کنکاشی در ادبیات انقلاب

کنکاشی در ادبیات انقلاب

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی:اشاره: ادبیات هر ملت و هر سرزمین تبلور زبانی و فکری آن ملت وسرزمین است. آثار ادبی هر ملت و هر سرزمین نیز پشتوانه و حاصل تکاپوی زبان آنان است درمسیر زمان.اگر این زبان در قالب آثار مختلف ادبی ، فلسفی و علمی و … به محک و قضاوت عقل سپرده نشود و در سیرخود به فضای خلقت وخلاقیت ورود نکند ،هیچ شاخصه ی فرهنگی و تمدنی و فکری برای میزان وسنجش تاریخی و انسانی برای آن ملت و سرزمین باقی نمی ماند. برای مثال وجود کتیبه ها و یا سنگ نبشته ها و … از اعماق تاریخ و پیش تاریخ نشان از قدمت و استفاده از زبان و فکروخلاقیت در میان مردمان و صاحبان آن نقش ونقوش و یا کتیبه ها و سنگ نبشته ها و… به شمار می آید. درست به همین دلیل مردمان هر سرزمین در پی سبقت گرفتن از هم نوعان خود در خلاقیت ادبی و هنری هستند و حتی سعی می کنند دامنه این خلاقیت را هم با استنادات و اسناد به پهنه تاریخ متصل کنند وازاین رهگذر به پیشتازی و قدمت فرهنگی و تمدنی خود نقش اثبات بزنند.
تا آنجا که به ادبیات ایران و آذربایجان مربوط می شود می¬توان مسیر خلاقیت ادبی را از مرز ورود اسلام به ایران و حتی چندی قبل از آن تا دوران معاصر ردیابی کرد، که خود موضوعی جداگانه و در خور بررسی عمیق تاریخی و زبان شناسی است.
هدف مقدمه فوق فقط تاکید به نقش ادبیات در حیات تاریخی انسان و تکوین ابعاد مختلف حیات بشری اوست.جریانی که تا به امروز در زوایا و اشکال مختلف ودرغالب زبان و فرهنگ و هنر ملیتهای مختلف ودر چهره های متنوع ،ادامه دارد و لازمه حیات بشر است تا قیام قیامت.
برای بررسی دقیق‌تر موضوع این نوشتار یعنی ادبیات انقلاب‌اسلامی ناگزیر از طرح چند سؤال هستیم. شاید محوری‌ترین سؤال دراین زمینه این سؤال باشد که کارنامه ادبیات انقلاب‌اسلامی که یقینا ًهم دارای زمینه و ظرفیت بسیار بوده وهست، چگونه است؟
گفتمان حاکم براین ادبیات بنا به خصلت و محتوای جریان انقلاب که تنها در این واژه یعنی واژه انقلاب نمود کامل پیدا نمی‌کند، از چه جنسی است؟!
آیا شعرانقلاب فقط مدح و ذم است یا نظریه پردازی و اندیشه سازی بر روح و فرم آن تجلی یافته‌است؟ آیا شعرانقلاب فلسفه و گفتمان فلسفی برآمده از ایدئولوژی اسلامی و شیعی را درونی خود کرده است یا هنوز گرفتار افت و خیر واژه و تکرار معنا است؟!
ادبیات‌داستانی انقلاب‌اسلامی تا کجا توانسته‌است گفتمان خلاقیت واجرای هنری را با توجه به زبان خاص خود لبریز از اندیشه انقلاب کند و فرهنگ اندیشوی وهنری مبتنی بر آن را بنیان‌گذاری کرده و از آن عبور کند؟!
و شاید ده‌ها سؤال از این دست که پاسخ گویی به آنها شاید تحلیل چند وجهی از تاریخ انقلاب‌اسلامی، جامعه شناسی آن، جریان شناسی سیاسی و مشی سیاسی آن و… را دربگیرد.
اما یقینا ًنمی‌توان با ساده‌انگاری و سهل‌انگاری با ارائه تعریف و کنش‌های ظاهری، ماجرا از را سر باز کرد و با آن به مثابه یک نوع فرمایشی و مناسبتی برخورد کرد و یا نه از زوایه مخالف و با ضعف بنیادین حاکم بر گفتمان قطب‌های درونی ادبیات‌ انقلاب‌اسلامی به کوبیدن آن پرداخت و از پیش و از پس آن را به محاکمه کشید!
همین است که بعد از قریب ۳۵ سال از وقوع انقلاب و حتی ۳۵ سال زندگی در فضای و عصر آن، ادبیات داستانی با ستون فقرات فکرانقلابی و نه صرفا ً لفظ انقلابی با ریشه‌های غنی فلسفی، دینی، فرهنگی و ادبی نداریم. به وضوح بگویم ما رمان شاخص انقلاب نداریم، ما ادبیات داستانی شاخص انقلاب نداریم، ما ادبیات شاخص دفاع مقدس و پایداری نداریم و…
