نخستین انگلیسی_ها چه سالی وارد ایران شدند

نخستین انگلیسی_ها چه سالی وارد ایران شدند

گروه تاریخی:هفت دهه پیش با پایان یافتن جنگ جهانی دوم ، خروج ارتش انگلیس از ایران آغاز شد. اما سابقه حضور انگلیسی‌ها در کشومان به چه زمانی باز می‌گردد؟
دنیس رایت (۱۹۱۱ ـ ۲۰۰۵ م) در کتاب »انگلیسی‌ها در میان ایرانیان« این موضوع را بررسی کرده است:تا نخستین دهه قرن نوزدهم علائق انگلستان به ایران چندان نبود تا به استقرار یک هیأت دائمی دیپلماتیک در این کشور منجر گردد.تا آن تاریخ ایران منطقه‌ای دور افتاده و دور از دسترس به نظر می‌رسید و تصور نمی‌شد دارای ارزش‌های اقتصادی و سیاسی باشد.
در مورد مساحت ایران، آب و هوا و اوضاع جوی و مناظر طبیعی اطلاعات مختصری در دست بود و این کشور افسانه‌ای در پشت کوه‌های زاگرس (در جنوب و غرب) و سلسله جبال البرز (در شمال کشور) پنهان گشته و امتداد آن در شرق به کویر و تپه‌های برهنه در رگیزارهای بلوچستان و افغانستان می‌رسید. وقتی یک جهانگرد از راه روسیه عازم ایران می‌شد، و از طریق دریای خزر پای بر سواحل ایران می‌نهاد پوشش انبوه جنگل‌های سرسبز و بیشه‌های درهم فرو رفته سواحل دریای خزر او را تحت تأثیر قرار می‌داد. در صورتی که اگر همین جهانگرد از طریق خلیج فارس و بنادر ایران در سواحل آن پای بر خاک ایران می‌نهاد دچار گرمای طاقت فرسای دشت‌های پر از درخت‌های نخل گردیده و تنها با عبور از راه‌های سخت کوهستانی می‌توانست خود را از بیابان‌ها و ریگ‌زارهای خشک و گرم رهانیده و با عبور از فلات مرکزی خود را به مرکز ایران برساند.در اینجا روستاها و قصبات با خانه‌هایی ساخته شده از خشت و گل خام با پشت‌بام‌های مسطح دیده می‌شدند که سرسبزی درخت‌های سپیدار آن اختلاف جوی زیاد مناطق مختلف ایران را با یکدیگر به خوبی نشان می‌دهد.آب، مشکل همیشه ایران، در این جا از قنوات تأمین می‌گردد. شبکه گسترده قنوات را که در زیر زمین مرتبط با یکدیگرند می‌توان به راهروهای کوهپایه‌ها که آب را به دل‌کویر می‌رسانند تشبیه کرد.تابستان‌ها همه جا گرم بود اما فلات با هوای خشک خود شب‌هایی سرد داشت، در زمستان نزول برف گذرگاه‌ها را می‌بست… در هر حال خورشید در تمام طول سال در آسمان می‌درخشید و فلات ایران در روشنایی آن درخششی بلورین داشت.
برخورد میان ایرانیان و انگلیسی‌ها در طول قرون، برخوردی اتفاقی و یا عبوری بود. سال‌ها و گاه دهه‌ها می‌گذشت تا یک جهانگرد بریتانیایی از ایران عبور نماید.اولین جهانگرد انگلیسی که در عبور از ایران نامش ثبت دفتر تاریخ شده است »جئوفری دولانگی« (Geoffry de Langley) سفیر ادوارد اول است که در سال ۱۲۹۰ میلادی به دربار ارغون خان پادشاه مغولی رفت تا حمایت مغول‌ها را در جنگ انگلستان علیه عثمانیان جلب نماید. شبیه یک چنین اقدامی، که آن هم ناموفق ماند، سه قرن بعد با اعزام برادران شرلی به دربار ایران صورت پذیرفت.یکی از برادران شرلی سال‌های متمادی در دربار ایران باقی ماند.رابرت شرلی را می‌توان اولین فرد انگلیسی از گروه کثیر مشاورانی محسوب نمود که ایرانیان تا کنون از تخصص‌های آنان بهره فراوان برده‌اند.
