شکرگزاری مغفول ترین فرهنگ زندگی انسان کنونی است

شکرگزاری مغفول ترین فرهنگ زندگی انسان کنونی است

زهرا اجلال
گروه دین وزندگی:یکی از آموزه¬های قرآنی که محوریت یافته است، آموزه شکر و سپاس است. همین معنا گاه انسانی را به سوی عبادت خدا سوق می دهد؛ زیرا شکر منعم را برخود لازم می شمارد و عبادت را روشی برای سپاسگزاری و شکر از کسی می داند که به وی نعمتی بخشیده است.خداوند در آیاتی می فرماید که انسان موجودی ناسپاس است و کمتر افرادی را می توان یافت که شاکر و سپاسگزار باشند. این کسانی که سپاسگزاری می کنند نیز به دو شکل آن را انجام می دهند؛ یکی از اشکال سپاسگزاری زبانی است و شکل دیگرش، استفاده درست از نعمت. انسان مؤمن کسی است که دست کم در این دو شکل شاکر و سپاسگزار خداوند است. به این معنا که خدا را به زبان شاکر است و با کارهای نیک و بهره گیری درست آن نعمت، شکر و سپاس عملی به جا می آورد.
در منابع اسلامی شکر را اینگونه معرفی کرده اند: ثناگویی و سپاسگزاری بر زبان آوردن الفاظ نیست که بر سبیل تکرار و به منظور ساقط شدن بار تکلیف ادا گردد. بلکه شکر گویی مرحله ای بالاتر و رتبه ای ژرف تر دارد. انسان شاکر در فیض هستی و سرچشمه رحمت و نعمت الهی تفکر می کند و از رهگذر این اندیشه به باوری می رسد که رشته هستی او را به طور عملی و عینی به بارگاه پروردگار ربط می دهد چنین تفکر و باوری موجب می شود که انسان حتی لحظه ای از عمر خود را تباه نسازد و اوقات گرانبهای خویش را به عبث نگزارند و از تلاش در جهت تزکیه و سبقت در تحصیل خیرات و کمالات دست بر ندارد و برای نیل به مکارم و فضایل اهتمام ورزد. روایت شده که خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد که ای موسی حق شکر مرا به جای آر، عرض کرد پروردگارا چگونه شکر کنم تو را که حق شکر تو باشد در حالی که هیچ شکری نیست که به آن ترا شکر کنم، مگر آنکه همان شکر هم نعمتی است که تو به من ارزانی داشتی، فرمود: ای موسی اکنون حق شکر مرا ادا کردی که دانستی آن هم از من است.
ما انسان ها متاسفانه فراموشکاریم و بیشتر اوقات خداوند رو از یاد می بریم، خود من هم همینطوری هستم و این کاملاً طبیعیه ولی با تمرین و تکرار زیاد و با کوچکترین اعمال و رفتار و کردارمون باید به یاد خدا بیفتیم و شکرگزاری رو فراموش نکنیم.
بیشتر اوقات فقط در گرفتاری ها به سوی خدا میرویم و با عجز و گریه و زاری از خداوند میخواهیم که زندگی ما رو روبراه کنه و همه مسائل و مشکلات زندگی را به گردن خدا می اندازیم.وقتی که مشکلات و گرفتاری ها حل می شوند باز هم خدا رو فراموش می کنیم و به شادی زودگذر اکتفا می کنیم.شکرگزاری از نعمت های خداوند استرس های زندگی روزمره شما رو از بین می بره و چنان آرامشی رو بِهِت میده که با هیچ چیزی قابل قیاس نیست. یکی از راهکارهای مدیریت استرس شکرگزاری از نعمت های خداوند هست.با تمرین می تونید این فراموشی رو در خودتون از بین ببرید و مثل من که برای خودم یه لیست شکرگزاری روزانه تهیه کردم شما هم از نعمت های خداوند شکرگزاری کنید.
اگر دوست دارید نعمت های بیشتری از طرف خداوند به شما برسه مثل سلامتی، ثروت و … نمی دونم هر چی که می خواهید، فقط یک راه داره و اون هم شکرگزاری از نعمت های خداونده.