اما تعریفات رایج! در تعریف رایج از ادبیات‌انقلاب شاید این تعریف که می‌گوید: ادبیات انقلاب اسلامی مجموعه? آثاری است که با حال‌و‌هوای انقلاب اسلامی و در تناسب با آرمان‌های آن، از اوایل ده? چهل تا کنون، یعنی به فراخنای نیم قرن، به وجود آمده‌است و یا از‌این‌پس، با حفظ همان رویکردها و آرمان‌ها، به وجود خواهد آمد؛ به قول قدما جامع و مانع و کامل باشد.
گرچه بازهم این بار به قول معاصرین، امروزه ارائه تعریف از یک جریان و روند با توجه به نامحدود بودن حوزه عمل یک جریان و خط سیر آن سخت و تقریبا ً ناممکن است وهمچنین با توجه به این نکته که تعریفات در فضای علوم انسانی معمولاً فاقد دقت منطقی هستند و کمتر می‌توان در این عرصه به تعریفی جامع و مانع رسید. در این مواقع باید به تعریفات به‌اصطلاح »شرح‌الاسمی« بسنده کرد یا به مؤلفه‌ها و وی‍ژگی‌هایی اشاره کرد که موضوع را به طور ‌نسبی عموم و خواص مشخص و معلوم کند.
باری با بسنده کردن به این تعریف»شرح الاسمی«ءبه سراغ مؤلفه‌های اصلی این ادبیات می‌رویم. مؤلفه‌های اصلی این ادبیات علاوه بر التزام به فرهنگ اسلامی، نوعی روح حماسی و عدالت‌خواهی و اعتراض به ناهنجاری‌های سیاسی و اجتماعی است. این ادبیات از مفاهیم و اندیشه‌های اسلامی و آموزه‌های فرهنگ عاشورا و انتظار و امثال آن تأثیر پذیرفته و زبان آن، بی‌آنکه به ابتذال بینجامد، در بسیاری مواقع به زبان مردم نزدیک است.می‌گویند ادبیات انقلاب به شکل و قالب خاصی وابسته نیست و در قالب‌های ادبی مختلف شکل گرفته و می‌تواند به وجود بیاید، اما بیشتر در پی به‌روز ‌کردن و احیای قالب‌های کهن است. ادبیات انقلاب‌اسلامی مدعی است که بر اساس ارتباطی زاینده و پویا بین گذشته و امروز شکل گرفته‌است. اگر تمامی آنچه که از مؤلفه‌ها و ویژگی‌های ادبیات‌انقلاب اسلامی گفته شد را بپذیریم، این مؤلفه‌ها در کنار شرط ادبیت و واجد ارزش ادبی بودن، قابل طرح است. طبعاً نوشته‌هایی هم که فاقد این ویژگی اساسی باشند، به‌عنوان سالبه به انتفاع موضوع، از دایر? بحث خارج‌اند. دوباره اگر تمام مؤلفه‌ها و ویژگی‌هایی که برشمردیم را مطلق فرض نکنیم می‌توان به مصادیقی از ادبیات انقلاب نیز اشاره کرد که احیاناً‌ هم? مشخصه‌ها و مؤلفه‌های گفته‌شده را هم‌زمان در خود نداشته‌باشد.
ادبیات انقلاب‌اسلامی امروزه ــ چه بخواهیم و چه نخواهیم ــ واقعیتی انکارناپذیر است و خوانندگان و مخاطبان و شاعران و نویسندگان خود را هم دارد و پاره‌ای از آثار پدیدآمده در این حوزه را نیز می‌توان در زمره آثار قابل تأمل روزگار معاصر دانست که در شمارگان گسترده و چاپ‌های متعدد منتشر می‌شوند. با این همه اصل موضوع آنجا است که ادبیات انقلاب هنوز دارای شاخصه و معیار ادبی و نظری خاص خود نیست. این ادبیات بیشتر با موضوع و معنا سر و کار دارد تا روش و جریان!
این هم از ضعف بنیادین قطب‌های داخلی و به اصطلاح جریان سازان آن است والا انقلاب‌اسلامی هم گفتمان ریشه دارای با تاریخ دارد، هم اندیشه بارور فلسفی، حکمی و هستی شناسانه نسبت به انسان و جهان پیرامون او دارد، هم از سرچشمه غنی دینی قرآنی و شیعی سیراب می‌شود و هم در دوران معاصر ظرفیت و تجربیاتی نظیر ۸ سال دفاع مقدس و… را با خود همراه دارد. با این اوصاف بازهم باید انگشت به دهان بگزیم و تأسف نداشتن رمان شاخص و معیار انقلاب و یا شعر و ادبیات کودک و… آن را بخوریم. والسلام!

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۵ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۶:۱۴ ق.ظ

دیدگاه


× 5 = سی پنج