یک ناجی یایک امپریالیست

یک ناجی یایک امپریالیست

گروه تاریخ: ایالات متحده‌ی آمریکا پس از قوت‌یابی به‌عنوان یک قدرت هژمون در عرصه‌ی روابط بین‌‌‌‌الملل، از کشوری بی‌‌‌‌طرف، بی‌غرض، ناشناخته و جذاب برای جامعه‌ی ایران، به زیاده‌خواهی مستکبر زیر پوشش شعارهای دلچسب و فریبا بدل شد.
حکایت روابط ایران و ایالات متحده‌ی آمریکا داستانی است پرآب چشم و با فراز دوران پهلوی و نشیب عصر جمهوری اسلامی. روابطی که در مقایسه با سایر قدرت‌ِهای غربی، از قدمت کمتری برخوردار بوده و حتی دهه‌های ابتدایی این قدمت کوتاه نیز بیشتر شامل روابط محدود فرهنگی و غیردولتی است. با این حال، با وقوع کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲، ایالات متحده‌ی آمریکا به متغیری تأثیرگذار در تاریخ روابط خارجی ایران بدل شد.
این نقش‌آفرینی که در دوران حکومت محمدرضا پهلوی اوج گرفته بود، با وقوع انقلاب اسلامی شکلی دیگرگون یافت. در این نوشتار کوتاه، به بهانه‌ی سالروز ورود مورگان شوستر به ایران، با محوریت ماجرای حضور وی، نگاهی تاریخی و البته موجز به تماس‌های ابتدایی میان این دو کشور و تغییر تصویر آمریکا در میان ایرانیان در دوران حکومت شاه خواهیم داشت.
نخستین برخورد جدی آمریکایی‌‌ها با جامعه‌‌ی ایران، که صبغه‌‌ای غیردولتی و مذهبی داشت، به اعزام هیئت‌‌های تبشیری در اواسط قرن نوزدهم بازمی‌‌گردد.‌‌
این هیئت ها با جلب حمایت برخی همچون ملک قاسم‌میرزا (حاکم ارومیه)، از دوستداران فرهنگ غرب، توانستند فرمان آزادی تبلیغات مذهبی پروتستان‌ها و نیز تأسیس مدرسه‌ای در ارومیه برای نشر علوم و تربیت جوانان مسیحی و مسلمان را از محمدشاه دریافت کنندو به ترویج آیین پروتستان بپردازند. این امر با تأسیس مدرسه‌ای دینی در ارومیه و با گسترش و اعزام مبلغین به شهرهایی همچون تبریز، همدان، کرمانشاه و… دنبال شد.
عمده‌ی فعالیت میسیونرهای آمریکایی، علاوه بر بُعد آموزشی و فرهنگی، شامل امور پزشکی و تأسیس چاپخانه نیز بود. بدین ترتیب با توجه به ضعف نهادهای دولتی در حوزه‌ی خدمات عمومی، چنین اقداماتی برای عامه‌‌‌ی مردم جذابیت یافت. این اقدامات عام‌المنفعه‌‌ باعث شد تا آمریکایی‌‌‌ها از شهرت نسبی در میان ایرانیان برخوردار شوند و زمینه‌ی انعقاد عهدنامه‌ی دوستی و بازرگانی میان ایران و آمریکا در سال ۱۸۵۶ فراهم شود. با وقوع انقلاب مشروطه (۱۲۸۵ش/ ۱۹۰۶م) اکثر روزنامه‌های آمریکا از این رویداد مهم اظهار خرسندی کردند.
اگرچه دولتمردان آمریکا سعی می‌کردند براساس سیاست خارجی انزواطلبانه مونروئه همچنان به سیاست عدم‌ مداخله پایبند باشند، اما مبلغان مذهبی و سایر اتباع آمریکا به حمایت از مشروطه‌خواهان پرداختند. متعاقب آن دولت آمریکا برآن شد تا براساس عهدنامه‌ی ۱۸۵۶م نسبت به بازگشایی کنسولگری خود در تبریز اقدام کند.
در همین ایام، هوارد باسکرویلمعلم جوان آمریکایی که به ایران اعزام شده بود، به تبریز رفت و ضمن تدریس تاریخ، به آموزش نظامی شاگردان خود نیز ‌پرداخت. در هنگامه‌ی استبداد صغیر، باسکرویل از شاگردان تحت فرمان خود نیرویی موسوم به »فوج نجات« تشکیل داد و به نبرد با نیروهای ضدمشروطه پرداخت.
