عدالت واژه ای که با نام امام علی گره خورده است

عدالت واژه ای که با نام امام علی گره خورده است

گروه دین و زندگی:عدالت واژه ای که هر روح آزاده ای را تشنه خویش می کند قرن هاست با نام علی (ع) گره خورده است و سرانجام روزی زیر سایبان حضور حضرت قائم(عج) شاهین عدالت قفل ها را خواهد شکست و زنجیرها را از پای حق خواهد گسست و بشریت باز از سرچشمه های عدل علی(ع) سیراب خواهد نمود.
قلم تقدیر، دیوار کعبه را شرفی افزون بخشید تا در پیش گام های زنی عفیف و پاکدامن، کلاه ادب بر زمین نهد و ستون های سنگی خویش را باز بگستراند و درون روشن به نور فکرت مولود فرخنده ای نماید که عدالت مظهر وجود او و تقوا ردای مطهر روح بلند اوست… براستی جز آنان که مجمر دل به آتش عشق لقا الله روشن داشته و بر سریر خجسته انسانیت تاج شرافت بر سر نهاده_اند که می تواند جان به صهبای شهادت تعالی بخشد؟
علی(ع) آن یکه تاز میدان شرف بود که ادب کمر به خدمتش می بست و صمصمام به تولای عدالتش قامت می افراشت… علی (ع) آن آشنای کوچه های غریبانه غربت بود و سایه سار کودکان بی سرپرست…خورشید وجودش در افق تاریخی بر دمید که دست تعصب و تردید، زنجیرهای سکوت و عافیت را بر پای عدالت می می بست، ابلیس می خندید و جبرئیل بال بر سایه های غم می سایید.
زمان لبریز درد بردگان پابرهنه و شِکوه جانکاه کودکان گرسنه بود.میدان های نبرد چشم به راه مجاهدی بودکه اشک مظلوم را بر نمی تافت و ربودن خلخال از پای دخترک یهودا را شرم داشت… علی(ع) آمد در عصری که بشریت خسته از بیداد زمان در انتظار حضور گام های مردی که ردای عدالت بر تن، مسند قضاوت درکف و طغرای شهادت بر قاموس خویش داشت.
روح بلندی که جان فدیه به میقات عدالت می نمود، تا مبادا حق قربانی ستمگری ها شود و دین و دانش و شرف، ملعبه مستوری صاحبان قدرت و انتصار ستمدیدگان باز …. در هیاهوی کوچه های منیّت گم شود … علی(ع) آمد در روزگاری که کوچه های تاریخ هنوز پر از نجوای ناله دردمند مظلوم و رعشه شلاق های بیداد بود.
عرش از هیاهوی آه دردمندان ستمدیده می لرزید و خورشید از شرم اشک دیده مظلوم، در سرخی شفق دامن از آسمان برمی گرفت.
در چنین روزگاری ،همای عدالت بر بلندای کاخ انسانیت نشست. شجاعت به نام مقدسش بیداد را بخَست…شرافت به حضور حضرتش شرف یافت و تقوا به خلوص عبادتش شعف…. اراده استوارش ،کاروان حیرت زده بشریت را صلا زد تا هر آنکه او را مولاست به یاری مظلوم شتابد و به ایستادگی در برابر ظالم فرا خواند…
او آمد تا قاب روزمرگی ها در هم شکند و غبار تعلل از چشم بسته ی وجدان ها بازگیرد… تا در روزگار وانفسایی که ناله مظلوم پشت سد های بسته ضمیر خفته ،خواب بیداری اندیشه ها می دید و رویای شنیدار در سر می پروراند ،طاغوتها را فرو ریزد و زنجیرها ی بیداد از پای مظلومان بگسلاند…
..آری علی(ع) آئینه دار اندیشه ای بود که از نخستین طلوع طلیعه تاریخ ، گم گشتگان حق را وادی به وادی رهنما بود..فروغ رخساره عدالتش، شام تیره بیداد را شکست … صبح سعادت بر دمید تا پس از قرنها چشمه های زلال معرفتش، ذخایر گرانقدر عافیت باشد و انوار بی بدیل رحمانیتش، روشنای امید ستمدیدگان. شاهین عدالتی که با خون سرخش میزان نمود، هنوز از پس قرن ها افتخار جهان تشیع است.
