مطهری از اسلام حجره تا اسلام میانه میدان

مطهری از اسلام حجره تا اسلام میانه میدان

گروه دین و زندگی: بی تردید شهید مطهری را باید چیزی فراتر از یک متفکر, یک دانشگاهی و یک حوزوی دانست در ایران معاصر او یک پارادایم است نوعی بینش و جهان بینی معطوف به دین, عقلانیت, اجتماع و سیاست آشنایی من با شهید مطهری، به دوران حضورم در قم بازمی_گردد که بیشتر از رهگذر مطالعه آثار ایشان بود. اما آشنایی نزدیک من با او در دانشکده الهیات دانشگاه تهران رقم خورد. آن زمان، دو واحد فلسفه اسلامی را با ایشان گذراندم. در مطالعه ای که در رفتار و آثار شخصیت ها داشتم به این نتیجه رسیدم که وجود مرحوم مطهری برای انقلاب اسلامی ما غنیمت و فقدان او ضایعه بزرگی بود و دریافتم که او سه ویژگی منحصر به فرد داشت که باعث اثرگذاری اش در زندگی و تاریخ سرزمین ما شد.نخستین ویژگی او این بود که »مقید به شرع« بود. ایشان بشدت نسبت به دین و مسائل دینی حساس بود و این حساسیت تظاهر و تعارف هم نبود. دوم آنکه »اهل دقت« بود؛ اگر کم هم می گفت اما آن را حساب شده می_گفت. سوم اینکه خود را تنها به مباحث تخصصی محدود نمی کرد؛ به عنوان مثال فقط به مباحثی چون »وجود ماهیت است و ماهیت اعتباری است« نمی پرداخت. ایشان به مسائل پیرامون خود، چه در داخل و چه در خارج از کشور توجه داشت، پیرامون آنها فکر می کرد و ضمن تبیین، برایشان راه حل ارائه می داد. به تعبیری، دغدغه مسائل مبتلابه جامعه را در سر می_پروراند؛ حکومت چیست؟ گرانی چیست؟ زندگی چیست؟ و… اینها از جمله موضوعاتی بود که شهید مطهری بی تفاوت از آنها نمی گذشت و درصدد فهم، تشریح، پاسخگویی و راه حل های بنیادین برایشان بود.
بر این باورم که این سه ویژگی بارز شهید مطهری، در آن دوران، در کمتر کسی دیده می شد از همین رو، او به شخصیتی منحصر به فرد چه در زمانه اش و چه در تاریخ سرزمین مان بدل شد.
استاد مطهری جایگاه ویژه ای در نزد حضرت امام(ره) داشت علاوه بر اینکه در میان مردم و بویژه قشر دیندار جامعه از احترامی خاص برخوردار بود. به این اعتبار، فردی مؤثر در جریان_های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورمان بشمار می رفت. با توجه به شناختی که از آرا و آثار شهید مطهری دارم، می توان چنین استنباط کرد که »سیاستمدار اصلح« در نظر استاد مطهری کسی است که اولاً »دین« را درست درک کرده باشد، دوم اینکه »تفکر آزاد« داشته باشد؛ چراکه او سخت با جمود و گذشته گرایی مخالف بود و سوم آنکه شهید مطهری بر این باور بود سیاستمدار اصلح باید تنها مقابل خود را نبیند بلکه بر پیرامون خود نیز نظر داشته باشد و قشر حاشیه جامعه را هم در حلقه سیاستگذاری های خود بگنجاند. به این اعتبار است که معتقدم اگر تفکر مطهری امروز در جامعه ما مورد توجه باشد می تواند مانع بسیاری از آسیب های سیاسی اجتماعی و فرهنگی شود؛ از این رو اگر اندیشه مطهری امروز مدنظر سیاستگذاران ما قرار گیرد می تواند تحول آفرین باشد.یک مشکل در تاریخ تفکر ما دردسر های زیادی برایمان آفریده است و آن »تجلیل از گذشته« و »پاسداشت از گذشتگان« است. هرچند، این کار امری ضروری است ولی افراط در برپایی چنین تجلیل ها و بزرگداشتهایی بی شک ما را از اصل ماجرا باز می دارد و قطعاً پیشرفت جامعه را با موانعی مواجه می کند.
مسئولان فرهنگی و سیاستگذاران علمی و دولتمردان ما باید صرفاً خود را به تجلیل و بزرگداشت گذشتگان محدود نکنند و برای داشتن مطهری های امروز تلاش کنند.
