آقای استاندار دوست دارید با پنبه سر بِبُرید …!؟
سنبله برنجی
گروه سیاسی: بدون هیچ حاشیه روی با نگرانی فزاینده و اضطراب روزافزون از وضعیت نا به سامان حاکم بر دیار غنی اما محروم آذربایجان غربی جساراتاً بی پیرایه، ساده و بی هیچ حاشیه سازی چند نکته را محض یادآوری عرض مینمایم چرا که فرصتی برای آب و تاب بخشیدن به این موضوع را ندارم و پیشتر در گذار از سرزمین واژهها به نحوی عامه پسند سعی در ابراز برخی مشکلات نمودهام، اما ظاهراً نتیجه تلاشم معکوس بود. چرا که در مبحث قبلی نامهای به استاندار از الطاف خفیه و پایان ناپذیر بعضی مغرضان خوش خدمت بسا کسب فیض نمودم. هر چند به یقین میدانم این بار نیز از خوان گستردهی الطاف دوست نماهایی که حتی با خودشان درگیری دارند بی بهره نخواهم ماند! اما خوشبختانه در این مقال مجال پاسخگویی به این مراحمات که همچون نقل و نبات بر سر و رویمان میبارند و هر چه بیشتر آبدیده یمان میسازند را ندارم.جناب آقای استاندار! بهتر است قبل از هر انتصابی در شهرستانها، در مورد نقاط ضعف و قوت استان تحقیقات مبسوطی داشته باشید تا در دوران سکانداریتان این مقوله ی مهم به وادی نسیان سپرده نشود و فردا روز معضلات بغرنجی که هر کس من باب خوش خدمتی به نوعی سعی در وارونه نشان دادن حقایق را دارد همچون زخم عفونی التیام ناپذیری از جای دیگر سر بر نیاورد.مردم غیور آذربایجان بازماندگان حماسه سازان چالدران و از اسلاف شیرمردان اشغال ستیزی هستند که سرداران بزرگ و متهور به پشتوانهی رشادتهای بی بدیل آنها مانع تسخیر آذربایجان سرافراز توسط اشرار و اجانب روس، انگلیسی و … شدند.آقای استاندار! بیم دارم در سایه سار برخی سفارشات درگوشی مغرضانه که در چهار چوب منافع شخصی صورت میگیرد تاریخ با دگرگونیهایی دیگر شکل تکرار به خود بگیرد و بهر پر کردن برخی شکافهای جیبی گشاد، که به مثابه گسلهای عظیم دهان باز کرده و حالا حالاها پر کردنی نیست هویت آذربایجان به غارت برده شود و زندگان ذینفع ذینفوذ به جای کشته شدگان میهن پرست عزت نام دلاوران نیستانهای این خطه را نه تنها لکه دار کرده بلکه آن را به دست غارتگر باد نسیان بسپارند. گذشته از این مباحث بیم دارم اصلاً برخی اغراض نگاریها و تنگ?نظریها اجازه ندهد به اطلاع حضرتعالی رسانده شود که آذربایجان غربی در سایه سار برخی دلمشغولیهای پرفراز و فرود و نفس?گیری که طی چند ساله اخیر همچون بختکی منحوس و مرگ بار حلقوم این استان زرخیز را فشار داده، دچار چه بلیات جبران ناپذیر و وضعیت بحرانی و اسفباری شده و چه دوران سونامی زدهای را از سر میگذراند!؟ استانی پهناور و آرام با پتانسیلهای خدادادی بی?نهایت و ملتی باستانی، صبرپیشه، از خودگذشته، خونگرم و دریایی دل، که عزت نام اکنونش را وامدار گذشتگان پر شکوهش است و ناگفته پیداست این مردم بی ادعا یقیناً لایق و برازند? بهترینها هستند.استان ما خطهی حزم اندیشه، هنر، علم، ادب، فرهنگ، درایت و… مدفن دوازده هزار شهید و صدها امام زادهی نورانی و … است. شاید تنها لحظهای تأمل کفایت کند تا دریابید آذربایجان امروز در دوران دفاع مقدس دارای چه مقدار نفوس بوده که از این تعداد دوازده هزار آلالهی خونین بال تقدیم بقای انقلاب، سرافرازی اسلام و بازسازی عزت و احترام ایران نمود؟ عجیب نیست!؟ شاید برای غریبهها عجیب باشد. اما عجیبتر اینکه بیشتر نازنین ساکنان غیور و خونگرم این دیار مهمان?نواز اهل قلم، هنرور، هنرپرور و دارای تحصیلات کلاسیک هستند.
