چه چیزی باعث می شود همواره احساس ناامنی کنید

چه چیزی باعث می شود همواره احساس ناامنی کنید

گروه جامعه : بعضی مواقع با افرادی روبه‌رو می‌شویم که با وجود موفقیت در تحصیل و حرفه‌شان همیشه احساس ناامنی می‌کنند و به لیاقت و شایستگی خود کمترین اعتمادی ندارند.
واقعا چه چیزی باعث می‌شود کسی که در موارد مهم زندگی‌اش بسیار موفق عمل کرده تا این حد به توانایی‌هایش شک داشته باشد؟ مسلما با خود تصور می‌کنید او اعتماد به نفس ندارد، اما شاید به نظر عجیب بیاید چراکه این افراد معمولا خودشیفته نیز هستند. اگر با آنها صحبت کنید باوجود احساس ناامنی‌ای که دارند درباره موفقیت‌هایشان زیاده‌گویی می‌کنند و حتی ممکن است تمام اعتبار موفقیت کارهای گروهی‌ای که انجام داده‌اند، به خود نسبت دهند و خود را بسیار برتر از دیگران بدانند، اما مشکل کجاست؟ چرا این افراد در عین حال که از موفقیت‌هایشان می‌گویند ممکن است چنین احساس بدی نسبت به خود و لیاقت‌هایشان داشته باشند؟ ممکن است آنها دچار عزت نفس پایین شده باشند؟
درواقع این افراد از خودشیفته بودن می‌ترسند. در سال‌های اخیر در مقالات مختلف از خودشیفتگی بسیار بد یاد شده است و بیشتر مردم حتی افراد موفق دوست ندارند خودشیفته و خودمحور به نظر بیایند. البته خودشیفتگی خوب نیز وجود دارد؛ عشق به خود در حد معقول که باعث می‌شود ما رفتار خوب و مناسبی داشته باشیم و مراقب خود باشیم و از زندگی لذت ببریم از نوع خودشیفتگی خوب و مفید است.
ممکن است شنیده باشید افراد بشدت خودشیفته مدام توجه دیگران را می‌خواهند و این توجه و تحسین می‌تواند حس شکننده‌شان از خود را که براحتی صدمه می‌بیند، مخفی کند. در برخی موارد این مساله به دلیل عزت نفس پایین است. در حقیقت افراد با عزت نفس پایین احساس می‌کنند که شکست‌خورده هستند.
فرض کنیم شما نسبت به خودتان احساس بسیار خوبی دارید. در حرفه‌تان کاملا موفق هستید و از این‌که توانسته‌اید اندامتان را متناسب نگه دارید، خشنود و از نوع لباس پوشیدن و ظاهرتان و به طور کلی از زندگی‌تان راضی هستید. اما ممکن است به‌طور ناخودآگاه موفقیت‌هایتان را دست‌کم بگیرید و مدام به خودتان یادآوری کنید که این موفقیت‌ها همیشگی نیست. بنابراین با این احساس شما در قبال انتقاد بشدت حساس می‌شوید. مثلا اگر مافوق‌تان به شما پیشنهاد دهد روی پروژه‌تان بیشتر کار کنید، پیشنهاد او را مفید نمی‌بینید بلکه آن را تائیدی بر بی‌کفایتی خود تلقی می‌کنید.ابتدا باید تصدیق کنید که واقعا درمورد خودتان احساس خوبی دارید. می‌توانید این کار را به این صورت انجام دهید: در خلوت خودتان، جایی که هیچ کس حضور ندارد از خودتان سه موردی که به آن افتخار می‌کنید، بپرسید.
این موارد می‌توانند هر چیزی باشند. افراد وقتی این کار را می‌کنند از مواردی که به ذهنشان می‌رسد، واقعا شگفت‌زده می‌شوند. گاهی اوقات موضوعی که به آن می‌بالید حتی ممکن است احمقانه به نظر آید. مثلا ممکن است مدیر اجرایی لایق شرکت یا سازمانی باشید، اما از این‌که در گردهمایی‌های خانوادگی، غذایی درست می‌کنید که هیچ کس مانند شما نمی‌تواند درست کند به خود ببالید.وقتی فهرست سه مورد از افتخارات‌تان را تهیه می‌کنید، از خودتان بپرسید چه چیزی باعث شده که به آنها بیش از هر چیزی افتخار کنید؟ برای بسیاری از ما پرافتخارترین موضوعات، مواردی هستند که توانسته‌ایم مشکلاتی را حل کنیم. مثلا ممکن است در زمینه کاری یا تحصیلی بسیار حرفه‌ای و موفق باشیم، اما وقتی می‌توانیم مثلا مشکلی که بین دو نفر پیش آمده، برطرف کنیم یا صرفا وسیله‌ای خراب در خانه را بدون کمک کسی درست کنیم به خودمان واقعا افتخار کنیم. دلیل افتخاراتتان را در ذهن داشته باشید.