واقعیت این است که در گذشته تعداد دانشگاه های ما یک دهم دانشگاه های امروز بود و حوزه های علمیه هم به گستردگی امروز نبود اما با این حال، در همین تعداد محدود مراکز علمی-آکادمیک و حوزوی، ما خروجی هایی همچون مطهری، بهشتی، طباطبایی، بروجردی، حکیم و… را داشتیم. حال باید بپرسیم با این همه توسعه ای که امروزه در زمینه دانشگاه ها و حوزه های علمیه داریم، چرا امثال مطهری ها را کمتر داریم؟
اگر ویژگی هایی که در آیت الله شهید مرتضی مطهری وجود داشت و او را متمایز از دیگران می_کرد، بشناسیم شاید بهتر بتوانیم شخصیتهایی مثل او را در جامعه کنونی مان بیابیم یا تربیت کنیم.استاد مطهری زمانی به شهادت رسیدند که هنوز روحانیت ما تجربه لازم در اداره مملکت را نداشت و اگر فرصت این تجربه را می یافت می_توانست رویکرد انتقادی قابل تأملی داشته باشد. به لحاظ کارهای آکادمیک و فلسفی هم ایشان هنوز فرصت نکرده بود که تفکر اصلی خود را در حوزه مباحث علمی و فلسفی به انجام رساند. از این رو، باید تلاش کنیم در کنار برگزاری بزرگداشت های متعدد یا بحث های تکراری، تفکر اصیل او را در جامعه بسط دهیم و عملکردمان را به اندیشه او نزدیک تر کنیم.
بی تردید شهید مطهری را باید چیزی فراتر از یک متفکر، یک دانشگاهی و یک حوزوی دانست. در ایران معاصر او یک »پارادایم« است. نوعی بینش و جهان بینی معطوف به دین عقلانیت، اجتماع و سیاست.شهید مطهری در ایران معاصر به سان یک اندیشه و کانون معنابخش، در شکل گیری ذهنیت ایران معاصر نقشی شایان توجه و منحصر به فرد داشته است. مطهری در دستگاه فکری اندیشمند دیگری نمی_گنجد؛ او اندیشمندی است که ماهیت و هویت فکری مستقلی دارد و در میان همه بازیگرانی که در سامان یافتن ذهنیت فرهنگی دینی و اجتماعی روزگار معاصر ما نقش داشته اند، بازیگری پرطرفدار و کلیدی است.
بــرخـــلاف شــــمار زیــــادی از شخصیت های روزگار معاصر ما که به سادگی می_توان اندیشه ها و دامنه تأثیرشان را محدود کرد، مطهری را باید صاحب اندیشه ای متضلّع و دامن گستر دانست. او به کسوت روحانیت تعلق دارد و ادبیات این قلمرو را خوب می داند، با این حال آنچه از وی به ذهنیت جامعه متبادر است »روحانی بودن« او نیست؛ چنانکه »آکادمیک بودن«ش نیز وجهه مسلط در معرفی او نیست. او از »سیاست« می گوید به گونه ای که گویا یک نظریه پرداز سیاسی است، نظریه های جامعه شناسان را به چالش می کشد، به گونه ای که برخی را قانع می کند که او را »جامعه شناس« بدانند؛ با این حال آنچه از مطهری به ذهن ما متبادر است، این دو نیز نیستند. شاید جوهره اصلی اندیشه های او در همه این حوزه ها »نقد« باشد.اندیشه های شهید مطهری ماهیت »درگیری« و »نقد« دارد؛ دانسته های مطهری اندیشه های خنثی و بی طرفی نیستند؛ اندیشه_های شهید مطهری در همه این حوزه ها انسان را با فهم رایج درگیر می کند. او اندیشه های مسلط و انگاره حاکم در همه این حوزه ها را به چالش می_کشید. شاید به همین دلیل است کسانی که با اندیشه های او آشنا می شوند نمی توانند بی طرف بمانند. از »داستان راستان«ش بگیرید تا »فلسفه و روش رئالیسم«ش، از »حماسه حسینی«ش بگیرید تا »انسان در قرآن«ش همه و همه انسان را از موضع بی طرفی خارج و او را به یک »کنشگر منتقد« بدل می کند.احتمالاً همین خصلت شهید مطهری سبب شده بود که فهم رایج و سنتی در این حوزه ها آزرده خاطر شود و شهادت ایشان نیز نشانه بی منطقی و کوته فکری جریاناتی بود که شهید مطهری بر طبل بی اعتباریشان کوفت و آنها را نقد کرد.