یکی دیگر از این مشاورین آنتونی جنکینسون نماینده ملکه الیزابت بود که در سال ۱۵۶۲ به دیدار شاه طهماسب صفوی در قزوین رفت اما موفق به عقد قرارداد بازرگانی فی مابین ایران و انگلستان، که هدف او از این مسافرت بود نگردید.پس از جنکینسون، چهار سال بعد »ادواردز« یک دیپلمات دیگر انگلیسی به اتفاق »واتس« جهت عقد قرارداد بازرگانی با دولت ایران به ملاقات شاه صفوی رفتند و موفق به اخذ اجازه دولت ایران جهت فعالیت تجار انگلیسی در این کشور گردیدند. اما نه این گروه دو نفره و نه میسیون‌های بعدی که به ریاست سرداد مور کوتن در ۱۶۲۸ و هانوی در ۱۷۴۳ به ایران آمدند مدت زیادی در این کشور توقف نداشتند.
* پیشینه نخستین دوره اقامت انگلیسی‌ها در ایران
نخستین دوره اقامت انگلیسیان در ایران به قرن هفدهم میلادی بر می‌گردد. در این دوران کمپانی مرسوم به »هند شرقی« دامنه فعالیت خود را از بندر سورات در کرانه‌های اقیانوس هند تا خلیج فارس گسترش داد و در ماه دسامبر سال ۱۶۱۶ میلادی کشتی تجاری موسوم به جیمز را روانه بندر جاسک در سواحل مکران نمود.دو سال بعد کمپانی انگلیسی هند شرقی در بندر گرم و سوزان جاسک یک پایگاه تجاری برپا نمود که از محل همین پایگاه کالاهایی که از انگلیس و هندوستان می‌آمدند روانه شیراز، پایتخت شکوهمند شاه عباس، که در آنجا نیز کمپانی هند شرقی تجارتخانه‌ای دایر کرده بود می‌گردیدند.
در جنگ سال ۱۳۶۲ شاه عباس، جهت بیرون کردن قوای پرتغالی از دژ مستحکم آنها در جزیره ایرانی هرمز ۷ که در فاصله کوتاهی از ساحل خلیج فارس قرار داشت، کمپانی هند شرقی به کمک قوای شاه عباس آمد چرا که پرتغالی‌ها رقیب تجاری بازرگان انگلیسی محسوب می‌شدند.
بعد از پیروزی نیروهای ایرانی و بیرون راندن قوای پرتغال، انگلیسی‌ها اجازه یافتند در گمبرون که اکنون بندر عباس نامیده می‌شد شعبه‌ای دائر نموده و فعالیت‌های بازرگانی خود را توسعه دهند تا سال ۱۷۶۳ بندر فوق مهمترین مرکز فعالیت‌های بازرگانی کمپانی هند شرقی در خلیج فارس محسوب می‌گردید اما در این سال به سبب آشوب‌هایی در ایران،و قطع ارتباط این بندر با سایر نقاط کشور، کمپانی انگلیسی مقر خود را از بندرعباس به بصره انتقال داد. در آن زمان بندر بصره در حوزه اقتدار عثمانی قرار داشت در همین زمان شیخ بوشهر ضمن امضای قراردادی با نمایندگان کمپانی هند شرقی، به آنها اجازه داد تا در بوشهر به تأسیس تجارتخانه‌ای بپردازند. شیخ بوشهر همچنین هزینه تأسیس تجارتخانه را تقبل نموده و باغ و محلی را جهت احداث گورستان در اختیار کمپانی قرار داد. تأیید موافقتنامه شیخ بوشهر و نمایندگان کمپانی هند شرقی توسط کریم خان زند فرمانروای قدرتمند ایران، موجب رونق و گسترش فعالیت‌های بازرگانی کمپانی در خلیج فارس گردید. در این زمان واردات و صادرات کمپانی از معافیت حقوق گمرکی برخوردار بودند.
