اندیشه های افراطی محصول فهم و تفسیر نادرست متون مقدس

اندیشه های افراطی محصول فهم و تفسیر نادرست متون مقدس

دکتر محمدحسین مختاری
گروه دین و زندگی :محور اصلی انعقاد اندیشه های افراطی و تکفیری، که خشونت و انعطاف ناپذیری را برای بشریت در دو قلمرو فرد و جامعه به ارمغان می آورد، فهم و تفسیر نادرست و غیر منطقی از متون مقدس است. انعطاف ناپذیری، جزم اندیشی و رفتارهای حذف گرایانه در طول تاریخ بشر همواره خشونت ها، جنگ ها و کشتارهای بی شماری را رقم زده است. پدیده تکفیر و خشونت نیز که همیشه احساسات بشریت را جریحه دار کرده است، زائیده الگوهای رفتاری افراط گرایانه بوده است. این افراطی گری گاه در قالب یک جنبش اجتماعی نظیر روی کار آمدن فاشیسم بروز کرده است. گاه در نتیجه اقدامات ضد نژادی نظیر نسل کشی مسلمانان بوسنی بوسیله صرب ها، یا فلسطینی ها به وسیله اسرائیلی ها رخ داده است. گاه نیز این تندروی ها را سازمان های چندملّیتی تروریستی نظیر القاعده و داعش انجام داده اند. با این وجود، یکی از مهمترین چالشها و بحرانهای گذشته تا به امروز جامعه جهانی اختلافات مذهبی بوده، که بخش اعظم آن بواسطه چگونگی تفسیر متون مقدس توسط مفسران ، پدید آمده است به نحوی که همواره این مساله مستمسکی جهت ایجاد خشونت،اختلاف و نزاع در بین ملتها و دولتها شده است.بی تردید متون مقدس بخش عظیمی از میراث ادبی جهان را تشکیل می دهند که به واسطه ی تأثیری که هر یک از آنها در حوزه ی رواج و نفوذ خود داشته اند، می توان آنها را قلب و روح ادبیات جهان نیز نامید. به این دلیل که متون مقدس دربردارنده ی مبانی عقیدتی و آیینی ادیان بزرگ هستند، بنابراین هر گونه تلاش در جهت شناخت ادیان، مستلزم شناخت کتب مقدس نحوه ی شکل گیری و تثبیت، و همچنین روشهای تفسیر آنها می-باشد.
اینگونه است که شخص افراطی و خشونت طلب شخصی است که به صورت شدید و غیر معقول مصمّم است. یا به طور نامناسبی اهداف خاصی را در زندگی دنبال می کند و تفسیری کاملاً منحصر به فرد و شخصی از جهان دارد. رفتار وی شدیداً توسط ایدئولوژی کنترل می_شود. افراطیون، در تلاشبرای همسانی، بدون توجه به اینکه چه چیزی صحیح است، معتقدند آنچه آنها ترجیح می دهند صحیح است. در نتیجه، آنها در برابرتغییر بسیار مقاوم اند.
بی شک خشونت درجهان می تواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ امروزه جوامع بشری تحت تاثیر عوامل مختلف، با چالش های بسیاری رو به رو شده است و بسیاری از کارشناسان بر این باورند باید منتظر سیر صعودی انواع آسیب های اجتماعی و افزایش گرایش به خشونت در برخی از این جوامع باشیم. خشونت در حقیقت یک فرم یا مدل نمایش مشکل اجتماعی است، اما به راستی منشاء خشونت کجاست؟ خشونت با فضای گفتمان ارتباطی دارد؟ آیا مشکل ساختاری در جامعه داریم که این گونه به همدیگر با خشونت رفتار می‌کنیم؟در اینجا لازم می دانم به برخی از اصول و قواعد فهم و تفسیر متن و موانع وصول به فهم صحیح آن اشاره کنم تا ریشه اصلی انحرافات این گروه های افراطی و خشونت طلب بیشتر روشن و ظاهر گردد.
*اصول و قواعد فهم متن
چند اصل و قاعده در خصوص فهم و چگونگی پیدایش فهم می ¬توان بیان کرد:
۱٫ اصل عدم تغییر یا اصل ثبات حقیقت
حقیقت بر اساس متون دینی امری ثابت است و در عالم خارج موجود است. ماورای ذهن و فکر و تفسیر انسان، حقیقت در عالم خارج موجود است. اگر انسان هم نباشد چیزی از حقیقت کم نمی¬شود و خدشه¬ای در آن ایجاد نمی¬ شود.
ما معتقد نیستیم که حقیقت تابع ذهن ماست. ما چه باشیم چه نباشیم حقیقت وجود دارد ما مولد حقیقت نیستیم بلکه ما کاشف حقیقت هستیم. در قرآن و روایات به وضوح به این مساله اشاره شده است.
۲٫ اصل امکان فهم حقیقت