و جویندگان خزانه های داد و پویندگان طریق انصاف از جوهره ناب عدالتش، فصل الخطاب گیرند و پژوهندگان و محققان از نسخه حیاتش، مرجع تدبیر و راد… فروغ روشن افروز کلامش،راهبر روندگان حق است و شیوه تحقق عدالتش، راهگشای قضات… و اینچنین است که حق همواره در مسیر احقاق و محِق امیدوار که اجحاف فرو ریزد و قدرت پوشالی ستمی که نائره بیداد می افروزد سست بنیاد…..و علی می_گوید…و علی می نالد و می گوید … و علی می_سوزد و می نالد و می گوید:
عندی عزیز حتی آخذالحق له والقوی عندی ضعیف حتی آخذالحق منه،رضینا عن الله قضاءه و سلمنا لله امره
ناتوان ستمدیده در نظر من، عزیز است تاحقش را بگیرم و زورمند ستمگر نزد من، حقیر و ضعیف است تا حق دیگران را از اوبستانم.
براستی از او که نفس خویش را بی هیچ اغماضی به محاسبه می کشد جز این چه انتظار که تا احقاق حقوق مظلومین آرام نگیرد… دلی باید بیدار و اندیشه ای خواهد هوشیار و شجاعتی جوید علی وار تا از پس جولان ظالم و در میانه دو تردید حق الناس و بیت المال، دست تمسک به دامن مولا زند … وایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه ولاقودن الظالم بخزا مته حتی اورده منهل الحق و ان کان کارها… هم او که در بستر شهادت، فرزند را وصیت به دشمنی ظالم و یاری مظلوم نمود… لن تقدس امة لایؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع…. امتی که حق ضعیفان از زورمندان بازنستاند، هرگز روی سعادت نخواهد دید… تنها پرورش یافته چنین مکتبی که آبدیده میدانهای جهاد و صف شکن خیبر است می تواند در مکتب عدالتش، اندیشه های ناب و ضمایر بیداری بپروراند که در تاریخ تشیع پر آوازه اند … و چگونه می توان دم از تشیع علوی زد و جرعه به نام عدالت نوشید و تکیه بر مسند قضاوتش نهاد اما بی اعتنا به سرانجام آنچه از قلم ها بر سرنوشت امت ها میرود،خامه به توشیح آراء رقم زد؟ اگر امروز تیشه های بیداد قامت بلند عدالت را بشکند و دشنه های زور قلب های رنجور را بشکند و سکوت مهر عافیت بر این فاجعه تلخ زند!
…در این سیلاب عبور ثانیه ها و زمانی که تعجیلِ به شتاب رفتن دارد ،در عصری که دام تعلقات دنیا ، انسان لفی خسر را به نخجیر می_کشد و بنده ای دل بستگی، گام ها را به اسارت زنجیر، به پیشباز میلاد نور در مشکات کعبه می رویم. بزرگ مردی که رها از هر تعلق و آزاد از هر اسارت، دل به شکیب شجاعتش ردای قضاوت برتن داشت.
زنگار ستم را بر آئینه عدالت تاب نمی آورد .هرم نفس هایش غبار مدنیتی که حق را مکدر می نمود می زدود.. خستگی پیش اراده ش می شکست و تساهل از همت مجدانه اش می گریخت… در احیای حق نه پروای از دست دادن منزلت داشت و نه بیم به حاشیه رفتن…
و عدالت واژه ای که هر روح آزاده ای را تشنه خویش می کند قرن هاست با نام علی (ع) گره خورده است و سرانجام روزی زیر سایبان حضور حضرت قائم(عج) شاهین عدالت قفل ها را خواهد شکست و زنجیرها را از پای حق خواهد گسست و بشریت باز از سرچشمه های عدل علی(ع) سیراب خواهد نمود….

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۳ فروردین ۱۳۹۶ ساعت ۴:۵۶ ق.ظ

دیدگاه


8 × = بیست چهار