همه‌چیز را به گردن فرهنگیان نیندازید!

همه‌چیز را به گردن فرهنگیان نیندازید!

علیرضا جلیلیان
گروه تحلیل : بیزارم از رفتار همکار قیچی به دست اما نهاد آموزش و پرورش متلاشی نشده زیرا نقد را می‌پذیرد و به کار می‌بندد.
مدرسه با همه کاستی‌ها دیگر آن سرزمین عجایب ذهن خاطره‌گویان دهه شصتی نیست… اگر سیستم ما نمی‌تواند عادلانه رفتار کند، اگر این سیستم نمی‌تواند اشتباهاتش را تصحیح کند و بپذیرد که ممکن است اشتباه کند و به مردم امکان بدهد که اشتباهاتش را گوشزد کنند، پس این سیستم متلاشی شده است. (وکیل فرجام‌خواه، مایکل چارلتون، وکیل مدافع روی کراینر)
با این پرسش آغاز می‌کنم‌: نهاد آموزش و پرورش ایران متلاشی شده است؟ پاسخ هرچه باشد، گمان نمی‌کنم از جامعه فرهنگیان کسی با رفتار ناخوشایند معاون قیچی به دست همدلی داشته باشد. با این‌همه ـ به گواهی تاریخ ـ برخی رفتارهای ناخوشایند ممکن است با هم? تلاشی که برای زدودن‌شان می‌شود همچنان روی بدهند و آبرویی نگذارند و چنان‌که سعدی گفته است:
چو از قومی یکی بی‌دانشی کرد / نه کِه را منزلت مانَد، نه مِه را
پنهان نمی‌توان کرد در مدرسه‌ها، رفتارهایی از این دست همچنان اتفاق می‌افتد. اما سخن بر سر این است که آیا باید همه فرهنگیان را در آتش گنه‌کاریِ افرادی چند سوزاند و از آنها تصویری یک‌سره قرون وسطایی روی پرده انداخت؟پاسخ بدهید: با همه سازوکاری که نیروی انتظامی برای برقراری نظم و قانون در ورزشگاه‌ها دارد، اگر همچنان از گوشه و کنار زمین سنگ و ترقه‌ای پرتاب می‌شود، آیا باید نیروی انتظامی را بی‌کفایت خواند و همه‌ی تماشاگران را اوباش؟
گمان نمی‌کنم چنین ارزیابی شتاب‌زده‌ای خردمندانه باشد. از سوی دیگر، بالارفتن سطح انتظارات جامعه از کیفیت کار معلمان‌اش، بی‌توجه به امکاناتی که در اختیارشان گذاشته، چگونه می‌تواند عادلانه باشد؟ آیا امکانات مدارس اروپا که هیچ ، همین کشورهای همسایه را در اختیارشان گذاشته‌اند که خروجیِ آن‌چنانی می‌خواهند؟ آیا برای ادامه تحصیل‌شان هزار و یک چوب لای چرخ‌شان نگذاشته‌اند؟ آیا هیچ گوش شنوایی برای مطالبات‌شان یافته‌اند؟ آیا گوشه‌ای از مزایای دیگر مشاغل را برای فرهنگیان نیز در نظر داشته‌اند؟ آیا حدود اختیارات قانونی معاونان را برای برقراری نظم در مدرسه به درستی روشن کرده‌اند؟ آیا نوسازی مدارس را آن‌قدر جدی گرفته‌اند که معلمی ناچار نشود بخاری نفتی را به آغوش بکشد و بسوزد، مبادا آتش به دامن دخترکان بیفتد؟ من در مدرسه‌ای درس می‌دهم که لای در را باز می‌گذارم تا نور آفتاب جور بی چراغیِ کلاس را بکشد.
باز به قول سعدی:
در میان هفت دریا، تخته بندم کرده است /باز می‌گوید که چابک باش و دامن تر مکن!
دوست و همکار عزیزم دکتر رضا شاه‌ملکی که یادداشت‌های تاریخی او را در همین سایت وزین می‌خوانیم ، تعریف می‌کرد از میان همکارانی که در طی سال‌های متمادی تدریس داشته و در انتطار رتبه‌بندی فرهنگیان بوده‌اند، تنی چند اکنون در قید حیات نیستند و از رنج زندگی و چشم انتظاری برای رتبه‌بندی و قانون مدیریت خدمات کشوری و همسان سازی و … رسته‌اند! اما رتبه بندی فرهنگیان همچنان اجرا نشده که نشده. بیزارم و شرمسار از رفتار همکار قیچی به دست که شاید می‌توانست آرایش‌گری به روز باشد و نه معلمی به جای مانده از دهه‌ی شصت. اما نهاد آموزش و پرورش متلاشی نشده است، زیرا نقد را می‌پذیرد و به کار می‌بندد. که اگر چنین نبود معلمانش همچنان با ترکه‌‌ی انار روانه‌ی کلاس می‌شدند. مدرسه با همه کاستی‌هایش، دیگر آن سرزمین عجایبی نیست که همچنان در ذهن خاطره‌گویان دهه شصتی است.
از این خاطره‌گویان ، دوستی نوشته‌است :»اگر اینترنت و فضای مجازی نبود، رفتار این معلم بازتابی در جامعه پیدا نمی‌کرد و همچنان معلمان و ناظمان بسیاری به خود اجازه می‌دادند که مرتکب چنین کاری و البته اعمالی صدبرابر بدتر از این شوند.ن سخن درستی است. فضای مجازی باز است و بازدارنده. و چه خوب که آبرویی برای خطاکار نمی‌گذارد. اما در فضای واقعی نیز بسیارند معلمان فرهیخته‌ای که دست شاگردانشان را به سرشاخه‌ی هوش می‌رسانند و در فضای مجازی دیده نمی‌شوند. مگر آنکه به خطا »آنلاین«را »آیلاند« بگویند تا همین فضای مجازی آنها را به مسلخ تمسخر بکشاند. همه‌چیز را به گردن فرهنگیان نندازید و کمی از کوزه‌هایتان را بگذارید برای سرهای دیگر.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۹ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۹:۲۵ ق.ظ

دیدگاه


− 3 = پنج