ژن خوب در آموزش موثرتر است یا سرمایههای فرهنگی و اقتصادی
گروه فرهنگی: »علیرضا بهتویی« استاد دانشگاه معتقد است در زمینه ادامه و میزان تحصیل فرد، امکاناتی نظیر نظام کلان سیاستگذاری و نیز سرمایههای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی موثر است و داشتن یک »ژن خوب« آن گونه که بسیاری تصور میکنند تاثیری ندارد. تحصیلات و به عبارت دیگر ادامه تحصیل یکی از دغدغههای افراد در بیشتر جوامع امروزی است. اینکه یک فرد به چه دلیل ادامه تحصیل داده و یا از تحصیل باز میماند، نکتهای است که باید به درستی مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. »علیرضا بهتویی« استاد دانشگاه سودرتورن سوئد، در وبینار مجازی که به همت »گروه مطالعات جوانان« موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، برگزار شد، مهمترین دلایل ادامه تحصیل و بازماندگی از آن را از نگاه جامعه شناسی مورد بحث قرار داده است. گزارش پیشرو بخش نخست نظرات وی در این رابطه است؛
تحصیل پلی به سوی آیندهای بهتر؟
اما از نگاه جامعهشناسان اگر به جوامع قدیم و قبل از مدرن امروز نگاهی بکنیم درخواهیم یافت که هر فرد بر مبنای شغل پدر، آیندهاش تضمین میشد. البته منظور از فرد تنها «پسر»ها بودند نه دختران. به این ترتیب اگر فردی کشیش بود، حتما پسرش هم کشیش میشد، اگر فردی زمیندار بود پسر وی هم بر مبنای ارثی که از پدر میبرد زمیندار میشد و … . اما از منظر جامعهشناسی در جامعه مدرن، تحصیل یک نوع »حلقه« است که فرد را به موقعیتها و مقامهای بهتری برساند و به خودی خود ارزشی ندارد. بنابراین در جامعه مدرن ارزش افراد بر مبنای میزان تحصیلات و مدارک تحصیلی است. به این ترتیب موقعیت افراد بر مبنای تحصیل، خلاقیت، تلاش و به نوعی خواستن آنها تعیین میشود. به عبارتی منابع در اختیار افراد در اینجا اصلا مطرح نیست و جامعهشناسی بیش از هرچیزی به آن منابع تکیه میکند. به عبارتی از دید جامعهشناسی میزان موفقیت و تحصیلات فردی برآمده از نوع »طبقه« و »نظام فکری« است که فرد از آن برآمده است. این که چرا عدهای تحصیلات بهتر را به دست میآورند و عدهای از آن محروم میشوند به سه عامل متعدد بستگی دارد؛
عوامل کلان و نقش آن در انواع تبعیض
نخست عوامل »کلان« است. به این معنی که در یک جامعه فقیر و به لحاظ اقتصادی درمانده فرزندان افراد فقیر نمیتوانند بر سر کلاس درس حاضر شوند؛ مجبورند مدتی درس بخوانند و بعد سر کار بروند و یا اصلا مدرسهای در این مناطق وجود نداشته باشد. این تبعیض شامل تبعیض جنسی و حتی مذهبی هم میشود. نکته دوم مربوط به سیستم آموزشی است. مثلا در سوئد برای رفتن به مدرسه اصلا نیازی به پول دادن نیست و همه مدارس با هم برابرند اما در ایالات متحده ورود به مدارس خوب، نیازمند هزینه کلان است و حتی دانشگاهها هم از این روش استفاده میکنند. بنابراین حق استفاده از مدارس و دانشگاههای تراز بالا تنها با پرداخت شهریههای بالا امکانپذیر است.
در برخی نظامهای آموزشی نظیر آلمان هم دانشآموزان خیلی سریع و بعد از کلاس ششم باید تصمیم بگیرند که باید در سر کلاسهای عملی و فنی حاضر شوند یا بر سر کلاسهای تئوریک؟ طبیعی است که شرایط برای ادامه تحصیل در رشتههای تئوریک در دانشگاه فراهم است ولی برای دانشآموزان رشتههای فنی، این امکان فراهم نبوده و این افراد مجبورند تا در کارهای کارگری و یدی حاضر شوند. بدین ترتیب وقتی برچسب یک شغل خاص به یک فرد از سن ۱۲ سالگی زده میشود، این فرد دیگر ادامه امکان تحصیل را در خود نمیبیند. در صورتیکه در انگلستان و یا سوئد دانشآموزان اجازه دارند تا سن ۱۶ سالگی ادامه داده و بعد از آن تصمیم بگیرد که بخواهد کار تئوریک انجام داده و یا وارد فعالیتهای عملیاتی شود؛ اینها مواردی است که کمک میکند تا فرد تشویق به ادامه تحصیل بشود یا نشود.در کشوری مانند اسپانیا، وقتی فرزندان طبقه کارگر وارد مدرسه و مقطع اول میشوند، بسیاری از معلمان از این افراد نفرت دارند، چرا که این کودکان به دلیل شرایط مالی والدین امکان حضور در مقطع پیش دبستانی را نداشته و به همین ترتیب این کودکان بسیاری از رفتارهای اجتماعی مناسب را نیاموخته و در برقراری ارتباط با دیگر دانشآموزان با مشکلات عدیدهای روبرو هستند که این امر کار را برای معلمان به شدت دشوار میکند. مثلا این کودکان نمیدانند که برای برداشتن وسایل سایر کودکان باید از آنها اجازه بگیرند و این کار را با زور و با بیاحترامی انجام میدهند که بعضا موجب بروز خشونتهایی در بین دانشآموزان میشود. به عبارتی این کودکان طبقه پایین از»دانش نرم« برخوردار نیستند و نمیتوانند مانند یک انسان متمدن در مدرسه رفتار کنند در حالیکه فرزندان طبقه متوسط کاملا بر این مهم اشراف داشته و رفتارهای درخوری از خود نشان میدهند. بدین ترتیب است که فرزندان طبقه متوسط از همان ابتدا محبوب معلمان و فرزندان طبقه کارگر منفور معلمان هستند.
