یک صدای بلند؛ از پورشهسواری تا غمِ نان شب
آیدین پورخامنه
گروه اجتماعی: برای درک تفاوت عمیق میان افرادی که در جامعه امروز ایران زندگی میکنند کافی است خبر تعداد کودکانی که هر ساله از تحصیل باز میمانند را بخوانیم، آنها به جای رفتن به مدرسه، وارد چرخه کار میشوند این درحالیست که شاهد هزینههای ثبت نام چند میلیونی بعضی از مدارس هستیم. یا تعداد فارغ التحصیلهایی که به آمار بیکاران اضافه میشوند، در مقابل جوانانی که برای بدست گرفتن امور کاری که از پدر برایشان به ارث میرسد، نیاز نیست هیچگونه تلاشی کنند. جامعه امروز پر از تضاد است. بعضی از محلهها در هر کوچه نانوایی دارند ولی کافی است که به مناطق مرفهنشین شهر پا بگذارید خبری از نانوایی نیست، در عوض به تعداد فروشگاههای شیکی که تکههای گوشت را آماده طبخ کرده و در ظرفی چیدهاند یا میوه و سبزیهایی بدون محدودیت فصل که در ظروفی چیده و بستهبندی شدهاند دیده میشود.نمونه این تضادها طی روزهای اخیر در شبکههای اجتماعی پرصدا و بلند علنی شد. عکسهایی از زندگی مرفه و بیغم گروهی که خود را »بچه پولدارها « نامگذاری کرده بودند. گروهی که اگر تا دیروز در قالب آمار درباره ثروت و درآمدهای نجومیشان صحبت میشد، حال بدون سانسور، زندگی مجلل و اشرافی خود را با عکسهایی به نمایش عموم گذاشتهاند. تصویری که با این عکسها برای اکثریت جامعه به نمایش گذاشتهشد،تلنگری از واقعیتهای تلخ زندگی بود.
*کلانتری هم با بچهپولدارها کاری ندارد
در همین رابطه دکتر مصطفی اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران گفت:” در جامعه ما مردم یا پولدارند یا فقیر؛ غیر از این نداریم. یا افراد همه چیز دارند یا هیچ چیز ندارند تا حدی که با حقوقی که دارند نیازهای خانه تامین نمیشود. در این حالت مشکلاتی گریبانگیر جامعه خواهد بود، خانوادهای که در حد عالی غنی است از همه امتیازهای اجتماعی برخوردار است. حتی اگر بچه این خانواده خلافی مرتکب شود و پلیس او را دستگیر کند، این خانواده آنقدر قدرت دارد که پدر، فرزند خود را با استفاده از آشنایان آزاد میکند و هیچ مشکل و پروندهای برای بچه به وجود نمیآید. حتی در مدارس شاهدیم، شاگردی که معلم به خانه او رفته و درس میدهد، در اکثر مواقع شاگرد موردعلاقه معلم است در حالی که شاگردی که توانایی مالی انجام چنین کاری را ندارد همواره مورد غضب معلم قرار میگیرد. این یکی از معضلات امروز دبیرستانها شدهاست.”دکتر اقلیما شروع تضاد در زندگی افراد را از مهد کودک دانست و بیان کرد:”این تضاد از مهد کودک و دبستان برای کودک به وجود میآید تا به سطوح بالاتر برسد. حتی زمانی که فرزندان افراد پولدار در محیطهای اجتماعی قرار میگیرند نگاه مردم به آنها به چشم دیگر است. حتی اگر دچار خلاف شده و نیروی انتظامی با آنها برخورد کند، کسی با بچه پولدارها کاری ندارد. حتی در کلانتری وقتی پدر خود را معرفی می کنند به راحتی میتوانند آزادی خود را بدست آورند. این خود به خود عقدهای در قشرهای جامعه به وجود میآورد که “چرا آنقدر که او پول دارد ما نداریم؟”وی افزود:”نمونه از آسیبهایی که در جامعه رواج دارد و بر اثر اختلاف طبقاتی به وجود آمده خط کشیدن روی ماشینهای مدل بالاست. این رفتار از خطی که روی ماشینهای افراد کشیده می شود تا برخوردهای جدی متغیر است. از طرفی شاهد تغییر رفتار در کسانی که خانواده پولدار دارند هستیم، فرزندان این خانوادهها دلیلی برای درس خواندن نمیبینند. خیلی از خانوادهها فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میفرستند. اگر به جامعه پزشکان توجه کنیم میبینیم که ۹۵ درصد فرزندان پزشکان، پزشک می شوند. چطور چنین چیزی ممکن است؟ شاید ۱۰ درصد این افراد درس خوانده باشند. بقیه چون دانشگاه پولی یا پردیس در اختیار داشتند و یا برای اینکه می توانستند برای ادامه تحصیل به خارج از کشور مهاجرت کنند، پزشک شدند.”
*شرایط کنونی جامعه را از هم میپاشد
این جامعه شناس با اشاره به سهولت دسترسی افراد با توانایی مالی بالا به امکانات برای شروع کار، گفت:” اگر کودک فقیری پزشک شود باید برای افتتاح مطب سعی و تلاش زیادی کند ولی فردی که پدرش پزشک بوده مطبی با آخرین و مجهزترین امکانات در اختیارش قرار میگیرد. اما این عقدههای سرکوفت جایی در زندگی فردی باید تخلیه شود. برای همین است که میبینیم آسیبهای اجتماعی افزایش پیدا میکند. چرا پدر، کودک خود را کتک میزند؟ چرا تصادف یک ماشین از عقب به ماشین دیگر باعث درگیری رانندگان میشود؟ مشکل افراد تصادف نیست. فرد با مشکلات بسیار وقتی تصادف میکند، فشارهای قبلی باعث درگیری میشود.
نوشته شده توسط admin در جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۵:۳۳ ق.ظ