در روزگاری که خیلی از آموزگاران سنت اسلامی از ابعاد اجتماعی آن غافل بودند، شهید مطهری بر ابعاد اجتماعی دین تأکید داشت؛ از دین تعریفی ارائه کرد که بر اساس آن دین و عالم دینی می توانست میانه میدان اجتماع بایستد و چونان یک کنشگر کلیدی و فعال عمل کند.کارهای فکری شهید مطهری که بیشتر در ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام است، بر عمق بخشیدن به »معرفت دینی« متمرکز است. این کار دو کارکرد عمده داشت: نخست اینکه زمینه را برای انحرافاتی نظیر مارکسیسم و التقاط که بیشترین نفوذ را در محافل روشنفکری دهه های ۴۰ و ۵۰ داشتند، محدود می کرد و دوم اینکه اسلام را از گوشه انزوا درمی آورد و آن را به مثابه یک برنامه معرفتی و زیستی فعال معرفی می کرد.
او توانست با ارائه اندیشه اصیل اسلامی در زمینه های گوناگون اجتماعی، سیاسی، فکری و فقهی از طریق نوشته ها و سخنرانی های خود مانعی بزرگ را در برابر هجوم سیل اسلام زدایی به وجود آورد. تلاش او سبب شد که ناچیزی امکانات او و فشارهای زیادی که بر وی وارد بود به چشم نیامده و جریان فکری اسلام پرصداتر از جریان های پر رنگ و لعاب کمونیسمی در میدان تحولات جامعه ایران فعال باشد.برای دستیابی به یک اندیشه اسلامی فعال اجتماعی، شهید مطهری امور را در نوشته ها و سخنرانی های خود دنبال می کرد:او تلاش زیادی داشت برای پیراستن انحرافات و تحریفاتی که به اسلام ضمیمه شده بود. او با تأکید بر دستاوردهای علمی اندیشمندان مسلمان و فقهای بزرگ و تکیه بر روش های اجتهادی در فقه شیعی تلاش داشت تا حوزه های علمیه را با مسائل جدید روبه رو کند و باورهایی را که به غلط به عنوان دیدگاه اسلام وجود داشت به چالش بکشد.اوج کار شهید در این زمینه را باید در سخنرانی های بعد کتاب شده حماسه حسینی جست. او با نقد تحریفات عاشورا از این رخداد شکوهمند تاریخی روایتی دینی برای لزوم رویارویی با بدعت و تحریف و جانفشانی برای اصلاح جامعه به دست می دهد. شهید مطهری قرائتی عقل پذیر از اسلام ارائه می داد. خوانشی که مانعی بزرگ بر سر راه نقد اسلام توسط مارکسیست ها و دین ستیزان بود. او با پاسخگویی و ردّ شبهات جریان های التقاطی نشان می داد که اسلام تا چه اندازه از اصالت و همسازی با عقل برخوردار است.
در گام بعدی، شهید مطهری بر ابعاد فراموش شده اسلام تکیه داشت. در روزگاری که اسلام عمیقاً غیراجتماعی شده بود، ایشان متفکران اسلامی را واداشت تا درباره مسائلی چون آزادی حقوق طبیعی و اقتصاد اظهار نظر کنند.
وی ایستایی و سکوت فقه اسلامی، پیدایش روح گذشته نگر و پرهیز از مواجهه با زمان را از مظاهر رکود می داند. از نظر ایشان در روح اسلام این قابلیت وجود دارد که با شرایط مختلف زمانی تطبیق پذیر باشد و نیازمندی های انسان را پاسخ دهد. به همین دلیل بر عناصری در اسلام تأکید دارد:الف- اجتهاد؛ از نظر شهید مطهری »اجتهاد« یکی از مهم ترین راه هایی است که برای کشف قوانین سازگاری پذیر، در فقه اسلامی در نظر گرفته شده است.ب- عقل؛ اسلامی که بخواهد در عرصه اجتماعی فعال باشد و در این حوزه نظریه صادر کند، لازم است از ابزار »عقل« بهره بیشتری ببرد. به همین دلیل شهید مطهری بر عقل به مثابه یکی از منابع اساسی اسلام شیعی تأکید بسیاری دارد. از این نظر او معتقد است بنای احکام بر مصالح و مفاسد واقعی است و این نشانه اهمیت عقل در معارف اسلامی است.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۵:۵۴ ق.ظ

دیدگاه


− 4 = چهار