قهر نسبی مردم با صندوقهای رأی اتفاق افتاده است
گروه سیاسی: معاون سیاسی وزارت کشور در دولت اصلاحات معتقد است عدهای در کشور برای ترس از پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری حاضر هستند تحریم ها باقی بماند اما جریان اصلاحات موفق نشود. میگوید از آمدن بایدن خوشحالیم و با تاکید بر ضرورت مذاکره با آمریکا یادآور میشود وقتی میگویم با آمریکا مذاکره کنیم بهاینمعنا نیست که به دولت این کشور اعتماد داریم. خیر؛ اصلا اینگونه نیست. به آمریکا خوشبین نیستیم، همچنانکه به انگلیس خوشبین نیستیم و همچنانکه به هیچ دولت خارجی خوشبین نیستیم.میگوید در جناح مقابل عدهای هستند که در تحلیلهای خود، تهدید اصلاحطلبان را خطرناکتر از تهدید آمریکا ارزیابی میکنند؛ زیرا مقابل آمریکا میتوانند مردم را پشتسرِ خود بسیج کنند، اما در انتخابات نمیتوانند رأی اکثریت را مقابل اصلاحطلبان و آقای خاتمی جلب کنند. بنابراین برای اینکه به اهدافشان برسند مجبورند جریان اصلاحات را بزنند، ولو به قیمت اینکه کشور در وضعیت تحریم بماند و یک فرصت تاریخی از دست برود.
دولت ترامپ به پایان رسید و بار دیگر بحث مذاکره میان ایران و آمریکا برای برداشتن تحریمها داغ شده، از طرفی دولت در چند وقت اخیر بارها اعلام کرده است که تحریمها بهزودی به پایان خواهد رسید،اما از سوی دیگر عدهای درحالحاضر عنوان میکنند که دولت روحانی، حق مذاکره ندارد و دولت بعدی که بهروی کار میآید باید با این کشور مذاکره کند. در گزاره اول بفرمائید: آیا ایران و آمریکا باید دوباره پشت میز مذاکره برگردند و گفتوگوهای جدیدی را با یکدیگر آغاز کنند؟
درباره مذاکره ایران و آمریکا باید بگویم اگر هر دو کشور خواهان این هستند که با یکدیگر وارد جنگ نشوند، جز اینکه دیریازود مقابل هم نشسته و مذاکرات را آغاز کنند، راهی ندارند. مذاکره سرنوشت محتوم ایران است و هیچ گریزی از آن نیست، مگر اینکه بخواهیم گزینه جنگ را انتخاب کنیم. البته ناگفته نماند آمریکا هم از مذاکره ضرر نمیکند.بین جنگ یا مذاکره، ناگزیر باید یکی از این دو راه را انتخاب کنیم. زیرا نمیشود جامعهای را که روزبهروز وضعیت مردم و اقتصادش بدتر میشود، در تعلیق نگه داشت. ببینید! اقتصاد آمریکا دهها برابر بزرگتر از اقتصاد ایران است و به طور مستقیم آسیب و فشاری بر مردمش تحمیل نمیشود. اما در ایران اینگونه نیست. بهمحض اینکه تحریم نفتی و بانکی اعمال میشود، آسیب مستقیم آن بر زندگی مردم قابل رویت است.
درست است، اما توجه کنید که بهمحض شروع تحریمهای نفتی و بانکی ، قیمت دلار و طلا چند برابر شد. این اتفاق را دوبار تجربه کردیم؛ یکبار در سال ۹۲ و هنگامیکه آقای احمدینژاد رئیسجمهور بود، دلار از هزار تومان به چهارهزار تومان افزایش پیدا کرد و طبعا این افزایش قیمت بر روی کالاهای دیگر هم اثر گذاشت. بار دیگر هم در سال ۹۶ و هنگامی که مجددا تحریمهای نفتی و بانکی بازگشت، دوباره شاهد جهش قیمتها بودیم.به همین دلیل راهبرد ایران باید »نه جنگ و نه تحریم« باشد، علتش روشن است. رهبری بهدرستی در سال ۹۱ گفتند: این تحریمهایی که علیه ایران وضعشده دیگر تحریم نیست، بلکه جنگ اقتصادی است و بعد هم عدهای دیگر آن را تروریسم اقتصادی لقب دادند.
