امر نوشتن به مثابه تولید اندیشه
علی رزم آرای
گروه فرهنگی:اشاره، نویسنده این نوشتار پیش از این نیز پیرامون موضوع نوشتن و صورت نوشتاری زبان و نیز حول محور تفکر زبانی در جهان نوشتاری متن، دست به قلم برده و مطالبی را از زوایه دیدهای مختلف به قلم سپرده است.
موضوع نوشتن و صورت نوشتاری زبان و دقیق¬تر نوشتارشناسی و متن¬شناسی از چندین جهت در روزگار معاصر ما دارای برد عمیق و از تأثیرگذارترین مبانی ادبیات و زبان¬شناسی است.
دایره گسترده حوزه جامعه¬شناسی ادبیات نیز از جمله میدان گاه¬ها و عرصه گاه¬هایی است که در بررسی¬های مربوط به آفرینش¬های ادبی در زمان و مکان مشخص و نیز در بررسی مبانی زیبایی¬شناسی امر نوشتن دارای دغدغه تام است.
از دیگر سو طرح چنین موضوعی در گستره بومی و محیط پیرامونی منطقه آذربایجان (ایران) مسیر نوشتار را به سمت صورت نوشتاری زبان عمومی این منطقه یعنی ترکی آذربایجانی هدایت می¬کند و این امر ناخواسته است!
نویسنده این نوشتار در سالیان گذشته و در نوشتاری تحت عنوان »هستی¬شناسی زبان مادری در ادبیات آذربایجان« به این موضوع اشاره کرده است:»یکی از مهمترین دغدغههای امروزین ترک¬زبانان ایرانی ساکن در نقاط مختلف کشور، در حوزه زبان مادری خود، نوشتن به این زبان است. این دغدغه که یک دغدغه چند وجهی است به یقین برآمده از پیشینه تلخی است که فرهنگ زبان ترکی (در ایران) و ادبیات آن از دوران حکومت منحوس پهلوی و طاغوت زمان به حافظه خود دارد. وجوه مختلف این دغدغه از ابتداییترین سطوح آن یعنی نوشتن با هدف فقط نوشتن و نه چیزِ دیگر تا عمیقترین صورت آن یعنی نوشتن با هدف ایجاد اندیشه و تفکر انسانی در حافظه و فرهنگ زبان مادری که نزدیکترین رسانه برای رشد و تربیت انسانیست، است. یکی از اساسیترین جنبههای نوشتن به زبان مادری و رسیدن به ادبیات و فرهنگ خاص آن تشکیل و موجودیت جهان بینی انسانی (جمعی و فردی) نسبت به سرنوشت خود، حیات خود، آینده خود و حتی گذشته خود است…«و در ادامه: » مردمی که جهان بینی و شعور جمعی خاص فرهنگ خود که برآمده از صورت و تحریر مکتوب زبان است را نداشته باشند یقینا ً در حیات عادی خود دچار مشکل اساسی توقف اندیشه هستند. به نحوی که معنا به شکل واقعی، تأثیرگذار و عملی در روابط انسانی این مردمان شکل نگرفته و در نتیجه منتقل نیز نمیشود. حتی اگر معنا شکل هم بگیرد، لااقل درست و اثرگذار منتقل نمیشود. در چنین حالتی مشکلات مضاعف فرهنگی و تربیتی، آموزشی و علمی، روانی و اجتماعی و… بروز کرده و جامعه را در خود غرق میکند…«
اما در سوی دیگر ماجرا و در عرصه جامعه¬شناسی¬ادبیات و جامعه¬شناسی¬زبان، از چرایی و چیستی مکانی و زمانی تولید اندیشه در قالب متن و زبان و نیز در چهارچوب آثار ادبی و داستانی سؤال می¬شود!در اینجا آثار ادبی و داستانی (نثر) (وحتی آثار هنری) شناسنامه زمانی و دوره¬ای یک جامعه¬انسانی در یک دوره و عصر خاص محسوب می¬شود که از طریق مطالعه در این آثار از چند و چون وجود و ایجاد اندیشه و نیز نوع آن و همچنین برد تأثیرگذاری و عمق آن، در آن دوره خاص و پس از آن اگاهی حاصل می¬شود.