حتما شما هم با این صحبت ها و اصطلاحات نا آشنا نیستید و کم و بیش شنیده اید … عده ای که از خاندانی با اصل و نصب و فرهیخته هستند، هیچ وقت ریشه و اصل خود را فراموش نمی کنند، وقتی با آن ها صحبت می کنی به زیبایی از گذشته خود که جز صداقت و نور و روشنایی نیست حرف می زنند … مثلا وقتی پای صحبت بازاری_های اصیل می نشینی از تلاش ها و زحماتشان می_گویند، از روزهایی که برای رسیدن به این موقعیت مادی و وجهه اجتماعی تلاش های شبانه روز داشتند می گویند، از سختی ها و زحماتشان می گویند و می گویند که این چیزهایی که ما الان به عنوان رفاه و راحتی در زندگی اجتماعی و مادی آن ها می بینیم حاصل ۵۰-۶۰ سال تلاشه و یک شبه به این جا نرسیده اند. بر عکس عده ای دیگر مخصوصا گروهی از جوانان امروزی، بدون توجه به گذشته و ریشه و نسب خود می خواهند یک شبه ره صدساله را طی کنند، اصلا توجه نمی کنند که گذشته شان چه بوده، از کجا شروع کرده اند و … سریع می خواهند گذشته شان را از بین ببرند چون در نگاهشان یا خیلی بی کلاس است یا فقیرانه و یا …. و نتیجه اش هم جز خسارت و زیان چیزی نخواهد شد.این گونه افراد را می توان به درختان و سرسبزی آن ها تشبیه کنیم؛ دار و ندار شاخه ها از درخت است، اگر هستند، اگر سبزند، اگر باری و برگی و طراوتی داشته و دارند نه از خود که همه از درخت است و این همه را تا وقتی دارند که با درخت اند، و گرنه به هر دلیل که بریده و جدا شوند شاید چند صباحی سبز بمانند اما نمی مانند و می خشکند، و آماده برای آتش و سوختن و دود و خاکستر شدن. همه میهمان سفره خداوند هستیمیادمان نرود که ما همان شاخه هاییم که از خود چیزی نداشته و نداریم: ایها الناس انتم الفقراء (فاطر/۲۵) مردم! شما از خود چیزی ندارید.
همچنانکه فقیر از خود چیزی ندارد و اگر دارد از غنی است: هوالغنی (لقمان/۲۶) و غنی خداست.
پس ما همه بر سفره خداییم، البته این را همه می دانند که بر سفره ایم، اما همه نمی دانند: بر سفره که هستیم؟ و میهمان که؟ جمله مهمانند در عالم و نیک/کم کسی داند که او مهمان کیست؟ (مولوی)مهمترین مسأله در زندگی انسان، سعادت و خوشبختی است و سعادت و خوشبختی در آرامش است و آرامش در اطاعت و عبادت خداست، که خدا در قرآن کریم فرمودند: به هر میزان که انسان به خدا نزدیکتر باشد آرام تر است، زیرا بر اثر نزدیک شدن به خدا، انسان از دوستان خدا می گردد و دوستان خدا را نه ترسی و نه غم و اندوهی است که خداوند فرمود: “اَلا اَن اولیاء اللّه لا خَوفَ علیهم وَ لا هُم یَحزَنون”
بعضی ها تصور می کنند نان از بازوی خود می خورند همچنانکه پاره ای گمان بوده اند که محصول تلاش و تقلا و کوشش خود را درو می کنند و یا میهمان حوصله و بردباری خود هستند و یا حاصل دانش و آگاهی خود را مصرف می کنند آنگونه که قارون می گفت: إِنَّما أوتیتُهُ عَلى? عِلمٍ (الصص/۷۸) آنچه دارم ریشه در دانش من دارد.
بنابراین همه می دانند که میهمانند اما نمی دانند میهمان که؟برگردیم به شاخه ها، و شاخه ها را خوب نگاه کن! باز هم نگاه کن! و دوباره نگاه کن او می بینی که هر چه شاخه ها از تنه خویش فاصله می گیرند تُردتر، ضعیف تر، نازک تر، شکننده تر می شوند و هرچه به تنه نزدیک و نزدیکتر شده ضخیم تر، فربه تر، قطورتر، نیرومندتر، سخت تر و مقاومت تر می گردند.و ما هم همین گونه ایم؛ هرچه به تنه خود و اصل خود که خداست نزدیک تر شویم توانمندتریم و با اقتدار و صلابت بیشتر، و هرچه دور و دورتر باشیم ناتوان تر و نزار و خسته تر.