معتقدم کلیت نظام در بخش اول موفق بودند و کاری کردند که ایران حتی با ترور سردار سلیمانی هم وارد جنگ نشود. اما در بخش دوم متاسفانه غفلت شد و جلوی جنگ اقتصادی (تحریم) را نگرفتند و امروز شاهد آن هستیم که افزایش قیمتها، چه فشاری به مردم وارد میکند و همین امر باعث نارضایتی عمومی شده است زیرا قدرت خریدشان بهشدت کاهش یافته و چشمانداز روشنی نمیبینند.
علیرغم اینکه بخشی از جامعه ایرانی طرفدار ترامپ هستند؛ اما اکثریت ایرانیان مانند تقریبا همه مردم کشورهای جهان از آمدن آقای بایدن خوشحال شدند. در واقع ما اینجا با یک اجماع و اتفاقنظر جهانی در این رابطه روبهرو هستیم، چرا این اتفاق رخ داده است؟
ببینید، با اینکه در دوره ترامپ هیچجنگی آغاز نشد، اما در دنیا یک تنشی به وجود آمد که با رفتن او فضا آرام شده است. ما نیز از آمدن بایدن خوشحالیم، برای اینکه راه برای مذاکره و لغو تحریمها باز شده است. دولت روحانی باید از این فرصت استفاده کند. بهنظرم سیاست کلی نظام هم تایید مذاکرات است.
چرا فکر میکنید سیاست کلی نظام، تایید مذاکرات است؟
برای اینکه نمیتواند دربرابر مشکلات اقتصادی مردم بیتفاوت باشد. هرچند اکثر ایرانیان به دولت آمریکا و سیاستهایش خوشبین نیستند، در عینحال معتقدند باید مذاکره کرده و بهسمت تنشزدایی برویم. همچنانکه اکثر کشورهای دنیا از روسیه و چین تا هند و پاکستان این مسیر را پیش گرفتهاند. وقتی میگویم با آمریکا مذاکره کنیم بهاینمعنا نیست که به دولت این کشور اعتماد داریم. خیر؛ اصلا اینگونه نیست. به آمریکا خوشبین نیستیم، همچنانکه به انگلیس خوشبین نیستیم و همچنانکه به هیچ دولت خارجی خوشبین نیستیم.در بهترین حالت دولتها به فکر منافع ملی خودشان هستند. حالا ممکن است گاهی منافع آنها با منافع ایران همسو باشد و جایی هم در تعارض باشد. کما اینکه در هر مذاکرهای باید اولین مسئلهمان منافع ملت ایران باشد. با این وجود در کشور جریانی است که دلش نمیخواهد این گفتوگوها آغاز شود.
رهبری در سخنان اخیرشان گفتند: »اگر بتوانیم تحریم را رفع کنیم، یک ساعت هم نباید تأخیر کنیم« رفع تحریم راهکار مشخصی دارد. آیا امروز کسانی که مذاکره را خیانت قلمداد میکنند، برخلاف جهت ایشان سخن نمیگویند؟
کسانی که با مذاکره مخالفت میکنند دو دسته هستند: گروهی اساسا با مذاکره با آمریکا مخالفند و اگر دولت را هم در دست بگیرند میگویند که نباید با آمریکا مذاکره کنیم. عقیدهشان این است که اگر با ایالاتمتحده سازش کنیم، از مسیر و اهداف انقلاب دور شده و به خون شهدا خیانت کردهایم. این دسته هر نوع مصالحهای (مانند قطعنامه۵۹۸، قرارداد الجزایر و برجام) را غلط میدانند. کسی مانند سردار کریمی قدوسی قاتل برجام است!
اما دسته دیگری که شامل اکثریت اصولگرایان میشوند مخالف مذاکره نیستند، ولی حرفشان این است که خودشان باید با آمریکا مذاکره کنند نه دولت روحانی یا اصلاحطلبان. برای این گروه فقط منافع کوتاهمدّت حزبی و جناحی مهم است. بهعنوان نمونه میگویند: نگران هستیم که در مدت باقیمانده به انتخابات، قیمت دلار کاهش یابد و این امر سبب پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات گردد. معنای این سخن آن است که برای شکست اصلاحطلبان در انتخابات آتی، نباید قیمت دلار و دیگر کالاها تا خرداد ۱۴۰۰ کاهش یابد. متاسفانه برای این افراد، فقط پیروزی جناح خودشان مهم است.
آیا این دو گروه نسبت به دولت رویکرد تخریبی دارند؟
متاسفانه بله! این دو گروه در تضعیف دولت همراهند، برای همین هر دو وقتی به ظریف میرسند به او کارت زرد میدهند. متوجه نیستند که با اینکار در جهت تضعیف دیپلماسی کشور گام برمیدارند آنهم در شرایطی که صحبت از مذاکره با آمریکا مطرح است. آنها بهتر است به دولتی که تنها ۶ماه به پایان عمرش باقی مانده، اجازه دهند تا وظیفهاش را انجام دهد و مردم نفسی بکشند.
