از »سعادت« تا سعادت

از »سعادت« تا سعادت

باسابقه‌ترین استاندار کشور در تحقق خواسته‌های استان موفق خواهد بود؟
داود حیدرخانی
گروه سیاسی: ۲۳ سال پیش فردی به عنوان هفتمین استاندار آذربایجان غربی ( بدون احتساب سرپرستی ۱۵ روزه اسماعیل اردلان در اسفند ماه ۵۷) معرفی گردید که پیش از آن معاون سیاسی- امنیتی عطایی فقید بود. قربانعلی سعادت در آن زمان توانست ۷ سال مداوم سکان هدایت استان را در دست داشته باشد. این دوره از مسئولیت ایشان به لحاظ عملکرد موافقان و مخالفان بسیاری همراه داشت که هر یک به نحوی دلسوزانه در پی تحقق خواسته ها و نیازهای استان بودند. به گفته‌ی سعادت، وی به عنوان نماینده‌ی دولت وقت در استان کوشیده بود مجری شایسته ای بر سیاست‌های ابلاغ شده باشد، اما برای مردم استان این پرسش مطرح بود که چرا محبوبیت استاندارشان قدری آن طرف تر از استان بسی بیشتر از استان خویش است!؟
با پایان دوره‌ی سکان داری سعادت در آذربایجان غربی، حکم استانداری ایشان در استان نوپای قم صادر گردید و پس از آن و از ۲۸ مهرماه ۸۱ به استان لرستان رفت تا رکورددار پرسابقه ترین استاندار در میان استانداران پس از انقلاب باشد.
۱۵ سال سابقه‌ی مدیریت در عالی ترین سطح استانی در سه استان مختلف آذربایجان غربی، قم و لرستان با شرایط محیطی، فرهنگی اقتصادی و اجتماعی ویژه و متمایز از هم مدیرعامل شرکت ایجاد محیط (یکی از شرکت¬های وابسته به بنیاد مسکن¬) و در آخرین مورد ۲ ماه مدیریت منطقه ی آزاد تجاری صنعتی ماکو، سبب شده است تا نزد افکار عمومی، انتظاری بیشتر از آنچه حداقل می توان نامید، شکل گیرد.
مهرداد خدیر در تحلیلی که پیش از انتخابات ریاست جمهوری منتشر شد، نوشته بود: »کار رئیس جمهور آینده هم ساده است و هم دشوار! ساده از این نظر که کافی است هرآنچه را که رئیس جمهور سابق انجام می داد، انجام ندهد و دشوار است به این سبب که با میراثی نامبارک روبرو خواهد بود.« چنین تحلیلی در خصوص استاندار آذربایجان غربی نیز می تواند صحیح باشد، هرچند نظر دادن درباره ی نقاط ضعف و قوت جلال زاده شاید به زمانی بیشتر و بررسی های کارشناسانه نیاز داشته باشد اما بی تعارف می توان گفت که انتظارات افکار عمومی و مردم آذربایجان غربی با توجه به سوابق اجرایی و مدیریتی سعادت، بسیار بالاتر رفته است. انتظاری که کاملا به جا و به حق می باشد.
اما نکته‌ی مهمی که نباید فراموش کرد آنکه شرایط و مقتضیات دوره ی پیشین استانداری سعادت بسیار تغییر یافته است.
در سال‌های آغازین آرامش یافتن از جنگی طاقت فرسا و فرصت سوز ، عزم ملت و دولت بر سازندگی بود و امروز با گذشت ۱۶ سال از زمانی که سعادت عازم استان قم گردید و بر اساس آمار رسمی، بیش از ۶۰درصد کارگاه‌های صنعتی استان به دلیل بحران‌های مالی و شرایط خاص مدیریتی در سالهای اخیر تعطیل شده اند و اکثر کارگاه‌های فعال هم با کاهش تولید و خدمات دست و پنجه نرم می کنند، بر اساس همین آمار ۹۰ درصد از اقتصاد استان در اختیار بخش خصوصی است.
به غیر از واحدهای صنعتی، کشاورزی استان نیز شرایط مشابهی دارد. فروش نرفتن محصولات کشاورزی ، قوانین دست و پاگیر و البته خلق الساعه ای که درهای صادرات را، هرروز بسته تر می کرد و مشکلات تولید و بالا رفتن هزینه ها بخشی از مشکلاتی است که کشاورزی استان را زمین گیر ساخته است، درحالیکه ۶۰درصد از اقتصاد استان از محل کشاورزی حیات می یابد. با وجود هم مرزی با ۴ کشور که بهترین زمینه برای سرمایه گذاری و جذب گردشگر و رونق منطقه به حساب می آید، به گفته ی یکی از مسئولان سابق گمرک، حسرت باز بودن مرزها به مدت طولانی و متوالی در دل مردم مرزنشین و فعالان و تجار می ماند و بسیاری در اثر همین امر با ضررهای بسیار مواجه شده اند.
تمام این موارد منجر به آن شده است که نیروی کار فعال استان دست از کار شسته و یا مجبور به آن شود تا برای یافتن لقمه نانی و یا دست یابی به چند ریال یا دلار بیشتر راهی استانها و کشورهای همسایه شود تا نزد خود و خانواده خود سرافکنده نگردد و کشورهای عراق و ترکیه از استعداد و توان نیروهای ایرانی به پیشرفت و توسعه دست یابند و سهم ما همچنان حسرت باشد و افسوس. باغداران و کشاورزان، زمینهای مستعد و حاصلخیز زراعی را برای ساختن ویلا و بنای ساختمان حراج نمایند و زمینهای کشاورزی به جای قرارگرفتن در چرخه ی تولید و توسعه، به دست افراد غیرآشنا با کشاورزی و برای مقاصدی جز تولید افتاده، تکه تکه شده و هدر روند.