و اینجاست که قرآن می گوید: فرّوا الی الله (الذریات/ ۵۰) بگریزید به سوی خدا و نیز … وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (آل عمران/ ۱۰۰)
و خدا اصل و ریشه ماست، همچنانکه تنه اصل شاخه است. و درخت، بی شاخه می تواند بود اما شاخه، بی درخت هرگز!با خدا بودن است که آرامش می آورد
اگر موفقیت ، آرامش و لذت در زندگی را طالب هستید ، بدانید که به جز با خدا بودن و به او نزدیک بودن راه دیگری ندارد: “اَلا بذکر اللّه تطمئنَ القلوب: همانا یاد خدا آرامش دهنده دلهاست.”مهمترین مسأله در زندگی انسان، سعادت و خوشبختی است و سعادت و خوشبختی در آرامش است و آرامش در اطاعت و عبادت خداست، که خدا در قرآن کریم فرمودند: به هر میزان که انسان به خدا نزدیکتر باشد آرام تر است، زیرا بر اثر نزدیک شدن به خدا، انسان از دوستان خدا می گردد و دوستان خدا را نه ترسی و نه غم و اندوهی است که خداوند فرمود: “اَلا اَن اولیاء اللّه لا خَوفَ علیهم وَ لا هُم یَحزَنون”
برای آنکه انرژی مثبت را در زمینه های مهم زندگیتان مثل شادی، سلامتی، روابط و دیگر چیزهایی که دارید همواره در جریان نگاه دارید، میتوانید تمرینهای ویژهای را در هر زمینه یک بار در هفته تکرار کنید. هرچند اگر میخواهید که این انرژی را در هر زمینه از زندگیتان افزایش دهید، باید در آن زمینه تمرین بیشتری انجام دهید، یا چند روز در هفته تمرین کنید. اگر حالتان خوب نیست، شاید بخواهید که تمرین را برای سلامتتان هر روز یک بار یا روزی چندبار انجام دهید.
فکر سازندهی شما
شما میتوانید تمرین فکر سازنده را به برنامه ی زندگیِ روزانه تان تبدیل کنید و افکارتان را همیشه در مدار انرژی مثبت نگاه دارید و شب هنگام پیش از خواب از آن به عنوان وسیلهای برای یادآوریِ رخدادهای خوشایند آن روز مورد استفاده قرار دهید و برای آنها شکرگزاری کنید. در طول روز با یادآوریِ چیزهایی که برایشان شکرگزار هستید، از نیروی تفکر خود بهره بگیرید.
انرژی مثبت شما میتوانید تمرین انرژی مثبت چون غبار همه را دربرمی گیرد را به بخشی از زندگیِ روزانه تان تبدیل کنید. غیر از اینکه میتوانید این انرژی را همچون غبار بر روی افرادی که خدمتی به شما ارایه میدهند، بیافشانید، میتوانید این تمرین را به گونهای دیگر هم انجام دهید و گرد و غبار انرژی مثبت را بر همه کس و همه چیز بپاشید! اگر رئیستان اندکی ناراحت و غمگین است، میتوانید غبار انرژی را بر او بیافشانید یا بر هر یک از اعضای خانواده تان یا کسانی که دوستشان دارید، آنها که حالشان خوب نیست یا هرکس که با او برخورد میکنید و در زندگیاش به یاری نیاز دارد. میتوانید این انرژی را هرجا میروید، بیافشانید، همچنین روی کودکان و نوزادان، گیاهان باغ و باغچه، غذا و نوشیدنیتان، کامپیوتر یا بستهی پستیتان پیش از باز کردن آن، کیف پول، اتومبیل، تلفن قبل از آنکه با کسی تماس بگیرید، یا هر شرایط دیگری که خواستار بهبودش هستید.قدرشناسی هرگز پایانی ندارد من هر روز قدرشناسی را تمرین می کنم و اینکه روزها، ماهها و سالها بدون قدرشناس بودن زندگی کردم برایم متقاعدکننده نیست. قدرشناسی بخشی از زندگیِ ما شده، در تمام سلولهای من وجود دارد و به الگویی در ضمیر ناخودآگاه من بدل شده است.ولی اگر شما گرفتار مسایل زندگی شوید و در برههای از زمان تمرین قدرشناسی را از یاد ببرید، انرژی مثبت بخار میشود. من از قدرشناسی به عنوان وسیله ی سنجش استفاده میکنم که برایم مشخص کند که آیا به اندازهی کافی تمرین میکنم یا نه. با دقت به بررسیِ زندگیام میپردازم و اگر احساس کنم که به اندازهی کافی شادمان نیستم، تمرین قدرشناسی ام را افزایش میدهم. اگر مشکل کوچکی در یک بخش از زندگیام اتفاق بیافتد، به سرعت تمرینهای قدرشناسی ام را در آن زمینه فزونی می بخشم.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۶ ق.ظ

دیدگاه


2 + = شش