باران خواهی درفرهنگ و آیین های مختلف
گروه فرهنگی:ازمطالعه اساطیروآیینها ومناسک و رسوم مختلف مردم در سراسر جهان برمیآید که آب همواره به عنوان بن مایه آفرینش و بارور کننده و زاینده مورد تقدیس و ستایش بوده است وهمواره اقوام گوناگون برای آن سرشتی جادویی قائل بوده اند.
در حوزههای گوناگون فرهنگی و با توجه به جغرافیای بومی آیینها، باورداشت های گوناگونی در مورد آب مشاهده می شود. یکی از این حوزههای فرهنگی ایران است که با توجه به خصوصیات جغرافیایی اقلیمهای متفاوتی را در بر میگیرد. در بیشتر این آیینها، ترس از خشکسالی به چشم میخورد؛ از همین روی، مراسمی چون عروسی آب و دعاهای باران و نماز و نیایش برای طلب باران و یا شستن تابوت در آب و یا نهادن علم عزاداری برای باران خواهی پدید میآید؛ و یا اینکه در باور مردم آب همواره از سرشتی جادویی برخوردار است، چنانکه شبها کاریزها و قناتها و چشمهها و رودخانهها مأوای موجودات وهمی و جنیان و پریان میشود .با توجه به اینکه فلات ایران بویژه نواحی مرکز وحاشیه و اطراف کویرهای بزرگ لوت و نمک ، خشک وکم آب است، یکی از مشکلات اساسی مردم شهری و در روستایی تأمین آب است. ارزش حیاتی باران برای کشاورزان و دامداران که بشدت به نم و رطوبت زمینمتکی¬اند سبب شده است که همیشه چشم به آسمان بدوزند و در انتظار آمدن ابرهای بارانزا باشند و همین امر موجب برگزاری مراسم برای طلب و تمنای باران شده است. این مراسم به دو صورت فردی و گروهی انجام میگیرد . نمونههای فردی: نهادن قیچی در زیر ناودان (در روستاهای سربند، علیآباد، مهاجران، فراهان).
وارونه گذاردن بیل در آبراه خانهها (در روستاهای مشک آباد، خمین، محلات، ساوه سربند).نمونههای گروهی: نماز استسقاء یا نماز باران، چمچه گلین، عروسی قنات ،چمچه گلین از جمله مراسم فراگیر و رایج در آیین نمایشی باران خواهی در نقاط مختلف آذربایجان درایران و حتی دیگر کشورهاست (از جمله ترکیه بلغارستان، یوگسلاوی، سوریه، ترکمنستان تاجیکستان، پاکستان) . این مراسم با کار بچههایی شروع میشود که یکی ازآنها »چمچه« یا قاشق بزرگ چوبی را در دست دارد. بچهها لباس عروسکی را که از قبل آماده کردهاند به تن چمچه میپوشانند و آن را چمچه گلین (عروس باران) مینامند. یکی از بچهها چمچه گلین را به دست میگیرد و همراه بچههای دیگر، در حالی که ترانه عروس چمچه و تمنای باران را میخوانند، برای گرفتن هدیه به در خانهها در (شهر یا روستا) میروند. بردرهرخانه، رئیس یا بزرگ خانه سطل یا ظرفی آب روی عروس چمچه میریزد و مقداری حبوبات و مواد خوراکی یا پول به بچهها میدهد. در پایان، بچهها با موادی که گردآوری کردهاند آش میپزند وآن را میان خود و نیازمندان تقسیم میکنند.این مراسم از جمله آیینهایی است که برای طلب باران در بیشتر روستاها و بویژه روستاهای ترک زبان اجرا می شده است و هنوز در برخی روستاها اجرا میشود. نظیر این مراسم در سایر نقاط ایران در حوزه فرهنگی گیلان با عنوان »کتراگئشه« در بوشهر با عنوان »عروس زشت« برگزار میشود. به این طریق که عروسی را (که مظهر زیبایی و نشانه باروری است) به صورت زشتی جلوهگر میسازند و با تکدی از اجتماع و طبیعت برای چنین مظهری طلب نعمت میکنند.آنچه در تمامی این مراسم مشابه است کار گروهی و طلب نعمت کردن است، به نشانه برکتی که قرار است از طبیعت نازل شود؛ و به طور معمول، در همه آنها ترانهای دسته جمعی برای طلب باران خوانده می شود.از دیگر نمونه های این مراسم اجری نمایش باران خواهی »گلی« در دشتستان و نیریز و ممسنی و روستای چاه انجیر سروستان و سیفآباد لرستان و همچنین در بوشهر و در ایل »باصری« است.عروسی قنات:عروسی قنات امروزه در بسیاری از نقاط ایران از جمله روستاهای اراک، تفرش، ملایر تویسرکان، محلات، خمین، گلپایگان، دلیجان چهارمحال، اصفهان، دامغان، شاهرود، یزد شهرکرد، متداول است. در حال حاضر، در ایران این آیین ویژه قنات است. احتمال دارد که در دوران باستان عروسی چشمه و رودخانه و … نیز وجود داشته است.
در مراسم عروسی قنات اجرای شادی و دادن طعام نماد برکت و نعمت خواهی از طبیعت است و شاید عروس قنات بازماندهای از رسم کهن قربانی دادن برای آب باشد. در حوزههای متفاوت جغرافیایی و فرهنگی، مراسم و آیینهای گوناگونی برای باران خواهی در مورد تقدس آب برگزار میشود، آنچه مهم است این است که ممکن است صورت ظاهری اجرای این آیینها متفاوت باشد، ولی ریشههای مشترکی دارند. در مراسمی چون »جشن آب نو« (تعویض آب حوضها و آب انبارها به هنگام سال نو) »جشن تیرگان«، بردن آب به سر سفره عقد و نوروز، سپردن سبزه به آب در سیزده نوروز، عروسی باران و یا چهل کچلون، کوسن گلین، اعتقاد به جاندار بودن آب در باورداشت های مردم، به چشم میخورد که همواره نماد برکت و زایش و فزونی نعمت است.