آیا میتوان گفت این دو گروه برای انتخابات سال ۱۴۰۰ است که چنین رفتارهایی را انجام میدهند؟
لزوما نه همه آنها، ولی در جناح مقابل عدهای هستند که در تحلیلهای خود، تهدید اصلاحطلبان را خطرناکتر از تهدید آمریکا ارزیابی میکنند؛ زیرا مقابل آمریکا میتوانند مردم را پشتسرِ خود بسیج کنند، اما در انتخابات نمیتوانند رأی اکثریت را مقابل اصلاحطلبان و آقای خاتمی جلب کنند. بنابراین برای اینکه به اهدافشان برسند مجبورند جریان اصلاحات را بزنند، ولو به قیمت اینکه کشور در وضعیت تحریم بماند و یک فرصت تاریخی از دست برود.
حکومت مدنظر این افراد از چه الگویی تبعیت میکند؟
در نظام دوقطبی، تمام کشورهایی که الگوی شوروی را برای حکومتشان برگزیدند مثل: چین و کرهشمالی و… در صنایع دفاعی و موشکی و حتی اتمی پیشرفتهای زیادی داشتند، اما اقتصادشان عقب ماند و نتوانستند کالاهای مصرفی باکیفیت و قابل رقابت در سطح جهانی تولید کنند.البته حکومت آنها یک مزیت داشت. آنها توانسته بودند به قیمت آزادیستیزی و تکصدایی، مشکلات اقتصادی کشور را حل کنند. یعنی مردم شوروی تا قبل از فروپاشی، مشکل گرانی، تورم، مسکن، اشتغال، بیکاری، آموزش و بهداشت را نداشتند. امکانات اصلی و اولیه زندگی برای همه کاملا فراهم بود. آموزش تا سطوح عالی رایگان بود. همه مسکن داشتند و بعد از فارغالتحصیلی شاغل میشدند. تورم نزدیک به صفر و بهداشت رایگان بود. با این وجود شوروی متلاشی شد، زیرا اقتصادش توان این را که پابهپای آمریکا در جنگ ستارگان هزینه کند، نداشت.
آنها درواقع یک نوع رشد کاریکاتوری داشتند. اتم را میشکافتند و فضا را فتح میکردند، اما نمیتوانستند یک دوچرخه، یک چرخگوشت، یک لباسشویی یا یک ظرفشویی خوب تولید کنند.
آیا به نظر شما مردم با صندوق رأی قهر کردهاند؟
بله؛ این قهر بهطور نسبی اتفاق افتاده است. نهاد انتخابات، با ردصلاحیت نامزدهای مستقل تضعیف شده است. نمونه بارز آنهم مجلس یازدهم یا مجلس اقلیت است. افزون بر آن بهدلیل موانع زیادی که در راه خدماترسانی نهادهای انتخابی ایجاد کرده و میکنند، بسیاری میگویند فرضا به نامزد شما رأی دادیم، این رئیسجمهور چه کاری میتواند بکند وقتیکه تقریبا تمامی تصمیمات ریزودرشت نظام، از خرید واکسن و افزایش قیمت بنزین گرفته تا مذاکره با آمریکا و… را هسته سخت قدرت اخذ میکند؟ بنابراین چرا باید دولت را ما تشکیل بدهیم؟ بهتر است که دولت را هم خود ایشان تشکیل دهند تا مسئولیت آن بر عهده خودشان باشد.
با توجه به این تفاسیر، آیا میتوان گفت که انتخابات هنوز برای مردم مهم است؟
بله؛ باوجود اینکه درحالحاضر انتخابات تا این حد تضعیف شده، ولی درعینحال بهدلیل نقشی که در طول این ۴۲ سال در جامعه داشته، برای مردم مهم است. انتخابات هنوز هم مهمترین آوردگاه سیاسی کشور است. انتخابات عرصهای است که در آن رأی و نظر و گرایش مردم مشخص میشود، حتی اگر رأی ندهند. درصورتیکه اینکار را در زمان شاه انجام نمیدادند. نمیگفتند که رأی ندهیم تا بفهمند ما اعتراض داشته و ناراضی هستیم. آنموقع کسی نمیفهمید انتخابات کِی هست. کسی هم رأیندادن را به معنای اعتراض نمیدانست.
