قتل‌های خانوادگی بالاترین سطح خشونت اجتماعی

قتل‌های خانوادگی بالاترین سطح خشونت اجتماعی

گروه اجتماعی:اگرنگوییم هر روز، تقریبا هفته‌ای نیست که خبری از قتل و خشونت خانوادگی در رسانه‌ها منعکس نشود. عده‌ای می‌گویند این اتفاق‌ها قبلا هم بوده و حالا به مدد تکنولوژی، اطلاع‌رسانی بیشتری می‌شود، عده دیگری هم می‌گویند این اتفاق‌ها بیشتر شده است،‌ جامعه خشن‌تری داریم و اگر قتل‌ها و خشونت‌ها شامل اعضای جامعه می‌شد، حالا به درون خانواده راه پیدا کرده و اعضای خانواده خشمشان را بر سر همدیگر خالی می‌کنند.
هرقدر هم بخواهیم این موضوع را انکار کنیم نمونه‌هایی از قتل‌های فجیعی که به تازگی اتفاق افتاده، این نگرانی را بیشتر می‌کند که خشونت‌ها در خانواده، شکل جدی‌تری از قبل به خودش گرفته باشد، نمونه‌ای مانند آنچه در خیابان یخچال اتفاق افتاد که مردی مادر و پدر و همسر و فرزندانش را کشت، پدری که در تهرانپارس دو دختر جوانش را به قتل رساند، مادری که دو دختر خردسالش را کشت و اتفاقات تلخ مشابه دیگر.
این اتفاق‌ها آنقدر باورناپذیر و ناراحت‌کننده هستند که نخواهیم به یادشان بیاوریم، اما فرار و پاک کردن صورت‌مساله، هیچوقت راه‌حل نبوده همانطور که اسلاوی ژیژک می‌گوید: »وقتی خودمان را زیر رگبار تصویرهایی می‌بینیم که رسانه‌ها از صحنه‌های خشونت‌بار ارائه می‌کنند باید همین کار را بکنیم، باید بیاموزیم و بیاموزیم و بیاموزیم که علت این خشونت‌ها چیست.« بنابراین ناگزیر، پرونده این قتل‌ها را با دکتر عالیه شکربیگی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه و عبدالصمد خرمشاهی، حقوقدان و وکیل دادگستری، دوباره باز کردیم .
* چرا قتل‌های خانوادگی در حال افزایش است؟
شکربیگی: واقعیت این است که نمی‌توان یک اتفاق را دلیل اصلی وقوع قتل‌های خانوادگی دانست بلکه مجموعه‌عواملی هستند که به این موضوع منجر می‌شوند. عواملی مانند اختلافات خانوادگی، مشکلات شخصیتی، افسردگی و … همه خروجی هستند و خود اینها هم دلایل زیرینی دارد که منجر به این مساله شده است. امروز ارتباط بین اعضای خانواده وجود ندارد عشق و علاقه بین اعضای خانواده کمرنگ‌تر شده، مشکلات مختلفی که وجود دارد باعث شده تفاوت بین نسلی به وجود بیاید و این تفاوت بین نسلی و کمرنگ شدن عاطفه، می‌تواند به خشونت خانوادگی دامن بزند.
*آیا یکسری موارد هستند که پیش‌زمینه مشترک جرایم محسوب می‌شوند؟
خرمشاهی: یکسری موارد هستند که پیش‌زمینه مشترک بسیاری از جرایم محسوب می‌شوند و بعضی هم عواملی هستند که به طور اختصاصی‌تر در بروز قتل‌ها و قتل‌های خانوادگی دخیلند.
