آسیب شناسی نظام آموزشی در ایران

آسیب شناسی نظام آموزشی در ایران

عبدالرضا فتح الله¬زاده
گروه اجتماعی:دههء پنجاه تا اواخر دهة هفتاد شمسی، جوانان ایرانی و به تبع آن خانواده ها گرفتار سد محکمی به نام کنکور بودند که مانع بزرگی در راه ورود فارغ التحصیلان مقطع متوسطه به مراکز آموزش عالی بود. در طی این دهه ها تنها تعداد معدودی از دانش آموختگان مقطع متوسطه از این صافی عبور کرده و وارد دانشگاه می شدند و تعداد کثیری از این جوانان یا با مدرک دیپلم وارد بازار کار می شدند یا در صورت دارا بودن تمکن مالی برای ادامهء تحصیل عازم کشورهای دیگر می شدند.
بسیاری در این میان راه حل مشکل ادامهء تحصیل جوانان ایرانی را در الگو برداری از روش آموزشی کشورهای توسعه یافته می دانستند که در آن تقریبا” هر فردی که قصد ادامهء تحصیل دارد می تواند در مراکز آموزش عالی ثبت نام نموده و در رشته دلخواه ادامه تحصیل دهد.
به مرور سیاست آموزشی در ایران نیز این روند را در پیش گرفت و تلاش برای حذف تدریجی کنکور در رأس اهداف سازمان سنجش قرار گرفت. در جهت اجرای این سیاست مراکز آموزش عالی و دوره های آموزشی نیمه خصوصی و خصوصی شامل شعبه های دانشگاه آزاد اسلامی، دانشگاه علمی و کاربردی دانشگاه_های غیر انتفاعی، دوره های شبانه پردیس های دانشگاهی و … تأسیس گردید و به مرور به تعداد واحدهای این دانشگاه ها افزوده گشت. تا اینجای کار با در نظر گرفتن محسنات این طرح از جمله بالا رفتن سطح تحصیلات آکادمیک در کشور، عدم خروج منابع مالی و صرف شدن همان منابع در داخل کشور، کمتر شدن دغدغه خاطر خانواده ها برای ادامهء تحصیل فرزندانشان و مهمتر از همه ارضای خواسته جوانان برای ورود به دانشگاه به امید بهره مندی از شرایط مطلوب تر زندگی در آینده، طرح مورد نظر راضی کننده به نظر می رسید. اما چه بهتر بود کارشناسان محترمی که افزایش ظرفیت دانشگاه ها یا حذف کنکور را از کشور های توسعه یافته الگوبرداری نمودند، سطح کیفی آموزش در دانشگاه های این کشورها را نیز در سیاست های آموزشی کشورمان لحاظ می_کردند.در صورتی که بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم، سطح کیفی آموزش در سال های اخیر سیر نزولی داشته است. این مورد تنها مختص به آموزش عالی نبوده و در دوره آموزش عمومی نیز مشهود است. و اتفاقا” در صورت ریشه_یابی، سر منشأ آن به آموزش و پرورش و دوره آموزش عمومی می رسد.محور قرار دادن نمره و درصد قبولی و سنجش کارایی و توانمندی نیروهای شاغل در آموزش و پرورش با معیار نمره، اولین قدم در جهت تضعیف جایگاه معلمان و بی انگیزه نمودن فرهنگیان و دانش آموزان در امر آموزش و تنزل کیفیت آموزشی بوده است.
در شرایطی که نمره ملاک سنجش نیروهای آموزشی باشد معلمین را وادار به وارد کردن نمرات غیر واقعی که تناسبی با سطح علمی و عملی دانش آموز ندارد، می کند لذا با بالا رفتن سطح توقعات دانش آموزان، کم کاری و بی انگیزه گی به یک عادت و روال عادی بدل می شود که در آینده امکان اصلاح آن میسر نخواهد بود. از سوی دیگر با کنار رفتن سد کنکور و سهل الوصول شدن دانشگاه، همین دانش آموزان با پیش زمینه توصیف شده وارد مراکز آموزش عالی می شوند و مجددا” همان سیاست های نمره محوری و کسب مدرک با تحمل کمترین زحمت اجرا می شود. در صورتی که حتی اساتیدی هم بر فرض مثال بخواهند با روش اصولی تدریس کرده و بنا به میزان تلاش و توانایی دانشجو به او نمره اختصاص دهند، آنقدر گرفتار مشکلات مربوط به مردودی و اعتراض دانشجویان و نگاه های ملامت بار مدیران گروه و رؤسای دانشکده ها قرار می گیرند که پشیمان از کرده خود، خود را در مسیر سایرین قرار می دهند و به اصطلاح خود را با شرایط به وجود آمده سازگار می کنند.
این مورد متأسفانه در مراکز آموزش عالی جدیدالتأسیس چشمگیرتر است.مورد تأسف بار دیگر وضعیت فعلی آموزشکده های فنی و حرفه_ای است که با هدف پرورش و تربیت نیروهای کار ماهر و کارآمد پایه ریزی شد و پس از سال ها و برطرف شدن نسبی نواقص و کاستی_های اولیه و قرارگیری در یک مسیر اصولی و قابل قبول، با اقدام غیر منتظره وزیر اسبق آموزش و پرورش از زیر مجموعه وزارت آموزش و پرورش خارج شده و به خانواده بزرگ وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری پیوست. پس از پایان سردرگمی ها و ابهامات در مورد آینده این مراکز، سرانجام انتظار می رفت سایه وزارت علوم بر سر این مراکز سبب ارتقاء سطح آموزشی آنها گردد ولی عکس این انتظار اتفاق افتاد. عدم وجود تعداد مکفی نیروهای اداری به تناسب چارت سازمانی و پست_های موجود در سیستم آموزش عالی و مهمتر از آن توزیع نامناسب نیروهای کاری در پست های موجود، عدم وجود فضای آموزشی کافی با توجه به ظرفیت پذیرش بالای دانشجو علی الخصوص در سال های اخیر، عدم وجود فضاها و امکانات کمک آموزشی مکفی شامل: کارگاه های مجهز به تفکیک هر رشته کلاس_های هوشمند، امکانات رایانه ای و… باعث عدم کارایی بهینه این مراکز می باشد.
همچنین کسب مجوز جهت برگزاری دوره_های کارشناسی بدون در نظر گرفتن مشکلات و محدودیت های ذکر شده و ورود بی_رویه نیروهای حق التدریس بدون توجه به مدرک و توانایی این نیروها و در اغلب موارد صرفا” با داشتن معرف و در نظر گرفتن مصالح و مطامع شخصی، سیر نزولی سطح کیفی آموزش و به تبع آن عدم تأمین رضایت افرادی را که به هر نحو با این سیستیم در ارتباط هستند را موجب گردیده است.چنین به نظر می رسد که، اعطای مجوز از سوی وزارت علوم در جهت تأسیس دانشگاه های غیر انتفاعی، شعبه های دانشگاه_های علمی – کاربردی ، افزایش بی رویه شعبه های دانشگاه آزاد و افزایش ظرفیت مقاطع تحصیلات تکمیلی همه و همه بدون توجه به سطح کیفی آموزش ها در مراکز یاد شده، سبب گردیده تا به مسیری وارد شویم که راه به بیراهه می برد و بس.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۴ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۵:۵۱ ق.ظ

دیدگاه


− 2 = هفت