آیاتی که در قرآن داریم ما را از ظن و شک برحذر می¬دارند اما در مقابل آنچه که حقیقت و واقع است آن را تحسین می¬کند. آیاتی که ما را به فراگیری علم و دانش دعوت می¬کند. اگر امکان فهم حقایق نباشد چرا قرآن و روایات سفارش به علم و دانش می¬کنند اگر امکانش نبود تکلیف مالایطاق می¬شد. در قرآن و روایات تکریم و تمجید از علما شده است و کسانی که در باب اندیشه سستی می¬کنند مورد ملامت قرآن و روایات قرار می¬گیرند. اگر واقعاً فهم حقیقت قابل دست یابی نبود پس چرا قرآن ما را به آن سفارش می¬کند؟بنابراین تمام حرف‌های هرمنوتیست‌های فلسفی که می¬گویند حقیقت متزلزل است، سست و بی¬پایه است.۳٫ اصل مشترک بودن همه آدمیان در فهم و ادراک
همه انسان¬ها حس مشترک دارند و هیچ تفاوتی در این امر نیست. دعوت قرآن برای همه انسان¬ها به یک شکل و به یک زبان است. ۴٫ اصل امکان جایگزینی.قرآن قصه‌ها و داستان‌هایی دارد که ما را به تأمل، مطالعه و اندیشه بیشتر فرا می¬خواند و ما را عبرت گرفتن از آن وقایع دعوت می¬کند اگر امکان جایگزینی وجود نداشت چه طور می¬توانستیم داستان¬های قرآن را بفهمیم. یا علت سقوط و ثبوت امت¬ها را از اصل جایگزینی بفهمیم؟
*عوامل تأثیر گذار در فهم
۱٫ عوامل بینشی: مثل پیش¬دانسته و پیش¬فرض
۲٫ عوامل گرایشی: مثل احساسات و گرایشات درونی، حب¬ الشی یعمی و یصم. احساسات گرایشات درونی، کینه¬ها و بغض¬ها سبب آن می¬شود که حقیقت مشخص نشود. عدم اعتدال در گرایشات سبب انحراف و خطا در فهم¬های انسانی هستند که باعث اختلال در عقل می‌شوند. ۳٫ عوامل محیطی: مثل پدر، مادر، معلم، تبلیغات رسانه جمعی، محیط فکری و فرهنگی. تاثیر¬گذاری بسیاری از این موارد مخرّب است.
*موانع فهم
بینشی: پیش فرض¬ ها، پیش¬داوری ¬ها، علائق شخصی، خانوادگی.گرایشی: عدم اعتدال در گرایش¬ها. اگر اعتدال در گرایشات و احساسات لحاظ نشود سبب انحراف و خطا در فهم ¬های انسانی می‌شوند. اگر گرایش¬ها از حد اعتدال خارج شوند، اختلال¬ آورند.و لذا تنها راه برون رفت از این سد و مانع در و صول به فهم حقیقی ایجاد اعتدال میان قوای نفسانی و درونی است. بنابراین لزوم تقوا برای این است که فهم صحیح و تفکر صحیح داشته باشند. اگر گرایشات کنار رود باعث می¬شود تا عقل نظری اکتیو و فعال شود.
اگر گرایشات اعتدال نداشته باشد نوبت به عقل نمی¬رسد.پس تقوا برای درک و فهم صحیح لازم است و دلیلش این است که نفس مُدرک انسان به استقامت فطری خودش برگردد. دلیل داشتن تقوا در فهم قرآن و روایات همان باز گرداندن نفس مدرک انسان به استقامت فطری خودش است.
*پیش فرض ¬های ظنی و پنداری در حصول فهم
پیش فرض ¬های ظنی و پنداری را در فهم آیات دخالت دهیم باعث اخلال در فهم می¬شود إِنَّ الظَّنَّ لَا یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئًا تبعیت از ظن انسان را به حقیقت نمی ¬رساند چون پیش فرضش پایه و اساس ندارد.
مفسران اسلامی می¬ گویند: پیش فرض‌ها به صورت موجبه جزئیه را قبول داریم که دخالت در فهم معنا دارند، اما به صورت موجبه کلیه نمی¬توانیم بپذیریم که فهم موقوف بر پیش فرض باشد. غالباً فهم ¬های ما چه فهم ¬های حقیقی و چه اعتباری بدون پیش فرض حاصل نمی¬ شود برای مثال در حوزه ادراکات حقیقی، بدون اینکه یک ادراکات بسیطی داشته باشیم نمی¬توانیم یک فهمی از ادراکات مرکب داشته باشیم و از طرفی بدون اینکه ادراکات بسیط یا مرکب داشته باشیم نمی¬توانیم تصدیقی داشته باشیم و بدون داشتن تصدیقات نخستین و اولیه نمی¬شود از آن قیاسی تشکیل داد.بنابراین فهم تصوری بسیط خودش پیش فرض لازم برای فهم تصوری مرکب و فهم تصوری مرکب پیش¬فرض برای فهم تصدیقی و فهم تصدیقی، پیش¬فرض برای فهم تصدیقی جدید است.ولی این طور نیست که همیشه باشد مثلاً در فهم¬های تصوری، تصورهای بسیط و بدیهی از جمله تصورات حسی، بدون وجود هیچ پیش فرضی حاصل می ¬شوند.تصورات بسیط ? تصورات مرکب ? تصدیقات ? قیاس»تصدیقات ثانوی«. تصورات بسیط نیاز به پیش¬فرض ندارد ولی هرمنوتیست¬های فلسفی آن را انکار می¬ کنند.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۴ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۸:۴۱ ق.ظ

دیدگاه


+ 3 = هفت