در پی تسویه‌حساب‌های خشونت آمیز در تبریز، باسکرویل در سال ۱۹۰۹ طی نبردی خونین کشته شد و با توجه به اقدامات شجاعانه‌‌‌‌اش در دفاع از آزادی‌خواهان مشروطه‌‌‌‌طلب، محبوبیت فراوانی یافت و به لقب افتخارآمیز »شهید راه مشروطه« ملقب گشتبا فتح تهران و تشکیل مجلس دوم شورای ملی (۱۲۸۸ش/۹۰۹م)، تمایل کارگزاران سیاسی ایران برای گسترش ارتباط با یک قدرت خارجی جدید آشکار شد. یکی از مشکلات دامن‌گیر ایران پس از مشروطیت، بحران مالی و اقتصادی بود. نخبگان ایرانی برای برون‌رفت از فشار قدرت‌های رقیب استعماری و نیز دگرگونی اساسی در مالیه و اقتصاد، فکر یک نیروی بی‌طرف افتادند.
‌دولت در ابتدا در پی‌‌‌‌ دریافت وام از دولت‌های روسیه و انگلستان به‌منظور بهبود اوضاع مالی بود، اما درخواست‌‌‌‌های مکرر با شرایط سختی روبه‌‌‌‌رو شد که ایران قدرت برآوردن آن‌ها را نداشت. با توجه به مخالفت روسیه و انگلستان با استخدام کارشناس از کشورهای مزبور، مجلس پس از مذاکرات مفصل، به دولت پیشنهاد کرد در این باره با دولت آمریکا مذاکره کند، چون این کشور فاقد هرگونه سابقه‌ی استعماری در میان ملل آسیایی بود و در ایران هم مصالح سیاسی نداشت.
شوستر حقوق‌دانی سی‌وپنج‌ساله از اهالی واشنگتن بود که پیش از آن در کوبا و فیلیپین خدمت کرده بود و پس از امضای قرارداد با دولت ایران، در رأس هیئتی از کارشناسان مالی در ماه مه ۱۹۱۱ وارد تهران شد و به‌عنوان خزانه‌دار کل کار خود را آغاز کرد. بهبود وضع اقتصادی دولت ایران با سیاست و منافع روسیه مغایرت داشت. آن‌ها از فعالیت شوستر نگران بودند و همان ابتدا به مخالفت با وی پرداختند.
برخی از مقامات و درباریان نیز که به ولخرجی، دزدی و بی قانونی عادت کرده بودند، از اقدامات شوستر رنجیده‌خاطر شدند. از این رو، پس از مدت کوتاهی، مخالفت‌ها با شوستر و همکاران او آغاز گردید.
با وجود این، اکثر قریب به اتفاق مجلس (اعم از دموکرات‌ها و اعتدالیون) از اصلاحات مالی وی جانبداری می‌کردند. مخالفت آشکار روسیه با شوستر از مهر ۱۲۹۰ش (اکتبر ۱۹۱۱) افزایش یافت. دولت صمصام‌السلطنه درصدد برآمد دارایی شعاع‌السلطنه را مصادره کند.
بنابراین از شوستر درخواست کرد کلیه‌ی اموال وی را توقیف و به نفع دولت ضبط کند. دولت ایران حکم مزبور را به اطلاع سفرای روس و انگلیس نیز رسانید، اما از طرف آن دو سفارتخانه هیچ اعتراضی علیه این اقدام صورت نگرفت.
در نوزدهم اکتبر ۱۹۱۱ حکم مزبور به دستور شوستر به اجرا گذاشته شد، اما دو صاحب‌منصب روس به همراه عده‌ای قزاق، مأموران خزانه‌داری را با تحقیر از باغ شعاع‌السلطنه بیرون کردند. متعاقب آن سفیر روسیه به شوستر اطلاع داد املاک شعاع‌السلطنه در اجاره‌ی اتباع روس است و از وی خواست تا از هرگونه اقدامی در خصوص آن‌ها خودداری کند.فردای آن روز، ژاندارم‌های خزانه‌داری تمام باغ را تصرف کردند. متعاقب آن در دوم آبان ۱۲۹۰(۲۴ اکتبر ۱۹۱۱) یادداشت تندی از طرف سفارتخانه‌های روسیه و انگلیس مبنی بر لزوم برکناری سرگرد استوکس، رئیس ژاندارمری خزانه‌داری کل به وزارت امور خارجه‌ی ایران رسید.