مشکل این موفقیت‌ها این است که ما اغلب از این‌که آنها در ما احساس خوبی به وجود می‌آورند، شرمنده هستیم و وقتی به این موضوع فکر می‌کنیم که موفقیتی تا این حد ساده باعث می‌شود عزت نفس‌مان بالا رود باز هم خجالت می‌کشیم. اگر موفقیت‌هایتان را ساده می‌انگارید و به آنها افتخار نمی‌کنید، احتمال دارد هنگام تعریف و تمجید از شما احساس بدی پیدا کنید. شاید موفقیتی را که صرفا با سختکوشی به دست آورده‌اید جدی بپندارید؛ بنابراین برای رسیدن به این نوع موفقیت‌ها باید همت به خرج دهید.
وقتی تشخیص دادید چه چیزی باعث می‌شود نسبت به موفقیتی احساس خوبی داشته باشید، سعی کنید آن را به خاطر بسپارید و با یادآوری آن، احساسات منفی را از خود دور کنید. با این کار باعث می‌شوید هیچ یک از موفقیت‌های خود را کم‌مایه ندانید.آیا از شکست در کاری می‌ترسید؟ درست است. هیچ کس دوست ندارد شکست بخورد و تقریبا همه از آن می‌ترسند. بیشتر مردم شکست را تهدیدی برای انگیزه‌هایشان می‌بینند و هنگام شکست چنان ناراحت و آزرده خاطر می‌شوند که به‌طور ناخودآگاه فرصت‌های موفقیت را از بین می‌برند.شکست، احساساتی همچون ناامیدی، خشم، افسردگی، اندوه، ندامت و گیجی در فرد به وجود می‌آورد و افرادی که از شکست می‌ترسند، معمولا علایم زیر را از خود بروز می‌دهند:ـ نسبت به افکار دیگران در مورد خودشان بشدت نگران می‌شوند.ـ نسبت به توانایی‌هایشان و این که آیا می‌توانند به خواسته‌‌هایشان برسند، دچار شک و تردید می‌شوند.ـ فکر می‌کنند شکست باعث می‌شود که اطرافیانشان دیگر به آنها اهمیت ندهند.ـ نسبت به هوش خود دچار تردید می‌شوند.ـ می‌ترسند اطرافیانشان را ـ که به آنها اعتماد داشته‌اند ـ ناامید کنند.
اما باید بدانید شکست شما را عقب نگه نمی‌دارد، بلکه این احساس ترس از شکست است که در مسیر راهتان قرار می‌گیرد. ما از شکست می‌ترسیم، گویی نبود شکست، ضامن موفقیت ماست. حقیقت این است که شکست نداشتن برابر با خطر نکردن است و گاهی خطر کردن موفقیت‌های باارزشی را موجب می‌شود. در این بخش روش‌هایی آورده شده است که می‌توانید با کمک آنها تردید و ترس از شکست را از خود دور کنید.
روان‌شناسان طرز تلقی افرادی را که خطاهایشان را با روی باز می‌پذیرند، بررسی کرده و متوجه شده‌اند که واکنش همه آنها نسبت به خطاها و شکست‌هایشان رشد شخصی و توجه و بینش است. آنها حتی شکست را برای یادگیری و موفقیت ضروری می‌دانند.
اگر شما بعد از هر خطایی خودتان را بشدت سرزنش کنید، به احتمال زیاد گرفتار افکار ثابت و بسته‌ای خواهید شد. برای این‌که ذهن و احساستان را نسبت به شکست تغییر دهید باید نگرش خود را نسبت به آن تغییر داده و دست از سرزنش خود بردارید. افراد موفق شکست را فاجعه نمی‌پندارند و آن را نوعی آگاهی و راهنما برای یافتن مسیر صحیح در تلاش‌های بعدیشان می‌بینند.برای رهایی از شر خودسرزنشی و طعنه به خودتان، خطاهایتان را پذیرفته و از آنها درس بگیرید. حتی در این راه ممکن است به راه‌حل‌های خلاقانه دست پیدا کنید و به موفقیت برسید.