در آثار الباقیه آمده است که در زمان فیروز، جد انوشیروان، چند سال باران نبارید و مردم به خشکسالی افتادند. سرانجام فیروز به آتشکده رفت و در آنجا نماز خواند و سجده کرد و از خدا خواست که بلای خشکسالی را برطرف کند. پس از بیرون شدن فیروز از آتشکده و رسیدن به صحرایی که امروز روستای کامفیروز در آنجاست، ابری از آسمان برخاست و چندان بارید که مانند آن تا آن روز دیده نشده بود و آب همه جا را فرا گرفت و بهاینترتیب، دعای فیروز برآورده شد.پرستش خدای باران به مثابه مظاهر فراوانی در میان مردم شرق و شاخههای اصلی آریاییهای اروپایی کهن و بخشی از افریقا ، اقیانوسیه و بومیان آمریکا رواج داشته است. خدایان مصری به نوعی با آب در ارتباط بودند. اهورامزدا در وندیداد وعده میدهد که «به زمین باران بباراند تا برای مؤمنان غذا و برای گاوان سودمند علف بیاورد». در سرزمین گرم و خشک و کم آب ایران باران و آب همواره از بزرگترین نعمتهای خدا به شمار میرفته است. ایرانیان به ایزدان آب و باران اعتقاد داشتند و آنها را نیایش میکردند. مثلاً از آناهیتا (ناهید) که هم نام رودی است مینوی و هم اسم فرشته موکّل آب، تمنای باران میکردند. پرستندگان ناهید در زمان کمآبی به نیایش او میپرداختند و برای او قربانی میکردند و او که انگاشته میشد بر گردونهای سوار است به فرمان اهورامزدا از فراز آسمان باران و تگرگ و برف و ژاله برای مردم فرو میبارید.در اوستا از جدال فرشته باران و دیو خشکی سخن رفته است. همیشه در فصل باران، اپوش، دیو قحطی و خشکسالی، در مقابل تشتر یا تیر، فرشته باران، به مقابله بر میخاسته است. فرشته باران با شکست دیو خشکی، خاک را خرمی و مردم را روزی میبخشیده است. در »تیریشت« به تفصیل از جدال فرشته باران و دیو خشکی یاد شده است
پیش از ظهور اسلام ، در میان اقوام سامی مانند بابلیان، عبرانیان، نبطیان و قبایل ساکن عربستان مرکزی، الله، خالق آسمانها و نازل کننده باران شناخته و نیایش میشد در سرزمین شام و حجاز هرگاه باران نمیبارید، مردم به مکه میآمدند و در آنجا قربانی، و از خدا طلب باران میکردند و خداوند حاجتشان را، هر چند که کافر بودند، روا میکرد. [گذشته از ستایش بتها و باران خواهی از آنها، رسم آتشافروزی یا »نارُ الاستمطار« نیز از رسمهای باران خواهی در میان عربهای جاهلی بوده است. وقتی که باران نمیآمد و قحطی مردمان را تهدید میکرد، پیران قوم و کاهنان مراسم نار الاستمطار برپا میکردند، بدینترتیب که به دُم و پاهای گاوهای ماده دستههایی هیزم از شاخههای درخت »سَلَع« و ساقههای »عُشَر« میبستند و آنها را به کوه میبردند. در بالای کوه هیزمها را آتش میزدند. گاوها وحشت زده و مضطرب به این سو و آن سو میدویدند. گاه برای جولان بیشتر، به شاخ گاوها نیز از شاخههای عشر و پوستههای سلع میبستند و آتش میزدند. اینان چنین میپنداشتند که الهگان یا موکلان باران به سبب قداست گاوان و اضطراب و ناراحتی آنها به زودی باران فرو خواهند فرستاد. علاوه براین، در بالای کوه آتشی عظیم میافروختند و به تقلید از رعد و برق ، سر و صدا و هیاهو به راه میانداختند.با ظهور اسلام این رسمها کنار گذاشته شد، زیرا در قرآن آمده است که باران به امر خدا میبارد. آیینها و مراسم دیگری نیز برای باران خواهی در میان مسلمانان جهان و ایرانیان رایج است که به اختصار به آنها اشاره میشود: در الجزایر، برای طلب باران ضیافتی برپا میدارند و قربانی میکنند. در این ضیافت گروهی به رقص میپردازند و در حالی که پیاپی دهان خود را با آب پر میکنند و آب را به سوی آسمان میپاشند، فریاد میزنند: باران و فراوانی! گاهی به هنگام اجرای این مراسم، بر روی کودکان آب میپاشند و تمنای باران میکنند. در میان مسلمانان شمال هند رسم است که پسران و دختران ۶ تا ۱۸ ساله در دستههای جداگانه در کوچهها میگردند. دختران از ظرفهای پر از گِل و لایی که در دست دارند، به ناودانهای خانهها گل میمالند و دستهجمعی این ترانه را میخوانند»ای خدا این گل را به آب باران بشوی!«. پسران که صورت خود را سیاه کردهاند در حالی که در یک دست سینی یا بشقابی فلزی و در دست دیگر چوبی کوتاه دارند، به در خانهها میروند و ترانههایی در تمنای باران میخوانند.
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۵:۰۴ ق.ظ