مرزنشینان به جای بهره مندی از ظرفیتهای بالای مجاز و قابل دستیابی همجواری با چند کشور، جان خود بر کف گرفته و برای عده ای سودجو، نقش کوله بر را ایفا نمایند تا لقمه نانی بیابند و بر ثروت سودجویان افزوده شود و بازارهای منطقه و کشور را لبریز از کالاهای بی کیفیت و بعضا غیر ضروری سازند. اما این تمام ماجرا نیست! ارتباطات جاده ای ، خط آهن و خطوط هوایی استان نیز همچنان ناکارآمد و بی کیفیت مانده اند. هنوز مرکز استان به آرزوی خود برای اتصال به شبکه خط آهن نرسیده است و میانگذر دریاچه ی ارومیه با سهم ویژه ای که در خشکیدن دریاچه داشته است با نقطه ی آرمانی و هدف از ایجادش فاصله ای طولانی دارد و جاده های ارتباطی شهرهای استان در اکثر موارد از مفهوم استاندارد بودن فاصله گرفته و حتی مناسب هم نیستند.
نگین فیروزه ای کشور به سفیدی گراییده و در حال نابودی است. دریاچه ای که به مدد تنها موجود زنده ی آب شورش، آرتیمیا برای رقابت با سودآوری نفت آماده می شد، بزرگترین مامن حیات وحش منطقه و ایستگاه پرندگان مهاجر بود و مهمترین ظرفیت اکوتوریسم منطقه به شمار می رفت، که می توانست استان را به قطب گردشگری و درآمد زایی بدل سازد، هویت خود را هم از دست رفته می بیند! موهبتی عظیم که به معضلی بزرگ تبدیل می شود.
مسائل فرهنگی، مدنی و سیاسی استان نیز چنین تغییراتی را تجربه کرده و شاید بتوان گفت به مرز بی هویتی رسیده اند.
مروری بر تعداد و کیفیت فعالیت سینماها (تعطیلی ۱۶ سینما از مجموع ۱۹ سینمای استان)، مراکز فرهنگی و نشریات استان، میزان مشارکت مردمی در فعالیتهای اجتماعی و در آخرین نمونه و ملموس ترین مورد قابل ذکر، تعیین و انتخاب استاندار و مراحل طی شده و کش و قوسهای فراوانش، همه و همه موید این نکته است که استان آذربایجان غربی در بسیاری از مسائل و شاخص‌ها روند رو به رشد مطلوبی را در گذر سالیان بر خود ندیده است و اگر پیشرفت و حرکت روبه جلویی هم بوده، مقطعی و در قیاس با نیازها و ظرفیت استان بسی اندک و ناچیز است.
چنین شرایطی نیازمند عزمی جدی و تدبیری اساسی است تا دگرگون شود. در بحثهای انتخاب استاندار، شنیده می شد که شرایط خاص منطقه ای استان به لحاظ موقعیت جغرافیایی و وجود مرزهای مشترک با ۴ کشور، تنوع اقوام، ادیان و مذاهب، موقعیت اقتصادی و غیره ایجاب می کند که گزینه ای قدرتمند و توانا (با توانمدی و اختیاراتی در حد وزیر) مطلوب استان باشد. این اتفاق سرانجام در روزهای آخر آبانماه رخ داد و مراسم معارفه ی آخرین استاندار دولت تدبیر و امید هم دیروز برگزار گردید. مرور سوابق مدیریتی سعادت و شناختی که از شخصیت ایشان در ذهن ها مانده است ، وی را مدیری توانمند، عملگرا و تدبیر مدار معرفی می کند که به سبب بومی بودن و شناخت کامل از موقعیت استان و فعالان سیاسی، اقتصادی و سایر زمینه های منطقه، می توان به عنوان نقطه ی عطف و قوتی شایسته به مدیریت مطلوب ایشان، امید داشت.
سعادت در این سال‌ها تجارب بسیاری اندوخته است و نیک می داند با وجود تمامی مسائل پیش گفته، تغییرات دیگری هم در سطح استان و هم در سطح ملی رخ داده است و خواسته ی عمومی از دولت و به تبع آن نماینده ی تدبیر و امید در استان، چانه زنی بر سر مسائل خرد و کوچکی چون اعانه ی ۴۰ هزارتومانی نیست، خواسته ی اکثریت مردم در این زمان، بازگشت کرامت انسانی، رعایت حقوق شهروندی، احترام و همچنین سامان یافتن ساختار اقتصادی و رونق کسب و کار است. برای مردم استان مهم است که در شرایط کنونی تدبیری اساسی را در عملی ساختن بیانیه ی شماره ۳ دکتر روحانی در خصوص حقوق اقوام، ادیان و مذاهب و آموزش زبان مادری شاهد باشند، تدبیری شایسته را در خصوص مسائل اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی و به طور مشخص وضعیت دریاچه ی ارومیه مطالبه نمایند و به کارگیری و بهره مندی از تمامی ظرفیتهای انسانی، محیطی و منطقه ای را درخواست نمایند و در عین حال که بر این خواسته های به حق پافشاری می کنند، در حمایت از فعالان و مسئولانی که مجدانه برای احقاق حقوق ملت در تلاشند کوتاهی نکنند. باید منتظر ماند تا گذشت زمان نشان دهد آیا سعادت سومین فرد از دولت تدبیر و امید در استان خواهد بود که پس از دکتر روحانی و ظریف، قدردانی عمومی استان را با خود همراه نموده و به کسب نمره‌ی قبولی از طرف هم استانی‌های فهیم، قدرشناس و منتظر نائل آید؟

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۶:۱۸ ق.ظ

دیدگاه


هشت − 1 =