خیال خام تا خورشید واقعیت

خیال خام تا خورشید واقعیت

علی رزم آرای
گروه فرهنگی:اگرزبان و فرایند زبانی و بیانی پیرامون تولید، نقل، نشر و پراکنش اطلاعات را از جمله مهمترین ارکان زندگی جدید انسان تلقی کنیم، پذیرفته¬ایم که حیات امروز انسان از جنس اطلاعات و تداوم آن بر مدار گردش و جریان اطلاعات است.
شاید این گفتارازمارتین هایدگر فیلسوف مهم آلمانی بدون پیش شرط، گستره¬ی وضعیت فوق را بیشتر نمایان کند: زبان خانه امن بشری است! به تعبیری همه چیز مبداء زبانی و بیانی دارد. یعنی ابتدا سوژه شکل می¬گیرد و سپس ابژه در عینیت بیرونی و پیرامونی خود نشان می¬دهد.در این معنا عکس این موضوع نیز صادق است. یعنی اگر سوژه مختل یا مورد سؤظن واقع شود، ابژه آن نیز دچار اختلال و سؤظن خواهد بود! در این معنا سوژه حتی اگر مصنوعی باشد و جعلی و تقلبی، ابژه آن دارای مسیر عینی خواهد بود و وجه بیرونی پیدا خواهد کرد.در حوزه مطبوعات موضوع زبان، در این گفتار مشهور مک لوهان خلاصه می¬شود که: رسانه عین پیام است! یعنی در خبر یا گزارشی که به مثابه سوژه عمل می¬کند، واقعیت درونی وحاکم بر اجزای آن، وضعیت بیرونیِ محتوای خبر را می-سازد. در این معنا خبر و گزارش محتوای صرف نیست و حتی اطلاع¬رسانی غایت این محتوا را نمی¬سازد بلکه مورد پذیرش قرار دادن و قبولاندن محتوا و اجزای درونی آن مطرح است! به سخن ساده غرض از تولید وارائه خبر یا گزارش و یا هر نوع ژانر ژورنالیستی دیگر، صرف اطلاع¬رسانی و پیام دادن از محتوای از پیش تولید شده نیست که بلکه ارائه وضعیتی جدید و موقعیتی جدید نسبت به حوزه و یا عرصه¬ای خاص است.هر قدر تأکید و تکرار به هرعنوان در این پروسه و فرایند ( فرایند ناظر بر سوژه) بیشتر انجام گیرد، احتمال پذیرش و ایجاد زمینه¬ی پذیرش عینی ( ابژکتیو شدن) آن بیشتر خواهد بود!نتیجه اینکه عادت و روزمره شدن، پیامد اصلی چنین فرایندی است! در واقع این عادت بهترین ابزار برای گذر دادن سوژه جعلی و تقلبی و جا انداختن آن در اعماق ابژه است.در واقع رسمی کردن، عمومی کردن و نیز بسنده نکردن به صرف ادعا و مستند ساختن آن به چنین گذری¬ که به مرور زمان همه آن قبول کرده و با آن کنار می¬آیند! حال اگر موضوع را با مثالی ادغام کنیم، همه چیز روشن و شفاف خواهد شد. در تاریخ ۲۰ اردیبهشت سال جاری پایگاه خبری تحلیلی آفتاب دل خبری بدین عنوان منتشر کرد: اولین نمایشگاه عکس عکاسان کُرد در نگارخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی سنندج برپا شد.در متن خبر از حضور ۳۵ اثر در بخش¬های آزاد و مستند این نمایشگاه صحبت به میان می¬آید و در ادامه نام و رسم عکاسان صاحب اثر تصویری در این نمایشگاه و سپس لزوم توجه و حمایت از عکاسان از سوی مسئولین و ارگان¬های دولتی از زبان مسئول نمایشگاه نیز عنوان می¬شود و در انتهای خبر نیز تقویم برگزاری این نمایشگاه یادآوری می¬شود.
لازم به ذکر است که عجله¬مندی در تنظیم خبر فوق¬الذکر از آنجا معلوم است که تاریخ ثبت خبر در پایگاه تحلیلی خبری مورد اشاره ۳ روز بعد از افتتاح نمایشگاه را نشان می¬دهد. یعنی ۲۰ اردیبهشت، در حالی که نمایشگاه ۳ روز قبل¬تر و در تاریخ ۱۷ اردبیهشت افتتاح شده است.تا اینجا همه چیز درست و میزان است و هیچ مشکل لاینحلی ظاهراً دیده نمی¬شود. اما بند دوم خبر که از زبان مهدی توکلی عکاس و مسئول نمایشگاه روایت شده و حاوی اطلاعاتی پیرامون شهرهای کردنشین و عکاسان منتسب به این شهرهاست، جهت غریبی می¬یابد: »وی افزود: در این نمایشگاه عکاسانی از شهرهای کُردنشین کشور از جمله سنندج، بانه، سقز، مهاباد، ارومیه [!!؟]