این جا تکهای مفقود از پازل بهشت گم شد? ایران است که از دیرباز مهد تمدن، شجاعت دیانت و ایثار محسوب میگردد که نه تنها در بسیاری از شهرهای آن خبری از دی کلینک نیمه?مجهزی نیست، بلکه ساکنان صبرپیشه ی آن از فقدان جادههایی نسبتــــاً ایمن در رنج و عذابند و طبیعتاً بیشتر این جادههای کابوس ساز و اسفناک نیز فاقد شانه خاکی و علائم هشدار دهندهی کافی و دارای شیبهای عرضی غیر?استاندارد و … بوده، اما متقابلاً در حد وفور حادثه خیز و مرگ آفرین هستند و آسفالتهای هزار بار یافت شدهی قدیمیاش با مغاکهای مهلکی که اکنون تبدیل به چالههای فضایی گشته با پیچهای نفس گیر و گلوگاههای تند و غیر ضروری مزین شده و تبدیل به یکی از پاتوقهای دائمی فرشته مرگ گردیده که فرآیند حاصل از پروسهی فوق، آبستن حوادث تلخ و جبران ناپذیر و در عین حال خونینی است که هر از گاهی تکرار میشود و کمبود امکانات، کادر حتی نیمه مجرب پزشکی و بیمارستانهای غیر تخصصی در معیت جادههای خون بار دست به دست هم داده و تبدیل به سرزمینی رؤیایی به ملک الموت گشته است که مسافران و اهالی را با سرعتی پرشتاب به کام مرگ و نیستی سوق میدهند… به همین سادگی!آقای استاندار! بیایید به پشتوانهی مردم انقلابی، دلیر، متدین شهیدپرور و همیشه در صحنهی آذربایجان و با پشتوانهی ذخایر انقلابی، ولایی و دوازده هزار کبوتر گلگون کفن و سابقهی انقلابی درخشان که ریشه در اصالت مردم این دیار دارد ضمن تنگ کردن عرصه برای قصورات بی حد و تاخت و تازهای دارو دستههای تگزاسی و برخی رقابتهای ناسالم که بیشتر به جولانگاه تبلیغات شهرت طلبی عدهای خاص تبدیل شده به هیچ مسئول مغرضی اجازه ندهید با پوشیدن لباس خاموشی، بی توجهی، بی مهری و مشورت با افراد ذینفوذی که جز خصومت کینه، حسادت افراطی، نفع شخصی باندبازیهای رایج، زمین خواریهای سیری?ناپذیر، لابی گری های نامتعارف و رانت?خواریهای مستمر اندیشهی در سر نمیپرورانند و … با رویهای شجاعانه و اصولی راه را برای صعود پله کانی آنها مسدود نمایید.
آقای استاندار! از شما درخواست میشود وصل کننده باشید نی فصل کننده… بیایید جزو افرادی نباشید تا قبل از پوشیدن ردای مقام و مسئولیت دم از احیای نام آذربایجان و اعادهی حیثیت به آن و زنده کردن دریاچ? محتضر داد سخن سر میدهند اما همچنین که عرش نشین فرشهای نفیس گشتند طریقت فراموشی خاک?نشینان را می پیماند و تنها در آن زمان به یاد مردم میافتند که قبای مندرس مسئولیت در حال نخ نمایی و پاره شدن است و کفگیر به ته دیگ خورده و شمارش معکوس برای احتضار مقام آغاز گشته است. آن گاه ناگزیر دوباره شعار »آذربایجان اویاخیدی، انقلابا دیاخیدی« را به ظـــاهر سرلوح? امور و ورد زبان قرار میدهند. بیایید در کسوت بعضیها نباشید تا ردای مسئولیت در بر مینمایند طریقت بدعت و راه فراموشی میپیمایند بلکه علی وار زندگی کنید و مالک اشتری باشید که وقتی مشتی زباله به سویش پرتاب شد به جای برکشیدن شمشیر انتقام از نیام، راه خود را به سوی مسجد کج کرد و برای خاطی و توفیق هدایت او نماز مغفرت بر جای آورد. چرا که پروردهی مکتب علی مرتضی بود. شما نیز از سر صنع و لطف ستارالعیوب و بخشنده باشید و …بیایید از روی مهر اندکی به خودتان زحمت بدهید و هر از گاهی سفری پیش بینی نشده به شهرهای استان مخصوصاً مناطق دورافتاده و محروم داشته باشید و بی خبر از پروژههای نیمه کاره دیدار کنید و با چشمان ناباور خود مشاهده کنید چه غوغایی در وادی کم کاریها کرور کرور در حال وقوع است. سرزده به ادارات بروید و از نزدیک با ترفندهای عمروعاصی آشنا شوید و شاهد باشید چه دودوزه بازیها، باندبازیها، لابی گری ها پارتی سازیها و زیرمیزی هایی مرسوم گشته و حتی در مواردی حرام خدا جایز حلال شمرده میشود. هر چه هست رانت و رابطه، پول پارتی، فامیل بازی، حسابگری و شیوههایی غیر?