اما در سوئد امکان رفتن به کودکستان وجود دارد و وقتی این افراد به مدرسه وارد شدند دیگر تفاوت چندانی با هم ندارند.در بسیاری از جوامع مدارس از هم جدا هستند. یعنی مدارسی هستند که مخصوص کارگران و یا افراد طبقه متوسط و افراد طبقه بالا بوده و به تبع، رفتار این دانشآموزان با یکدیگر تفاوتهای زیادی دارند. در اینجا است که امکانات طبقه بالا برای دانشآموزان این مدارس بیشتر فراهم بوده و به همین ترتیب امکان رشد و پیشرفت هم بیشتر فراهم است. بنابراین این «ژن» خوب دانشآموزان نیست که آینده آنها را تعیین میکند بلکه این میزان امکاناتی است که برای وی فراهم شده و او را از سایرین متمایز میکند.
سرمایه اجتماعی؛ عنصری در سطح میانی
برای دانشآموزان »سرمایه اجتماعی« داخل خانواده بسیار مهم است. اینکه فرد تنها با یک والد زندگی میکند یا دو والد، چند خواهر و برادر دارد و … در میزان امکاناتی که به فرد داده میشود بسیار مهم است. مسلما امکاناتی که برای یک دانشآموز تک والد فراهم است هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ زمانی برای فرد بسیار محدود است. نکته دوم این است که آیا این پدر و مادر »زمان«ی برای فرزند خود دارند یا خیر؟ چقدر به این دانشآموز اهمیت داده میشود و چه کسانی از اقوام و دوستان با این خانواده در ارتباطند؟ این بچهها چه دوستانی دارند و در زمان فراغت چه اقدامی میکنند؟ آیا به کلاس فوق برنامه میروند یا تنها در منزل مانده و یا بر سرکار میروند؟ در انجمنهای سیاسی و فرهنگی شرکت میکنند یا نه؟
وقتی به سرمایه اجتماعی در خانواده نگاه کنیم دیگر این مهم نیست که پدر و مادر یک فرد تا چه اندازه پول دارند یا تحصیلات بالا دارند؟ مهم این است که این پدر و مادر تا چه اندازه برای دانشآموز خود وقت میگذارند و با او به صحبت مینشینند. این چیزی است که به آن سرمایه اجتماعی خانواده گفته میشود که سوای از سرمایه اقتصادی و فرهنگی است. جدا از این سرمایههای خانوادگی، سرمایه دیگری به نام »سرمایه اجتماعی مدرسه« هم وجود دارد. این که مدیران مدرسه چگونه با دانشآموز خود رفتار میکنند، این رفتار محترمانه است یا توهینآمیز؟ همه موارد در این نوع از سرمایه موثر بوده و در تعیین سرنوشت و میزان تحصیلات یک فرد موثر است. حتی قرار گرفتن یک مدرسه در یک محل خاص هم در تعیین میزان تحصیلات کودکان موثر است. این که مدرسه یک فرد در یک محله بالای شهر و فرهنگی که همه اهل علم و مطالعه هستند و یا اهل تجارت، بر میزان تحصیلات یک فرد موثر است. بنابراین با توجه به سرمایه اجتماعی مدرسه میتوان گفت که یک دانشآموز با دیگران در ارتباط است یا کاملا ایزوله است؟ به گزارش آراز آذربایجان به نقل از ایرنا،در سوئد دانشآموزان تنها ۱۷۶ روز در مدرسه حاضرند و بقیه آن آزادند. این که دانشآموزان در سوئد چه کاری انجام میدهند بسیار مهم است. نتایج تحقیقات در سوئد نشان میدهد دانشآموزانی که در ایام خارج از مدرسه مشغول یک »فعالیت گروهی« هستند، هم نمرات بهتری را در مدرسه کسب میکنند و هم از لحاظ روحی بسیار قویتر از کسانی هستند که اوقات خود را به تنهایی و در منزل میگذرانند و هم اینکه تمایل بسیار بیشتری برای ادامه تحصیل دارند.بنابراین این امکانات (کلان، خرد و میانه) است که در میزان تحصیلات یک فرد موثر است نه دارا بودن یک ژن خوب.
.Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۸:۳۸ ق.ظ