گاهی برخی افراد برای انجام دادن کارهایشان روش‌های بسیار پیچیده‌ای به کار می‌برند و به جای این‌که در مسیر پیشرفت قرار بگیرند، خود را خسته کرده و در معرض شکست و ترس‌های ناشی از آن قرار می‌دهند. به جای تحلیل بیش از حد، سادگی را در پیش بگیرید و چه‌بسا روش‌های موثرتری برای رسیدن به خواسته‌هایتان بیابید.ما همیشه تصور می‌کنیم اگر در موردی از کسی کمک بخواهیم، بی‌لیاقت به نظر می‌رسیم و این مساله با شکست هیچ فرقی ندارد. این تفکر به این دلیل است که فکر می‌کنیم باید در مورد همه چیز اطلاع و آگاهی داشته باشیم. به جای ترسیدن از شکست احتمالی بهتر است از دیگران در مواقع ضروری کمک بخواهید و با این کار قوی‌تر از همیشه شوید. مانند این حکایت که می‌گوید:
روزی مردی بشدت سعی می‌کرد تخته سنگی را جابه‌جا کند. دوستش به او نزدیک شد و گفت: آیا برای جابه‌جایی این تخته‌سنگ تمام قوای خود را به کار گرفته‌ای؟
مرد پاسخ داد: بله.دوستش دوباره پرسید: مطمئنی؟مرد با بی‌حوصلگی پاسخ داد: البته که تمام نیرویم را به کار گرفته‌ام!و دوستش گفت: نه، تو این کار را نکرده‌ای. من کنارت ایستاده‌ام و تو از من نخواسته‌ای که کمکت کنم.
جنبه‌های کاری را که می‌خواهید انجام دهید یا آماده شوید، درنظر بگیرید و روی آنها متمرکز شوید. قبل از شروع کار مورد نظرتان، تمام مسائل مربوط به آن را بررسی کنید تا اگر با شکستی مواجه شدید بدانید علت آن چه می‌توانسته باشد. مثلا اگر برای پیدا کردن کار موفق نبوده‌اید، ممکن است به این دلیل باشد که فرد مناسب را پیدا نکرده‌اید. بنابراین بی‌دلیل ترس به دلتان راه ندهید و حساب شده عمل کنید.
برخی افراد از ترس شکست خوردن هرگز خود را در معرض فرصت‌های جدید قرار نمی‌دهند. مثلا با این‌که از حرفه یا محل کارشان بیزار هستند، از ترس به دست نیاوردن کاری بهتر هرگز شرایط خود را عوض نمی‌کنند و از زندگی لذت نمی‌برند.
زمانی که می‌دانید باید برای تغییر وضعیتی دست به کار شوید، اما نگران هستید، باوجود ترس‌هایتان، به آن کار بپردازید و فرصت‌های تازه‌ای برای خود به وجود آورید. مطمئن باشید حتی با وجود احتمال شکست، سرانجام به نتایج دلخواه دست پیدا می‌کنید.
با شرکت کردن در کارهایی که قبلا انجام نداده بودید و حتی با یاد گرفتن کارهای جدید مثل نقاشی، موسیقی، یوگا و هر چیز دیگری که شما را با فرصت‌های بیشتری از زندگی آشنا می‌کند، منطقه آرامشتان را بیش از پیش افزایش دهید. هر کار جدیدی را که شروع کنید، مسلما ابتدا با مشکلاتی روبه‌رو خواهید شد و شکست‌هایی را تجربه خواهید کرد، اما با مقابله با آن مشکلات می‌توانید ترس از شکست را برای همیشه از خود برانید.
اکنون زمان قاطعیت است. درواقع باید بیاموزید از موفقیت‌هایتان بدرستی یاد کنید و از این‌که دیگران از شما تعریف و تمجید می‌کنند، ناراحت نشوید و خود را نالایق نشمارید و البته فراموش نکنید که دیگران را به خاطر موفقیت‌هایشان تشویق کنید.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۴ فروردین ۱۳۹۴ ساعت ۴:۰۳ ق.ظ

دیدگاه


سه + = 12