و فرهنگی از الگویی غیر بومی، و خارج از حوزه شهری خود پیروی می‌کند. چرا که او در کنار تحصیل علمی مثلا ً، تحصیل (ناخوداگاه) فرهنگی هم می‌کند.
فضای متناسب شهری برای زندگی عموم مردم و علی الخصوص قشر جوان و نوجوانان و کودکان چگونه عیاربندی می‌شود؟
چگونه امنیت شهری لازم از نظر اجتماعی و فرهنگی که بتواند شهریت شهر ارومیه را باتوجه به معضلات ، دغدغه ها، گذشته و پیشینه، امکانات و ظرفیت شهری بودن و شهری شدن آن، تامین خواهدشد؟
امروز هر منطقه مسکون از انسان که تجمع متمرکز و عمیق داشته باشد، دارای جهان خاص خود است.
جهان شهرها! مشکلات و معضلات امروزی شهرها بعد جهانی دارند یعنی شهرها جهان کوچکی هستند در حد و اندازه پهنا و دارازای خود! وقتی امکانات به روز جهانی، پراکنش زمانی و مکانی نامحدود دارد برای مثال اینترنت و علوم سایبری، نرم افرازها و سخت افرازها با ورژن روزانه و قابلیت زمان محور و مکان محور و… معضلات ومشکلات شهرها نیز به همین میزان جهان گونه است و برای حل آن باید در یک جهان‌شهری و به شکل کلان اندیشید و دید کلان پیدا کرد.برای نیل به این جهان¬بینی در مدیریت شهری، باید به شکل کلی از اداره سنتی شهرها دست شست و اداره شهر را به دست خود شهر سپرد! شهریت یک شهر مبتنی بر همه اجزایی شهری آن است.
مردمان و اهالی آن، طبقات جمعیتی، جنسیتی و سنی در آن، وظایف شخصی و خصوصی فرد انسانی در جمع یک شهر، مسئولیت جمعی مدیریت آن (نه یک پست،یک مدیر، یک صندلی، یک ارگان مشخص و… مدیر و ارگان شهری اول در جمعیت شهری معنا و مفهوم پیدا می‌کند و سپس به مسئولیت واقعی فردی راه می‌برد) و… همه و همه در شهر شدن و شهریت یافتگی آن مؤثر است و در آینده یک شهر نیز دارای سهم بزرگی است.
گاها ً اصطلاحی را از زبان برخی از اهالی کلانشهر ارومیه که اغلب تجربه زندگی در زاد بوم و شهر دیگری را مانند تهران و یا شیراز و… داشته‌اند می‌شنویم: ارومیه شهری بن بست است، به هیچ کجا راه ندارد و آینده¬ای هم لاجرم ندارد. این ادعا و طرزتلقی از کجا ناشی می‌شود!
چرا مردمان و اهالی یک کلانشهر مانند ارومیه شهریت شهر خود را بن بست گونه دیده و می‌بینند آنهم درست در عصری که ذات شهری یک شهر که از خلق و خوی مردمان و اهالی آن از هرحیث (عمومی، خصوصی، دولت مرد، مردم عادی، پیر و جوان، زن و مرد و…) برخاسته و برمی خیزد، در مورد زادبوم شهری محل زیست خود این گونه نتیجه گیری می‌کنند؟
پاسخ ساده است! وقتی تجربه و الگو برداری از زادبوم و شهریت شهری دیگر را در نظر دارند و از سویی وقتی که می‌بینند مردم و اهالی شهر‌شان یعنی ارومیه از هیچ نظر در ساخت و ادراه شهر خود نقشی نداشته و حتی خود را از این نقش خواسته یا ناخواسته بری می‌دانند و شهری بودن وشهری زیستن را هم در اداره آن، امری سیاسی و دولتی می‌پندارند و حتی مدیریت به اصطلاح بالا‌دستی و منطقه‌ای آن، اصلا ًاین نقش را در اداره کلانشهر ارومیه به قامت اهالی آن گشاد و زار می‌بیند و اصلا ً توجهی ندارد که این گشادی و زارزدگی حاصل مدیریت فردی و ضد جمعی خود ایشان بوده، طبیعی است که، هم شهر خود را بن بست بینند و تلقی کنند و هم در نتیجه این تصور مردمان و اهالی و خود را بن بست بدانند!
بله مردمانی بن بست از نظر شهری و فرهنگی! شهری بن بست با کارکردی ضد خود و جهان خود! شهری ضد شهر!

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۴:۵۳ ق.ظ

دیدگاه


× 8 = شصت چهار