در سال ۱۷۷۸ کمپانی هند شرقی مرکز فعالیت‌های بازرگانی خود را از بصره به بندر بوشهر منتقل نمود و به زودی بوشهر به مهمترین مرکز بازرگانی و سیاسی بریتانیایی در خلیج فارس مبدل گردید.تا این تاریخ دولت بریتانیا فاقد نماینده سیاسی در ایران بود و امور مربوط به تجارت فی‌مابین که احتمالاً پیش می‌آمد توسط مدیران کمپانی هند شرقی حل و فصل می‌گردید. نمایندگان کمپانی هند شرقی از سوی فرمانروای هندوستان [۱] به دیدار شاه ایران و اعضای دربار او در اصفهان، شیراز و تهران می‌رفتند. این شهرها به ترتیب به پایتخت ایران تبدیل شدند.
گردانندگان کمپانی هند شرقی انگلیس در تجارت با ایران ابتدا فقط دارای انگیزه‌‌های مالی بودند اما با افزونی مشکلاتی در هندوستان و پیدا شدن رقبای دیگر، به فکر حفظ قلمرو و تجاری خویش افتادند.
امپراطوری روسیه، افغانستان و فرانسه نسبت به حضور انگلستان در هند حساسیت از خود نشان می‌دادند و بریتانیا که در مورد به خطر افتادن مستعمره خود از سوی دشمنان خارجی به هراس افتاده بود به ایران به مثابه یک کشور حایل برای دفاع از قلمرو و امپراطوری بریتانیا می‌نگریست و همین انگیزه موجب گردید تا از سال ۱۷۹۸ برتیانیا حضور در ایران را شدت بخشد.
اگرچه تهدیدات افغانستان و فرانسه دیری نپاییدند اما این مسئله موجب شروع دوران جدیدی در روابط دو کشور انگلستان و ایران گردید.وحشت از روسیه موجب عقد قراردادهای نظامی بین دو کشور و اعزام هیأت‌های نظامی انگلیسی جهت تعلیم سپاهیان ایرانی و متعاقبا استقرار روابط کامل سیاسی میان دو کشور شد. قرارداد ۱۹۱۹ نیز از عواقب حضور انگلستان در ایران بود.روز ۱۳ اسفند ۱۲۹۹ هیات وزیران رسما لغو قرارداد ۱۹۱۹ را اعلام کرد که در صورت تصویب آن در مجلس ایران رسما تحت‌الحمایه انگلیس می‌شد. در ۱۸ مرداد ۱۲۹۸ ـ ۹ اوت ۱۹۱۹ ـ قرارداد وثوق الدوله با انگلستان به امضاء رسید. پس از خاتمه جنگ اول جهانی انگلستان ـ یکی از فاتحین این جنگ ـ قدرت مسلط خارجی در ایران به شمار می‌آمد.زیرا نه تنها نیروهای عثمانی و حامیان آلمانی آنها شکست خورده و از خاورمیانه بیرون رانده شده بودند، بلکه روسیه هم به علت بروز انقلاب بلشویکی دچار آشفتگی و جنگ داخلی بود.بر این اساس انگلیسی‌ها نیروهای خود را تا شمال ایران پیش رانده و از طریق مرزهای جنوبی روسیه به نیروهای مخالف رژیم کمونیستی جدید روسیه کمک می‌کردند.انگلیسی‌ها برای تثبیت نفوذ خود در ایران، در نهم اوت ۱۹۱۹ و در شرایطی که احمدشاه قاجار در آخرین ماههای حکومت خود فاقد هرگونه نفوذ سیاسی در کشور بود و سلسله قاجار در آستانه انقراض قرار داشت‌، قراردادی با نخست وزیر وقت ایران وثوق الدوله ـ امضاء کردند.به موجب این قرارداد کلیه تشکیلات نظامی و مالی ایران تحت نظارت انگلیسی‌ها قرار می‌گرفت و امتیاز راه‌آهن و راه‌های شوسه ایران نیز به آنها واگذار می‌شد.