انسانی و… است. دیگر راه راستی باقی نمانده، هر چه هست کج راهه است و … از افراد امین بازرسانی ناشناس به شهرستانها بفرستید. چرا که اگر شناخته شده باشند قطار گاومیشهای هلندی جلوی پایشان صف کشیده و قربانی و ذبح خواهند شد، اما اگر به صورت مخفی و ناشناس بروند دوران استانداری حضرتعالی به اتمام خواهد رسید و کار آنها حتی سالها بعد از شما در اداراتی که شعارشان »امروز برو فردا بیا! رئیس با عدهای بیخودی جلس? نخودی دارد« ول معطل یک امضای ناقابل باقی خواهد ماند. روسای ادارات فرمانداران، نمایندگان شهرستانها و شهرداران و …را هر فصل به استان دعوت نموده و دیداری مردمی با حضور رسانهها ترتیب دهید و گوش جان به درد دلهای بی پایان دردمندان بسپارید و از استخدام ماجد، مجید، سعید و … که نور چشمیهای عمو، عمه و خاله هستند اجتناب کنید و آن شعر را مد نظر داشته باشید. »بر مال و جمال خویش قره مشو آن را به شبی برند این را به تبی…«. ارتباط خود را با رسانهها تقویت کنید و خود را دستاویز یکی دو رسانهای که از شما ستایش میکنند قرار ندهید. تاکنون آنچه میان رسانهها و برخی مسئولین خودبزرگ بین به وقوع پیوسته جو نارضایتی و دیدارهایی تدوین و کارگردانی شده با سؤالات تعریف شده بوده و بس! رسانهها را دوست خود تلقی کنید. چرا که واسطهی بین شما و مردمند. هر قدر به آنها نزدیکتر باشید به چهرهای مردمیتری تبدیل خواهید شد. ناگفته پیداست شش ماه یکبار نشست رسانهای درمانگر هیچ دردی نخواهد بود. در این اندیشه نباشید که موضوعات مهمتری برای پرداختن وجود دارند که رسانهها در درجهی آخر اهمیت قرار دارند. حتی فردی عامی به خوبی میداند رسانهها قادرند اقدامات شما را وارونه جلوه دهند و شیطنت ساز گردند! آنچه در رسانهها خواهید دید فرآیند چگونگی تعامل و عملکرد مطلوب یا نامطلوب شما با آنهاست. اگر همچون انبوه پیشینیان رویهی نامهربانی با اصحاب رسانه را پیشه سازید نباید از آنها توقع تعامل، رفعت، اغماض و بزرگ نمایی داشته باشید. رسانهها سخنگویان جامعه و آینهای تمام نما از تفکرات اقشار جامعه در مقیاس کوچکتر هستند و طبیعتاً پرسشهای فراوانی از عملکرد مسئولان در اذهان آنها وجود دارد و اگر دریچهای روشن و شفاف برای طرح پرسشهای خود نیابند به گمانه زنی پرداخته و در صورت حادتر شــــــایــــــد به قول برخیها تسلیم وادی شایعه سازی گردند و از این راه جامعه را تهییج و شما را تحریک خواهند نمود. رسانهها منتظر دمیده شدن روحی تازه در کالبد محتضر شوراهای اطلاع رسانی به سر میبرند. اما باید پرسیده شود آیا اصولاً در استان ما آثاری از حیات رو به موت این شوراها بر جای مانده است؟ آخرین جلسات این شوراها کی و کجا به وقوع پیوسته و مصوبات درخشان آن در چند ماههی اخیر بسترساز چه فرآیند و راهکار درخشانی بوده؟ و …آقای استاندار! هنوز که هنوز است مردم قدر شناس استانمان از خاطرات خوشایند برخی استانداران دلسوز، مردمی و متعهد به نیکی و خوشی یاد میکنند. بدیهی است شما نیز خواه و ناخواه همچون هزاران نفر پیش از خودتان مسند قدرت را واگذار خواهید کرد چون برای هر آمدنی رفتنی هست. به مصداق همان مثل رایج »اگر ریاست ماندنی بود من به این مقام نمیرسیدم« عاقبت همه رفتنی و فنا هستند و تنها نام نیک است که باقی و ماندگار خواهد بود.
انتهای سخن!
مدیران کارآمدی به کار گیرید که در حکم انتقال دهندهی نیرو و انرژی زا باشند. چرا که استان ما به شدت تشنهی نشاط از دست رفته است. شور و شوقی دیگر بیفروزید و به مدیران دستور دهید به جای شلیک تیر خلاص برای »آذربایجان غریب« در حال احتضار، هویت و اصالت کهنش را بازگردانده و برایش اعادهی حیثیت نمایند چرا که مردم ما لایقترین برای بهترینها هستند. سخن برای بازگویی زیاد اما بیش از این فرصتی نیست.
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۵ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۱۳ ق.ظ