حدود یک‌ماه پس از این ماجرا، دولت روسیه از ایران خواست ظرف چهل‌وهشت ساعت از توهینی که ژاندارم‌های ایرانی به صاحب‌منصب روس کرده‌اند، اظهار تأسف کند و ژاندارم‌ها از منزل شعاع‌السلطنه برداشته شوند. روسیه طی دومین اولتیماتوم، خواهان عزل و اخراج شوستر گردید و از دولت ایران خواست تا تضمین بدهد که بدون موافقت قبلی روسیه و انگلستان، هیچ کارشناس خارجی را استخدام نکند.
نمایندگان مجلس به صورت یک‌پارچه به رد اولتیماتوم رأی دادند، اما با نزدیک شدن قوای روسی به پایتخت، کمیته‌ی منتخب مجلس و دولت اولتیماتوم را پذیرفتند و به شوستر اطلاع داده شد که از کشور اخراج شده است.
جنگ جهانی اول موجب تضعیف قدرت‌‌‌‌های اروپایی گردید، درحالی‌که ایالات متحده‌ی آمریکا که از صحنه‌ی جنگ دور بود و در طول جنگ نیز به دادن وام به کشورهای اروپایی اقدام کرده بود، از این وضعیت بی‌‌‌‌نهایت بهره‌‌‌‌مند شد و بر ثروت خود افزود. به‌گونه‌‌‌‌ای که در فوریه ۱۹۱۹میزان بدهی انگلستان (به‌عنوان قدرت استعماری ثروتمند و بی‌‌‌‌رقیب قرن نوزدهم) به آمریکا به ۴/۵ میلیارد دلار و بدهی فرانسه نیز به بیش از ۲/۵میلیارد دلار رسید.
سقوط اقتصادی اروپا، سقوط سیاسی و حتی افول فرهنگ اروپاییان را به دنبال داشت. به موازات این سقوط کلی، قدرت اروپا در مستعمرات نیز رو به افول نهاد و آمریکا می‌رفت که جای اروپا را بگیرد، اما رویداد دیگری لازم بود تا اروپا را کاملاً از مرکزیت بیندازدجنگ دوم جهانی این فرایند جایگزینی را تکمیل کرد. آمریکا قدرت تازه‌نفس و جاه‌طلبی بود که جای انگلیس، آلمان و فرانسه‌‌‌‌ی زخم‌خورده از جنگ خانمان‌سوز را گرفت و به‌ تبع این جایگزینی، نفوذ خود را بر مستعمرات این دولت‌‌‌‌ها نیز در قالب »استعمار نو« گسترش داد.
قالبی که بیشتر به اشکال فرهنگی و سیاسی تکیه داشت. از سوی دیگر، پیشرفت‌های فناورانه‌‌‌‌ی داخلی در حوزه‌های مختلف صنعتی و تسلیحاتی، جامعه‌‌‌‌ی آمریکا را با شرایطی جدید مواجه ساخت و نیاز به مواد خام اولیه و بازار مصرف را پیش روی دولتمردان آمریکایی قرار داد. این‌چنین بود که ایران به‌عنوان منطقه‌‌‌‌ای نفت‌خیز و استراتژیک در چرخش بنیادین سیاست خارجی آمریکا در نیمه‌ی دوم قرن بیستم جایگاه عمده‌‌‌‌ای پیدا کرد.کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقطه‌ی آغاز و البته مهم‌ترین مصداق دخالت منفعت‌‌‌‌طلبانه و همه‌‌‌‌جانبه‌ی آمریکا در ساحت اقتصاد و سیاست ایران بود.
پس از آن نیز حمایت همه‌جانبه‌ی نظامی، سیاسی و اقتصادی کاخ سفید از حکومت سرکوبگر و غیرمردمی شاه، سبب شد تا مردم ایران همان تصویر سایه‌روشن و نسبتاً مطلوب از چهره‌هایی نظیر باسکرویل و مورگان شوستر را به پس ذهن خود ببرند.