پس از امضای این قرارداد، بین وثوق الدوله و «سرپرسی کاکس‌» وزیر مختار انگلیس، که خبر آن محرمانه نگاه داشته شده بود، انگلیسی‌ها منتظر تصویب قرارداد از طرف مجلس ایران نمانده و یک هیأت نظامی به ریاست ژنرال »دیکسون‌« و یک هیأت مالی به ریاست »آرمیتاژ اسمیت‌« برای تشکیل سازمان جدید ارتش ایران و اداره امور مالیه کشور به ایران فرستادند.
قرارداد ۱۹۱۹ که ایران را عملاً تحت الحمایه انگلستان قرار می‌داد با مخالفت شدید افکار عمومی مواجه شد و به تصویب مجلس نرسید. چهره هایی چون مرحوم سید حسن مدرس نقش مهمی در افشای ابعاد این معاهده و بسترسازی برای لغو آن ایفا کردند. حتی احمدشاه قاجار نیز تحت تأثیر مخالفت‌های گسترده مردم، حاضر نشد این قرارداد را تایید کند. وثوق الدوله با فشار افکار عمومی در چهارم تیر ۱۲۹۹ استعفا داد و مشیرالدوله ـ جانشین وی ـ قرارداد را لغو وعذر مستشاران انگلیسی را خواست‌.
حسن وثوق ـ وثوق الدوله ـ برادر بزرگ احمد قوام ـ قوام السلطنه ـ ۱۲۵۱ش‌. در تهران متولد شد. پس از فراگیری تحصیلات مقدماتی و آموختن صرف و نحو عربی و دستور زبان فارسی زبان‌های فرانسه و انگلیسی را آموخت‌.
در دوره اول مجلس شورای ملی (مهر ۱۲۸۵ تاتیر ۱۲۸۷) از تهران به نمایندگی انتخاب شد. در کابینه سپهدار اعظم (محمد ولی‌خان تنکابنی‌) برای نخستین بار به وزارت دادگستری منصوب شد. در کابینه صمصام السلطنه وزیر خارجه بود و در کابینه مستوفی الممالک وزیر مالیه بود. در ۱۲۹۵ ش. از سوی احمدشاه به رئیس الوزرایی منصوب شد، اما در خرداد سال بعد، از این سمت استعفا کرد.سپس در کابینه عین الدوله وزیر علوم و اوقاف شد. وی مجدداً در تیر ۱۲۹۷ توسط احمدشاه رئیس الوزرا شد واین سمت را تا تیر ۱۲۹۹ حفظ کرد.او سپس راهی اروپا شد اما مصادف با کودتای سوم اسفند رضاخان به تهران آمد. در اروپا برای توفیق کودتای رضاخان رایزنی‌هایی با انگلیسی‌ها داشت‌. با این وجود پس ازبازگشت به تهران، رضاشاه در یک حرکت عوامفریبانه، مبلغ دویست هزار تومان رشوه دریافتی از انگلستان را در رابطه با قرارداد ۱۹۱۹ از وی بازستاند. وثوق الدوله در اواخر عمر یک بار دیگر به نمایندگی مجلس انتخاب شد. و سپس در دی ۱۳۱۴ ریاست فرهنگستان اول را عهده‌دار گردید. وی که شاعر نیز بود در ۵ بهمن ۱۳۲۹، در ۷۸ سالگی در تهران درگذشت و در قم به خاک سپرده شد.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۵۷ ق.ظ

دیدگاه


شش × = 6