برخی در پسذهنشان چنین تصور میکنند (و بعضی هم به زبان آورده و باصراحت میگویند) که هرکجا اکثریت مردم در انتخابات شرکت کردهاند، انتخابشان اشتباه بوده. به بیان دقیقتر چون میدانند که در اقلیّت هستند، لذا به انتخاب اکثریّت اعتقاد و اعتمادی ندارند.چندیپیش سخنگوی شوراینگهبان، آقای کدخدایی گفت که اگر انتخابات آزاد باشد مردم به یک قاتل رأی میدهند! وی توجه ندارد که معنای دیگر حرفش ایناستکه مردم پیش از انقلاب و تحت رهبری شاه، چنان آگاه شده بودند که توانستند یک نظام سلطنتی ۲۵۰۰ساله را کنار بگذارند، اما الان به جایی رسیدهاند که اگر آزاد باشند به یک قاتل رأی میدهند!سوال مهم این است که آقای کدخدایی! شما و همفکرانتان در طول این ۴۲سال چه کردهاید که مردم حاضرند به یک قاتل رأی بدهند ولی به شما و دوستانتان رأی ندهند؟ از سوی دیگر شوراینگهبان برای این ناظر انتخابات شد که آزاد و سالم برگزار شود، نه اینکه همسلیقههای یک جناح تایید شوند و رأی بیاورند.
با توجه به شرایط، آیا دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا از سوی جامعه مورد پذیرش هستند؟
امروز اکثریت مردم به همه بدوبیراه میگویند. وقتی یک نماینده به گوش سربازی سیلی میزند، مردم به این کار واکنشی نشان میدهند که بههیچوجه با گذشته قابل قیاس نیست. دفعه اولی نیست که از این اتفاقات افتاده و یک نماینده خطاکار، به صورت مامور قانون سیلی میزند. ولی برخلاف گذشته اینبار جامعه ملتهب میشود. چرا؟ برای اینکه جامعه عصبانی و ناراضی است. اینکه دیگر وزیر دولت روحانی نبود، نماینده مجلس جوان و انقلابی بود که ۶ ماه از انتخاباش میگذرد! فکر میکنم اگر آن نماینده صحنه را سریع ترک نمیکرد اتفاقات دیگری رخ میداد.
از ابتدای دولت روحانی مدام بحث دولت پنهان را مطرح میکردید، چرا اکنون که میخواهند از حالت پنهانی که میگفتید خارج و دولت آشکار تشکیل دهند، با آن مخالفت میکنید؟
این خوشخیالی است که فکر کنیم دولت نظامیان پس از فتح پاستور، درقبال عملکردش پاسخگو شده و از این طریق مهار میگردد. اگر فرضا دولت نظامی پس از حضور در نهادهای انتخابی از عهده اداره کشور برنیاید، هسته سخت قدرت خواهد گفت که این دولت و مجلس، انتخاب مردم بودهاند، حالا کنار بروند و گروه دیگری بیایند. به این ترتیب قدرت پاسخگو نمیشود. بههمیندلیل به کسانی که میگویند بگذارید دولت پنهان آشکار شود، میگویم بهجای حمایت از دولت نظامیان، یکپارچگی و پاسخگویی را با یک سازوکار مدوّن و قانونی نهادینه کنید؛ هسته سخت قدرت با ریاستجمهوری ادغام و منتخب مستقیم مردم شود تا قدرتمند و جوابگو گردد. اگر فردی رأی آورد و خوب عمل کرد، مردم از وی حمایت میکنند و اگر بد عمل کند، کنارش میگذارند و به رقیبش رأی میدهند. راه نجات این است که انتخابات، به معنای واقعی خود آزاد برگزار شود.
به گزارش آراز آذربایجان به نقل از ایلنا، از یاد نبریم که یکی از دلایل مهم انقلاب۵۷ این بود که انتخابات در زمان شاه بیمعنا شده بود. در زمان شاه کسی به یاد نمیآورد که قرار است انتخابات در چه روز و تاریخی برگزار شود، برای اینکه مردم در آن مشارکت نمیکردند. بههمینعلت روز انتخابات، یکروز عادی مانند بقیه روزها بود. بعد از انقلاب بود که انتخابات برای مردم مهم شد. روشن است که در هرکشوری انتخابات آزاد باشد، مردم سراغ انقلاب نمیروند، برای اینکه دلشان میخواهد تغییروتحوّل در چارچوب نظم موجود صورت بگیرد.
Arazazarbaijan.siyasi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۳:۰۳ ب.ظ