وقوع انقلاب اسلامی و روی کار آمدن حکومتی که با تکیه بر آموزه های اسلامی، خصلتی ضداستکباری داشت سبب شد تا ایالات متحده از همان ابتدا تمام توان خود را برای ناکارآمدی و براندازی این گفتمان سیاسی به کار گیرد. میراث تاریخی انباشته از خیانت‌‌‌‌های میهنی و دسایس بیگانه، موجب شد تا رفتن شاه به آمریکا و ملاقات‌‌‌‌های برخی سران دولت موقت با سیاست‌‌‌‌مداران آمریکایی، گمانه‌‌‌‌ی تکرار خیانت و دسیسه‌‌‌‌ی آمریکا برای مقابله با انقلاب نوپای ایرانی را تقویت کند و به اشغال سفارت منجر گردد.
ده روز پس از اشغال سفارت آمریکا، کارتر طی دستور اجرایی ۱۲۱۷۰، تمام اموال، منابع و منافع دولت ایران و کلیه‌ی نهادها و سازمان‌‌‌‌های تابعه‌‌‌‌ و تحت پوشش ایران و بانک مرکزی را که در قلمرو صلاحیت این کشور قرار داشت، مسدود اعلام کرد. همچنین به وزیر خزانه‌داری خود اختیار اجرای این دستور را با کلیه‌ی اقدامات لازم داد.
همچنین تحریم‌هایی علیه ایران تعریف کرد تا دولت نوپای آن را تحت فشار قرار دهد. آمریکا برای بازسازی اعتبار و بازیابی شهرت و قدرتش در منطقه، در ترغیب و تهییج عراق در راستای حمله به ایران اثرگذار بود.
کمی پیش‌تر از حمله‌‌‌‌ی عراق به ایران، برژینسکی از مجموعه‌ی عملیات نظامی علیه ایران سخن رانده بود که با احتساب حمله‌ی نظامی طبس و شکست آن، تجاوز عراق می‌‌‌‌تواند یکی دیگر از این مجموعه عملیات نظامی باشد. همچنین روزنامه‌ی »نیویورک‌تایمزندر اردیبهشت ۱۳۵۹، ضمن تحلیل طرح‌‌‌‌های آمریکا پیرامون ایران، گمانه‌‌‌‌ی حمله‌‌‌‌ی عراق به ایران را مطرح کرده بود. افزون بر این، در حالی که روابط دیپلماتیک عراق و آمریکا قطع بود، برژینسکی چندین بار قبل از حمله‌‌‌‌ی عراق به ایران، به‌طور محرمانه به بغداد سفر کرده و با صدام حسین دیدار کرده بود.
پس از جنگ نیز بار دیگر شیوه‌‌‌‌های غیرنظامی نظیر تحریم‌‌‌‌های تجاری، مالی و تسلیحاتی، تهاجم فرهنگی به ارزش‌‌‌‌های انقلابی، ایجاد جنگ رسانه‌‌‌‌ای علیه مسئولان و آرمان‌‌‌‌های انقلابی، حمایت مالی و سیاسی از گروه‌‌‌‌های برانداز، جلوگیری از پیشرفت برنامه‌ی صلح‌‌‌‌آمیز هسته‌‌‌‌ای ایران با نفوذ در نهادهای بین‌المللی و جنجال و فضاسازی سیاسی و استفاده‌ی ابزاری از حقوق بشر اتخاذ گردیده و همچنین شیوه‌‌‌‌های سخت و نظامی همچون تجهیز گروهک‌‌‌‌های تروریستی نظیر منافقین و حمله‌ی موشکی به هواپیمای مسافربری ایرباس استفاده شده است.
بدین ترتیب باید گفت ایالات متحده‌ی آمریکا پس از قوت‌یابی به‌عنوان یک قدرت هژمون در عرصه‌ی روابط بین‌‌‌‌الملل، از کشوری بی‌‌‌‌طرف، بی‌غرض، ناشناخته و جذاب برای جامعه‌ی ایران، به زیاده‌خواهی مستکبر زیر پوشش شعارهای دلچسب و فریبا بدل شد.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۴:۵۱ ق.ظ

دیدگاه


− 3 = پنج