زبان، ابزاری از جنس هویت

زبان، ابزاری از جنس هویت

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: در مطالعات فرهنگی و اجتماعی زبان به عنوان یک ابزار برقراری ارتباط اجتماعی به شمار می¬آید؛ در واقع زبان از نیازهای مهم تمام جوامع انسانی است که از طریق آن اعضای جامعه می¬توانند به صورت اجتناب ناپذیر با یکدیگر رابطه و تعامل برقرار نمایند؛ تا از این طریق نیازهای یکدیگر را رفع کنند. چنین ارتباطی از مهم‌ترین ویژگی¬های انسان‌هاست توانایی برقراری ارتباط به وسیله زبان از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین دستاوردهای انسانی است. زبان برای بیان همه چیزی از نیازهای جسمانی گرفته تا آرزوهای روحی بکار می¬رود. زبان به انسان‌ها اجازه می¬دهد که تا فرهنگ را بیافریند تجربه¬ها را انباشت کنند و شیوه¬های رفتاری یکسان را از نسلی به نسل دیگر انتقال دهند. زبان از عناصر فرهنگی مشترک میان افراد یک جامعه است که نوعی نماد ارتباطی است در واقع جذب عناصر فرهنگی از طریق زبان و سایر سمبل¬ها یا نمادهای ارتباطی صورت می¬گیرد. زبان اصلی¬ترین وسیله¬ای است که انسان¬ها در اختیار دارند و در جامعه برای برقراری ارتباط از آن استفاده می¬کنند. بنابراین زبان در حکم نظامی است که بیان گفتار مشخص را در اجتماع معینی از انسان¬ها امکان¬پذیر می¬سازد. زبان مستقیماً قابل رویت نیست بلکه دارای ویژگی¬های کلامی است که بر آن تقدم دارد . در یک بیان ساده زبان وسیله ارتباطی بین انسان¬ها است؛ که این ارتباط در سطح خرد شامل کنش¬های اجتماعی نمادی گشته، که به صورت مستقیم و غیرمستقیم میان افراد شکل می¬گیرد. در سطح کلان شامل یکسری از اندیشه¬ها و میراث فرهنگی و تمدن بشری شده که در میان نسل¬های یک جامعه انتقال فرهنگی و اشاعه یافته است. با توجه به مطالب مطرح شده از دیدگاه علوم اجتماعی و فرهنگی زبان محصولی اجتماعی و فرهنگی است؛ لذا یکی از پدیده‌های خاص زندگی اجتماعی انسان است و آن چنان در تار و پود زندگی روزانه انسان تنیده شده که همچون خواب و خوراک بسیار بدیهی جلوه می-نماید. برای درک اهمیت زبان کافی است تصور کنیم که زبان از جامعه انسانی گرفته شود. به خوبی می¬توان از چنین تصوری دریافت که تمدن و فرهنگ بشر نابود می¬گردد. زبان پدیده¬ای است حامل! حامل فرهنگ و اندیشه یک ملت!
زبان و خلاقیت: ارتباط در زبان انسانی نظامی است ناظر بر قابلیت و خلاقیت فرهنگ و اندیشه انسانی. براساس چنین ویژگی¬های است که انسان با تنوعی از معانی آفرینشی روبرو می¬شود؛ نظام زبانی در انسان بر سه محور اساسی استوار است؛ نخست: اصل قراردادی بودن زبان به این صورت که تنها با نوعی قرارداد در معانی واژگان می¬توان به گستره بی¬پایان مفاهیم فرهنگی مورد استفاده انسان‌ها دست یافت، دومین اصل زبان انسانی، که خلاقیت و آفرینندگی آن است نشان می¬دهد ترکیب اصوات و ترکیب معانی در قالب ساخت¬های زبانی ـ امکان بی¬پایانی برای ایجاد معانی به وجود می¬آورند که خود را به صورت روشن در آفرینش¬های ادبی نشان می‌دهد، اگر این قابلیت بالفعل درآمده در فرایند اجتماعی شدن و فرهنگ سازی قرار بگیرد می¬توان به دوران بزرگ خلاقیت ادبی دست یافت. سرانجام سومین اصل مهم در زبان انسانی قابلیت جا به جایی آن در زمان و مکان در میان واقعیت و خیال است. ساخت-های زبانی به انسان امکان می¬دهند تا گذشته، حال، آینده را تصور کند. شرایط واقعی و شرایط خیالی را در ذهن به وجود بیاورد و تمام زمینه¬ها و عناصری را که مایل باشد در همه زمان¬ها و مکان¬ها با یکدیگر ترکیب کند.
