الله بنده سی

الله بنده سی

گروه گزارش:مهدی باکری انسانی آرام، متین، کم حرف، با حوصله، متواضع، پرکار و منظم، رئوف و مهربان و نمونه تمام عیاری از یک بنده صالح خداوند بود.
مهدی – …آقا مهدی، فردی پرحوصله، فروتن و اهل سازگاری با همرزمان خود بود. در برابر ناملایمات و سختی‌ها و فشارهای جنگ، کمتر عصبانی می‌شد. در برابر حوادث و مشکلات، صبر زیادی از خود نشان می‌داد. او در واقع کلام امام علی (ع) در نهج البلاغه را عمل می‌کرد. آنجا که می‌فرماید: »وعَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ، فَاِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاِْیمانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لا خَیْرَ فى جَسَد لا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لا فى ایمان لا صَبْرَ مَعَهُ« و بر شما باد به شکیبایی که شکیبایی ایمان را چون سر است تن را،‌ و سودی نیست تنی را که آن را سر نبود و نه در ایمانی که با شکیبایی صبر نبود.
مولوی در مثنوی معنوی این سخن را اینگونه به نظم در آورده است.
صبر از ایمان بیاید سر کله/حَیثَ لا صَبرُ فَلا ایمانُ لَه
گفت پیغمبر، خداش ایمان نداد/هر که را نبود صبوری در نهاد باکری از خود و مبارزات و تلاش‌های خویش سخنی نمی‌گفت. از ریا و خودنمایی به دور بود،‌ همیشه به انجام تکالیف الهی خود می‌اندیشید. با مسائل و مشکلاتی که مواجه می‌شد،‌ از خود تحمل فراوانی نشان می‌داد. بنابراین توانسته بود خود را به گونه‌ای تربیت کند که حداکثر سازگاری لازم را برای رفتن به سوی هدف، از خود نشان دهد.
…در مجموع می توان گفت که سازگاری یکی از ویژگی‌های »اخلاق فرماندهی« آقا مهدی بود و در این زمینه در بین سایر فرماندهان بی‌نظیر بود. ادب او در برخورد با سایر افراد،‌ سعة صدر او،‌ حجب و حیا و تربیت الهی او و همچنین شجاعت و سلحشوری باکری،‌ از وی انسانی پرقدرت در برخورد با شرایط سخت و بحرانی،‌ساخته بود. …او همیشه به دوستانش می‌گفت که چراغ هدایت ما،‌ سخنان امام خمینی است. اگر گوش به فرمان امام باشیم،‌هیچ وقت ضرر نمی‌کنیم و گمراه نمی‌شویم. سردار مصطفی مولوی می‌گوید: بعد از شهادت حمید باکری و مرتضی یاغچیان، من همیشه در کنار مهدی باکری بوده‌ام.
بسیاری از اوقات که دو نفری و به همراه یکدیگر برای شرکت در جلسه‌ای و یا مأموریتی عازم می‌شدیم،‌آقا مهدی جملاتی را بر زبان جاری می‌کرد که هنوز کلام وی در گوش من است و یا رفتار و سکناتی که از خود نشان می‌داد،‌ هنوز هم زندگی می‌کنم. روزی آقا مهدی به من گفت: بیا فرمولی را بگویم که بتوانیم به سرعت تشخیص دهیم که کدام یک از کارهایمان خالص برای خداست. مثلا ببینیم آیا همین جنگ کردن و حضور ما در دفاع مقدس، برای خداست؟ من گفتم: مگر شیرین‌تر و عزیزتر از جان آدمی چیزی هست؟ بنابراین مشخص است که ما به خاطر رضای خداوند در جبهه حضور داریم. هر لحظه جنگ و مخصوصا در جریان عملیات‌ها احتمال آسیب رسیدن به جان ما وجود دارد و ما آماده‌ایم که در راه‌ خداوند جان خویش را تقدیم کنیم. ایشان گفت: ولی شیرین‌تر از جان هم وجود دارد و آن مال آدمی است.
اگر توانستی در راه خداوند مالی هدیه کنی و یا از مال خود بگذری، آن وقت می‌توانی حساب کنی که جهادت، شاید در راه خدا باشد. ایشان همچنین می‌گفت: این جبهه و امام بوده است که توانسته از انسان‌هایی چون ما،‌ آدم‌هایی اهل جهاد بسازد و گرنه آماده شدن برای جهاد در راه خدا به این راحتی نبود.
این عمل امام که برای رضای خداوند قیام کرد،‌موجب پاداش خداوند به امام شد که آن هم ایجاد تحول در جوانان و مردم ایران بود.
…تکیه کلام آقا مهدی در برخورد با اکثر افراد »الله بنده سی« یعنی »بنده خدا« بود. او کلمه «مومن خدا» را نیز زیاد تکرار می‌کرد. تکیه کلام برادرش حمید نیز همین جمله بود. باکری همه رزمندگان و همه فرماندهان و همه انسان‌ها را بندگان خداوند بزرگ می‌دانست.
بنابراین سعی می کرد که با خوش رویی با همه روبرو شود. او از دو بیماری به دور بود. یکی سوءظن نسبت به دیگران و دوم خود بزرگ‌بینی و تحقیر دیگران و یا کوچک شمردن انسان‌ها.
… مهدی باکری در دوران حیاتش،‌ چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه در دوران مسئولیت‌های مختلف، فردی کاملا ساده زیست بود. به طوری که تمام کسانی که در زمانی با او دوست و یا همرزم بوده‌اند،‌ از ساده زیستی وی خاطرات جالبی را نقل می‌کنند.
خواهر شهید باکری می‌گوید: « اهالی کارخانه قند ارومیه که مهدی در آنجا بزرگ شده بود و حتی بسیاری از اقوام و بستگان آقا مهدی که دور و بر او زندگی می‌کردند نمی‌دانستند که مهدی شهردار ارومیه است. … سرانجام مهدی باکری در روز ۲۵ اسفند ماه سال ۱۳۶۳، در کنار رودخانه دجله و در جریان آخرین روزهای بدر، به فوز عظیم شهادت نایل آمد.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۰۶ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۵:۳۶ ق.ظ

دیدگاه


6 × دو =