وجوه مشترکی که در اغلب قتل‌ها وجود دارد و سالیان سال است نسبت به آنها هشدار داده می‌شود، همان مواردی هستند که خرد جمعی به آنها رسیده از جمله این که فقر و مشکلات مالی نقش تعیین‌کننده‌ای در این مورد دارند. اعتیاد طلاق، عدم آموزش، فقدان امنیت شغلی، امنیت روانی و بسیاری از موارد دیگر هستند که همه اینها به طور زنجیره‌وار به همدیگر وصل هستند و درنهایت می‌توانند به یک قتل منجر شوند. در کنار این موارد،‌ اگر قتل‌های اتفاقی را کنار بگذاریم و بخواهیم قتل‌های برنامه‌ریزی‌شده را مد نظر قرار دهیم باید بگوییم علت بسیاری از این قتل‌ها حسادت و تعصب، بدبینی‌های وسواس‌‌گونه اختلالات روانی مزمن و سقوط ارزش‌های اخلاقی است. در کنار اینها، نداشتن سرگرمی‌های مفید، ورزش، کتابخانه و به جای آن رو آوردن به فضای مجازی، اسبابی شده که روابط ناسالم و خیانت‌ها شکل بگیرد. اینها هم مواردی است که با اندرز و نصیحت درست نمی‌شود، فرهنگ یک‌شبه ساخته نمی‌شود بلکه به سال‌ها برنامه‌ریزی نیاز است.
* برنامه‌ریزی‌های لازم انجام نشده؟
خرمشاهی: در این چند سال، چقدر برای کاهش فقر تلاش شده؟ چقدر برای سلامت روان تلاش شده؟ چقدر فرهنگ‌سازی برای فرهنگ تفاهم در خانواده انجام گرفته؟ ستاد مبارزه با موادمخدر چه اقداماتی انجام داده که اعتیاد به عنوان یکی از عوامل مهم طلاق، کمتر شود؟
بنابراین در پاسخ به سوال شما باید بگویم نمی‌توانیم یک یا دو علت را نام ببریم بلکه مجموعه عواملی هستند که به خشونت و قتل منجر می‌شوند. نباید از مجموع این عوامل به سادگی بگذریم که می‌توانند دست افراد معمولی را به قتل آلوده کنند.
*تحقیق‌هایی در زمینه قتل‌های خانوادگی انجام شده که نشان بدهد این قتل‌ها بیشتر در چه شرایطی اتفاق می‌افتند؟ از چه ابزاری استفاده می‌شود و موارد دیگری که شاید برای پیشگیری بتوان از آنها کمک گرفت.
شکربیگی: قتل‌های خانوادگی نشان می‌دهد درصدی از خانواده‌های ما به پوچی رسیده‌اند و باور به معنویت و اخلاق را از دست داده‌اند. وقتی افراد به یک باور دینی و اخلاقی اعتقاد داشته باشند، در برابر هر مشکلی دست به خشونت و قتل نمی‌زنند، با توکل و صبوری و مشورت مشکلشان را حل می‌کنند. اینطور نمی‌شود که عامل جنایت خیابان یخچال، به خاطر بدهی، تمام اعضای خانواده و بعد خودش را بکشد، این نشان می‌دهد فقط مشکل مادی وجود ندارد بلکه سقوط اخلاقی هم وجود داشته.
*در مواردی که به عنوان عوامل مهم شکل‌گیری خشونت خانوادگی به آنها اشاره کردید، اقتصاد و فرهنگ و بازنگری در ارزش‌ها مورد تاکید قرار گرفت، اما قوانین چطور؟ قوانین برای کاهش خشونت کافی هستند یا خودشان می‌توانند به این خشونت‌ها دامن بزنند؟
خرمشاهی: قانون در مرحله دیرتری از این موارد قرار می‌گیرد. شاید بتوانیم بگوییم قوانین موجود کافی هستند اما مساله اینجاست که اصلا مردم قانون را نمی‌شناسند که بخواهند آن را اجرا کنند. به عنوان مثال درباره کودک‌آزاری، درست است که لایحه جدیدی در دست تصویب است و حقوق بیشتری برای کودکان و نوجوانان در نظر گرفته شده، اما همین قوانین موجود را هم کسی نیست که بشناسد و آنها را اجرا کند. وقتی کار فرهنگی انجام نشده باشد، هرچه قانون بگذاریم باز هم بی‌فایده است و نمی‌تواند موثر واقع شود. وقتی جرایم خرد، قبح خودش را از دست می‌دهد، جرایم کلان هم به دنبال آن اتفاق می‌افتد. وقتی مردم اینقدر قانون‌ستیزی و قانون‌گریزی می‌کنند، کم‌کم جرایم بزرگتر هم رخ می‌دهد.
