میراث فرهنگی روح و جان مایه فرهنگی یک جامعه انسانی

میراث  فرهنگی روح و جان مایه فرهنگی یک جامعه انسانی

علی رزم آرای
گروه فرهنگی : اشاره: نویسنده این نوشتار پیش از این نیز پیرامون موضوع میراث فرهنگی بنا به موقعیت¬های مختلف و از زوایه دیدهای مختلف مطالبی به قلم سپرده است.
زمانی شرایط و وضعیت بازار سرپوشیده ارومیه که در معرض تخریب بود و زمانی به مناسبت روز صنایع دستی و دگر بار در موضوعاتی چون تاریخ و نشانه¬های دیرین سال بودن منطقه آذربایجان و یا طرح گفتمانی چون هویت و شناسنامه معاصر برای هر ملت و یا قوم و در ادامه به فراخور خبر یا رویدادی منحصر به فرد چون ثبت موسیقی عاشیقی در فهرست آثار ناملموس فرهنگی به عنوان میراثی گرانبها به نام ارومیه و تحت عنوان مکتب ارومیه و …..
نوشتار حاضر از جهتی به قلم سپرده می¬شود که در بحبوبه کار و زار سیاسی امروز که منطقه کهن خاورمیانه را زیر بار قهر و غضب خود گرفته و جز با خون سیراب نمی¬شود و نیز با آتش کامیاب، میراث فرهنگی و انسانی این منطقه که نشانه تاریخ مسلم و پویایی آن تا زمان حال بوده و هست و یدکش زمان است تا معاصرت امروز که جز با سیاست معنا نمی¬شود، در حال کن فیکون شدن است.
افغنستان در زمان صدرات طالبان آزمونی سخت را تا مرز نابودی این نشانه¬ها پس داد! امروز سوریه است و عراق و نیز یمن!
بین¬النهرین در قلب عراق امروز، پالمرا یا تدمر، ادلب و دمشق و حتی حلب!
در سوریه امروز! و یمن قلب قصص قرآنی ونام¬های چون عدن! بهشت عدن!میراث فرهنگی، امروزه در حکم حافظه بشری¬اند که در جلوه های عظیم دین، معماری، آثار و ابنیه، اشخاص و آثار، صورت¬های مختلف مکتوب و شفاهی، در گستره حیات معاصر انسان و در قالب گستره سرزمین مشخصی در نقاط مختلف جهان پراکنده¬اند.
انسان مدرن امروز در کشاش مباحث نظری و عملی پیرامون حیات فکری و مادی خود و نیز علمی خود، هرگز و به هیچ انکاری خود را از میراث فرهنگی اعم از جنبه¬های مختلف علمی، هنری، ادبی، دینی و معرفتی و ….
آن بی¬نیاز ندیده بلکه همین نیاز در زمان حالِ غرق در آینده نامعلوم، او را دچار بسی حیرانی و پریشانی کرده است.انسان در زمان حال در پی معنا کردن خود است به شکل معاصر اما این معنا ریشه در گذشته دارد؛ درست مانند درخت که حاصلش میوه است و ریشه آن در خاک!پس این معنا در عمق گذشته، جایی در میان اندیشه شده¬ها و اندیشه نشده¬های انسانی ریشه دوانده و امروز ما چونان چون میوه¬های آن به ثمر نشسته است.
میراث فرهنگی جلوه اصلی این معنا است! زندگی و حیات بشر، فکر و اندیشه او، نیاز و حضور او در متن این نیاز همه و همه او را به بازیافت پیرامون خود در قالب هنر، ادبیات، علم، نوشتن و ثبت، ساختن و ارائه دادن رهنمون کرده است!