زبان و بازیابی هویت فرهنگی: زبان بر بازیابی هویت فرهنگی جامعه اثر گذار بوده که این امر ناشی از خلاقیت نامحدود زبان و تنوع پذیری زبان انسانی است که از طریق گسترش گفتاری زبان که تحت تأثیر کلیت¬های تاریخی و اجتماعی جامعه است، منجر به تنوع واژگان در ساخت زبانی می-گردد و زبان را به صورت یک عامل زمینه¬ای و بنیادی برای رسیدن به اهداف فرهنگی و اجتماعی در می¬آورد. برای مثال می¬توان اشاره به بازسازی هویت فرهنگی یک جامعه از طریق زبان اشاره کرد. در چنین موقعیتی فرهنگ¬ها از طریق زبان از یکدیگر تأثیر پذیرفته و براساس تبادلی که میان این فرهنگ¬ها صورت پذیرفته زمینه¬های توسعه و تأثیر و تکامل فرهنگ¬ها از نظر زبانی بسط می¬یابد. از مهم‌ترین راه¬های تحول زبانی همچنین تعاطی فرهنگی است علاوه بر آن تحول در دیگر نهادهای اجتماعی روابط بین نهادها و نحوه برخورد در رابطه انسان با طبیعت نیز به تحول منجر می¬شود. مثلاً توسعه تقسیم کار اجتماعی همراه با توسعه علوم و فنون به گسترش مفهومی زبان می-انجامد امری که به خوبی در گسترش علوم در دوران اخیر نمایان است. اگر زبان یک ملت تغییر کند نظام معنایی آن زبان که در مفاهیم و ساختار الفاظ و عبارات تجلی کرده است نیز تغییر می¬یابد. همان طور که گفته شد یکی از عوامل اساسی تغییر در طول تاریخ برخورد، حشر و نشر، روبه رو شدن و تعاطی اقوام و ملت‌ها و زبان آن‌ها بوده است.
جامعه شناسی زبان: زبان و جامعه شناسی به صورت دو علم مجزا بر یکدیگر تأثیرات متقابل گذاشته¬اند. امروزه شاخه¬ای از علوم اجتماعی به نام جامعه¬شناسی زبان یا از دیدگاه زبان¬شناسی، زبان¬شناسی اجتماعی به مطالعه متقابل این دو علم پرداخته است. جامعه¬شناسی، زبان را از دیدگاه جمع می-نگرد. براساس این دیدگاه زبان در خدمت برقرار کردن ارتباط فرد با اجتماع خویش است. جامعه¬شناسی زبان به این موضوع که زبان در چه زمانی و در چه مکانی، برای چه مقصودی، در حضور چه کسی، با چه لحنی و … مورد استفاده قرار می¬گیرد و نیز به جایگاه زبان در الگوی رفتاری جامعه در بین مردمی که آن را درک می‌کنند توجه می‌کند.
زبان و هویت فرهنگی قوم: زبان با هویت فرهنگی یک قوم ارتباط مشترک دارد. هر قومی برای داشتن یک هویت فرهنگی خاص در یک جامعه یا ملت و یا سرزمین و منطقه¬ای خاص از یکسری عناصر انسانی مشترک برخوردار است. زبان یکی از عناصر مشترک میان آن اقوامی است که به نوعی همراه با انسجام پذیری و یگانگی در جنبش¬های سیاسی و ملی ظاهر گردیده است. در قرن ۲۰ زبان یکی از پایه¬های اساسی و اصول خاص هویت فرهنگی مشترک یک قوم بوده است. بی¬شک برای هر قومیتی که در پی ابراز آشکار هویت خویش است یکی از نخستین وظایف ایجاد وحدت در زبان است. این امر نه فقط برای شخصیت یابی قوم امری اساسی است بلکه در گسترش جغرافیایی و انسانی آن ضرورتی وجودی به حساب می‌آید. در مطالعات قوم گرایی از دیدگاه جامعه شناسی و انسان شناسی توجه به پدیده زبان از عناصر اصلی است که باید به آن توجه دقیقی کرد. زبان در بررسی هویت فرهنگی از دیدگاه جامعه شناسی و انسان شناسی قوم¬گرایی توجه به پدیده اجتماعی منفی زبان¬کشی هم می¬کند که هدف از رواج چنین پدیده‌ای در قرن ۱۹ و خصوصاً قرن ۲۰ (از میان بردن فرهنگ یک قوم) بوده است و جایگزین نمودن فرهنگ دیگری که در بحث فرایند استعمار و جنگ¬های جهانی اول و دوم دولت¬های سلطه گر که بر سایر اقوام و ملت‌ها برتری داشته¬اند.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۴:۴۷ ق.ظ

دیدگاه


نُه − = 8