، پاوه، کرمانشاه، ایلام، بوکان، مریوان، تهران [!!؟]و یک اثر از هولیر[!!؟- این هولیر کجاست، آیا این نام اطلاقی است به شهر اربیل!] عراق حضور دارند.«با کمی دقت می¬توان دریافت که در خلال این دو سطر و ایضاً در کل خبر فرایندی از جنس تعمد و عادت و نیز شاید عناد در پی طرح و عادی سازی موضوعی است که در واقعیت جغرافیایی و اجتماعی و حتی تاریخی جهتی روشن و مشخص دارد. دقت کنید: شهرهای کردنشین ارومیه و تهران! واعجبا روز روشن را شب تار فرض کردن یا دیدن و یا پذیرفتن! متأسفانه به هیچ روی نمی¬توان اشتباه عمدی فوق را که در گذشته به انحاء مختلف تکرار شده و گاهی چاشنی حمایتِ برخی از مسئولین مشاور در کنار آن رؤیت نیز شده است، سهوی قلمداد کرد. حوزه رسانه وخبر دارای دو ویژگی عمده است که این حوزه را اثرگذارترین بخش چرخه وجریان تولید، نقل وانتشار اطلاعات کرده است: رسمیت وعمومیت!خبر و گرازش و یا هر ژانر ژورنالیستی دیگر در صورت انتشار در یک رسانه عمومی حتی با گستره و برد کم وحتی ناآشنا رسمت می¬یابد و سپس عمومی می¬شود!
خبر فوق می¬خواهد کردنشین بودن دو کلانشهر از هفت کلانشهر بزرگ کشور را بی¬هیچ قید و شرطی ابتدا اعلام و سپس در جهت تأکید رسمیت داده و عمومی کند!ارومیه، کلانشهر ارومیه، با تاریخ عمیق و مشخص خود و تهران بزرگترین کلانشهر کشور و پایتخت ایران اسلامی با فراز و نشیب¬های فراوان خود در تاریخ معاصر، از کی و از کجا بی¬هیچ قید و شرطی کردنشین بوده (و یا شده!) که ما خبر نداشته¬ایم. توجه کنیم که خبر نمی¬گوید عکاسان کرد مقیم و یا اهل تهران و یا ارومیه، بلکه این دو کلانشهر را کردنشین معرفی می¬کند.این در حالی است که حتی امروز نامیدن شهدای آذربایجان¬غربی به نام شهدای کردستان و بخشش جنوب این استان به نام کردستان هنوز مطرح است!حتی در سالیان گذشته نمایندگان استان کردستان در مجلس شورای اسلامی برای مثال جناب آقای بهاء الدین ادب در مجلس ششم در مصاحبه خود با ماهنامه پیام امروز از شهرارومیه با نام شهر کردشین یاد کرده بود که مورد اعتراض مخاطبلین این ماهنامه و درج جوابیه شده بود.هشدار هرچه در حوزه ابژه ( اجتماع و عموم) رسمیت یابد و پذیرفته شود ابتدا از گذرگاه سوژه می¬گذرد. ابتدا ادعایی است بیانی زبانی و خبری و سپس عینیت و رسمیت بدنبال خواهد داشت.( وقتی مشاور فرهنگی جناب آقای روحانی رییس جمهور محترم در دیدار با روشنفکران! کرد، از ترک سازی کردها در آذربایجان¬غربی صحبت به میان می¬آورند، زمینه برای ظهور چنین رویکردهای سوبژکتو و القای چنین ادعاهای فراهم می¬شود که بدنبال خود حتماً نمود ابژکیتو نیز دارد)گفتنی است در ارومیه و هم اکنون مشابه و شاید تکرار همین نمایشگاه در حال برگزاری است. این نمایشگاه که در نگارخانه حوزه هنری استان به فعالیت خود ادامه می¬دهد، هم در بعد اجرا و هم در بعد پوشش رسانه در کمال سلامت عمل کرده است. در اطلاع¬رسانی و خبر آئین گشایش این نمایشگاه نیز( پایگاه اینترنتی حوزه هنری آذربایجان¬غربی) از چنین رفتارهای بی¬محابا خبری نیست!¬حسن ختام این نوشتار اینکه ایران¬اسلامی موطن فرهنگ¬ها واقوام گوناگونی است که سالیان سال از پیشا تاریخ تا متن تاریخ و نیز تا اکنون معاصر ما، در کنار یکدیگر زیسته و از حمایت هم برخودار شده¬اند. نگذاریم چنین ادعاهای سهویِ عمدی بر چهره دوست¬داشتنی زندگی جمعی¬مان ترک¬های عمیق بیندازد و موجب زشتی و کدورت شود!

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۷ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۵:۳۰ ق.ظ

دیدگاه


پنج − = 4