به دیگر سخن آثار ادبی و داستانی (نثر) در این مسیر همچون جهانی را می¬مانند که آبا و پدارن ما در اعصار مختلف خود و نزدیک به ما و یا دورتر از ما این جهان¬ها را ساخته¬اند تا مجموعه¬ی از داده¬ها و اگاهی¬ها را از خود و پیرامون و گذشته¬ی دور و نزدیک خود برای غور در هستی¬شناسی و چیسیتی¬شناسی خود و نیز انتقال این همه به آینده و به ما تدوین و تجمیع کنند.
هرگاه در دوره و یا عصری چه طولانی و چه کوتاه در یک جامعه انسانی خالی از صورت¬های مختلف نوشتاری در حوزه زبان و تولید اندیشه در آن باشد و در اصطلاح آثار ادبی و داستانی ( نثر) در آن عصر و دوره خاص در زبان آن جامعه انسانی شکل نگرفته باشد و یا حتی زبانی واسط دارای چنین نقشی شده باشد، امتداد اندیشوی و فکری آن جامعه انسانی در گردونه زمان از گذشته به حال و از حال به آینده دچار وقفه و نازآیی کامل بوده است.بعد دیگر ماجرا عمل نوشتن و امر نوشتن از منظر فردی است.ای. ال. داکترو نویسنده و رمان نویس آمرکایی در این مورد می¬گوید:
»نوشتن یعنی اینکه ندانید از کجا و چهطور باید شروع کنید. و این بزرگترین راز من است. رازی که هنوز تمام زوایایش برای من روشن نشده است. و نکتهی روشن این رمزوراز برای من ویرایش کردن است، در واقع هنوز هیچکدام از کتابهایم را کمتر از هفت یا هشتبار ننوشتهام.البته در پروسهی نوشتن هیچچیزِ حسابشده و روشنی برای من وجود ندارد، معمولاً برای هر کدام از رمانهایم سه سال وقت میگذارم. هربار خودم را در موقعیت نوشتن قرار میدهم و رفتهرفته به عمل نوشتن اعتماد پیدا میکنم و در نهایت نوشتن برای من تبدیل به یک کشف میشود، البته شاید هم بهتر باشد اسمش را بگذارم اختراع. گاهی ممکن است نوشتن از یک صدا شروع بشود، یا یک تصویر یا یک حادثهی بسیار خصوصی که سالهاست در گوشهی ذهنت مانده است، برای من همهی این موارد پیش آمده است اما نوشتن در نهایت امری جنونآمیز است که جامعه با آن کنار آمده و پذیرفته. یکی از بچههایم داشت توی یک جمع میگفت، پدرم خودش را پشت رمانهایش قایم میکند. خوب این واقعیت هراسناکی است، اما هست.
من روزی شش ساعت با این امر هراسناک کلنجار میروم و طبیعی است که پشت آن قایم بشوم. پشت میز مینشینم و نمیدانم قرار است یک ساعت در نهایت بنویسم یا سه ساعت، جلوِ ماشینتحریر مینشینم به امید اینکه بشود نوشت. اگر حاصل کار یک صفحه نوشتن باشد بسیار خوشحال خواهم شد، اما اگر دو صفحه بشود ته دلم در عین خوشحالی نگران خواهم شد، چون برای فردا نمیدانم چیزی در چنته خواهم داشت یا نه. اما بعد از تمام شدن پروسهی نوشتن در پروسهی ویرایش و دور ریختن است که داستانم را پیدا میکنم، تازه این موقع است که شروع میکنم به تجزیهى ساختمان داستان و میفهمم چه کردهام.
آن تکههای خودشیفتگی را کشف میکنم و برای حفظ آبروی خودم دورشان میریزم، پازل درست میکنم، فصلها را جابهجا میکنم و جراحی، درست مثل یک جراح زبردست که خیالش تخت است و بهآسانی شکم پاره میکند و میدوزد و آن وسطها سربهسر پرستارها میگذارد و با آنها شوخی میکند. اما راستش نوشتن خیلی سختتر از آن است که بتوانم برایتان توضیح بدهم…..« ( سایت سخن روز) در هرحال امر نوشتن و عمل نوشتن محیط یافتن تفکر و اندیشه را در قالب کلام وزبان موجب می¬شود و هم اینکه محمل و محل ثبت وپردازش این تفکر و اندیشه نیز هست! و نیز محل پالایش، تغییر و انتقال آن!
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۴:۴۲ ق.ظ