از گذشته تا حال این جریان ادامه داشته و نیز ادامه خواهد داشت اما به فراخور تغییرات عمیق و یا سطحی و گذر انسان از مراحل مختلف شیوه حیات و زیستن او، اندیشه و تفکر او، نیازهای او نیز تغییر کرده و این تغییر به نوبه خود در ادبیات او، هنر او، علوم او نیز تأثیر بنیادین داشته است!از همین جا باید به نکته ظریفی رسید و آن تغییر جلوه و رفتارهای فرهنگی انسان است. فرهنگ امروزه در معنای تاریخی و تعریف¬پذیر خود معنا نمی¬شود. در عصری که با انبوهی از رفتارهای پیش¬بینی ¬نشده، متغییر، ناگهانی و مغایر و متناقض با گذشته محصور و محاصره شده و همه چیز صورت تعلیقی داشته و در اصطلاح معلق و بلا تکلیف است چگونه می¬توان از مواریثی صحبت کرد که امروز در شاکله کلی مناسبات فرهنگی رسمی و در معنای سیاست¬ها و سرفصل¬های فرهنگی جای ندارد؟
ساحت فرهنگ در مناسبات رسمی ما چیزی جزء خدمات عمومی و پیش پا افتاده و بازمانده از اعصار و قرون متمادی تاریخ و پیشا تاریخ نیست و جایی نیز در برنامه¬های کلان بومی و مثلاً ملی ندارد؟!
به نکات زیر توجه کنید. مرور این نکات کاملاً در روشن شدن موضع این نوشتار گره گشاست:
میراث فرهنگی چیست؟ تا کنون شاید بارها این سؤال را از خود پرسیده باشیم ولی به جواب مستدلی برای آن نرسیده باشیم. به این منظور لازم است تا با مراجعه به منابع معتبر به تعریف کاملی از میراث فرهنگی دست یافت.برای معرفی میراث فرهنگی بهتر است که ابتدا میراث و فرهنگ تعریف شود
میراث: به طور کلی به هر چیزی که از پیشینیان به آیندگان آن¬ها برسد، گفته می¬شود.
فرهنگ: به مجموعه دستاوردها، ارزش های معنوی و مادی جامعه بشری گفته می¬شود که در طول تاریخ به وجود آمده مثل روابط اجتماعی، هنر، فلسفه، …
اما میراث فرهنگی: به مفهوم جدید، حاصل روند تحول جامعه جدید، ارزش¬ها و نیازهای آن است، به عبارت دیگر به کلیه آثار باقی مانده از گذشته که دارای ارزش فرهنگی باشد نیز گفته می¬شود، هر اثر باستانی میراث فرهنگی محسوب می¬شود اما هر میراث فرهنگی جز آثار باستانی نیست.
معنای میراث فرهنگی در اساس نامه تشکیل سازمان میراث فرهنگی (۱۳۶۴)، این طور آمده است: به کلیه آثار باقیمانده از گذشته که نشان دهنده خط سیر انسان باشد و باعث عبرت انسان¬ها شود و در قانون اساسی ایران، عناصر تشکیل دهنده میراث فرهنگی یک کشور، آثار فرهنگی – تاریخی نامیده می¬شوند که به طور کلی به دو بخش میراث مادی و میراث معنوی تقسیم می¬شود.میراث فرهنگی معنوی شامل شخصیت¬های علمی، فرهنگی و آیین ها و افکار فرهنگی است.
میراث فرهنگی مادی شامل آثار منقول و آثار غیرمنقول است، آثار منقول به آثاری گفته می¬شود که قابل انتقال و جابه جایی باشند مانند آثار موزه¬ای، یافته¬های باستان شناسی و…
آثارغیرمنقول شامل: مجموعه¬های تاریخی، بناهای تاریخی، محوطه¬های باستانی، شهرهای تاریخی و تزئینات وابسته به معماری است. اما آیا میراث فرهنگی همان ثروت فرهنگی است؟
نکته قابل توجه این است که تمامی ثروت¬های فرهنگی جزء میراث فرهنگی¬اند اما تمام میراث فرهنگی ثروت فرهنگی نیستند، اما میراث فرهنگی را می¬توان به ثروت فرهنگی تبدیل کرد.
نیاز به توضیح اضافه در خصوص سطور فوق و به نقل از منبع گفته شده نیست اما خوب بیندیشم: ثروت¬های فرهنگی ما در دست کدامین باد به نام دیگران و به کام دیگران سرگردان است؟!
نه به اسم و یک روز در سال که به اندیشه دریابیم ثروت¬های فرهنگی¬مان را به ویژه ثروت¬های بومی¬مان را؟!

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۵:۳۸ ق.ظ

دیدگاه


× هفت = 21