*درواقع یک ساختار قدرتمند می‌تواند این خشونت را ایجاد یا از آن جلوگیری کند؟
شکربیگی‌: بله همانطور که الان موضوعی داریم به عنوان دولتی شدن خانواده، به این معنی که دولت با تدوین و طراحی سیاست‌های رفاهی که می‌خواهد به خانواده کمک کند، نتیجه معکوس حاصل کرده است. ازدواج‌های دانشجویی، ساماندهی ازدواج، سیاست‌های خانواده و بسیاری از موارد دیگر که چون دولت مسائل خانواده را نمی‌شناسد، به آسیب‌های بیشتر مثل افزایش آمار طلاق و خشونت در خانواده منجر می‌شود. دولت می‌خواهد در همه مسائل خانواده دخالت کند و خانواده هم بسیاری از مسائل مثل آموزش را به نهادهای دولتی مانند مدرسه واگذار کرده و خودش از انجام وظیفه سر باز می‌زند.
توجه نکردن به حقوق شهروندی هم می‌تواند مهم قلمداد شود. منشور حقوق شهروندی که مطرح شده، کدام بند آن در حال اجراست؟ وقتی در جامعه، مدرسه، رسانه و … هیچ حقوقی از افراد رعایت نمی‌شود چطور می‌توان انتظار داشت که افراد، حقوق اعضای خانواده را رعایت کنند؟خرمشاهی: نمی‌خواهم سیاه‌نمایی کنم اما باید واقعیت‌ها را بگویم. مردم ما استحقاق زندگی بهتری دارند.
وقتی افراد می‌بینند خشونت‌هایی در سطح کلان در حال انجام است، این موضوع چه تاثیر خودآگاه یا ناخودآگاهی جز جایز دانستن خشونت بر آنها خواهد داشت؟ وقتی فردی می‌بیند اختلاس کلان انجام می‌شود، چطور به او بگوییم دزدی کوچک نکن؟ چطور به افراد بگوییم قوانین را رعایت کنید وقتی ببینند بالادستی‌ها قوانین را رعایت نمی‌کنند. چطور بگوییم با هم مهربان باشید وقتی می‌بینند مسئولان به همدیگر پرخاش و خشونت می‌کنند؟ به جامعه‌ای که مورد خشونت باشد، چطور بگوییم خشونت نورز؟
شکربیگی: خانواده‌های ما ناامید از قانون و تنها هستند و خودشان می‌خواهند قانون را اجرا کنند. اگر امکان مشاوره‌های ارزان‌قیمت یا رایگان خانوادگی و حقوقی وجود داشته باشد، می‌توان از آنها در برابر مشکلاتی که با آن مواجهند حمایت کرد و آنها را به سمت اعمال خشونت سوق نداد.
*سوال دیگری که مطرح می‌شود درباره بخشش یا اعدام است. شما وکالت پرونده‌های زیادی را به عهده داشته‌اید که بعضی از آنها با رضایت خانواده مقتول همراه نبوده و متهمان، اعدام شده‌اند، می‌توانید بگویید اعدام‌ها نتیجه‌ای در کاهش وقوع اتفاقات مشابه و قتل‌ها داشته یا خیر؟
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از سلامت نیوز، خرمشاهی گفت: سال‌هاست می‌گوییم اعدام در ملاءعام هیچ تاثیری نخواهد داشت و حتی تاثیر مقطعی هم ندارد، وقتی هم در ملاءعام باشد که بیشتر می‌تواند به خشونت در جامعه دامن بزند. ما مواردی را داشته‌ایم که خانواده مقتول، وقتی قاتل اعدام شده پشیمان شده‌اند اما هیچ موردی نبوده که شخصی بخشیده باشد و بعد بگوید پشیمانم که چرا بخشیدم.
EMAIL.agazadeh1@gmail.com

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۷:۴۶ ق.ظ

دیدگاه


4 + سه =