صحبت درباره حضرت حسین (ع) دشوار است

صحبت درباره حضرت حسین (ع) دشوار است

حسن محدثی
گروه دین و زندگی : تراژدی حسین، یک آینه فرهنگی است که ما باید خود را در آن ببینیم و از آن منظر برای خود و جامعه داوری کنیم.
ابتدا باید عرض کنم که صحبت درباره امام حسین (ع) به چند دلیل دشواری هایی دارد:
۱- نخست آنکه بنده به عنوان یک آدم کوچک، می خواهم در باب یک انسان بزرگ سخن بگویم و این مسئولیت آور است و مدام بر خود نهیب می زنم که نکند به قول قرآن مصداق »لِمَ تَقولونَ ما لاتَفعَلون« باشم.
۲- دوم آنکه سخن گفتن در باب موضوعی که پیش از این، هزاران بار، افراد مختلف درباره اش سخن گفته اند، سخت است و من به عنوان گوینده از خود می پرسم که چه چیزی بگویم که برای مخاطب تازه باشد و او را با حرف های تکراری اذیت نکنم.
۳- دلیل سوم تکثّر مخاطبان است که گاهی آدم را گیج می کند. گاهی مخاطب ما جوانی است که به دلایل مختلف، شنیدن سخن دینی را بر نمی تابد و گاهی در محافل مذهبی، این گلایه با من در میان گذاشته می شود که چرا نمی توانیم جوانان را جذب کنیم؛ از سویی دیگر، گاهی مخاطب ما دیندار جزم اندیشی است که سخن عقلانی را نمی پذیرد. بنابراین مخاطب یکدست نداریم و این کار را بر گوینده سخت می کند.
با وجود دلایل فوق، باید عرض کنم که سخن امشبم، به عنوان یک محقق و از منظر »برون دینی« است و قصد دارم نگاهی از بیرون به این شخصیت کرده و کاملا »زمینی« و »این جهانی« صحبت کنم.
برای ورود به بحث فوق، لاجرم باید توضیحات مختصری درباره »تراژدی« که یک گونه ادبی و داستانی است، بدهم. از منظر ادبی نخستین ویژگی یک اثر تراژیک، وجود یک کاراکتر »قهرمان والا« در داستان است؛ نه الزاماً به معنای قدیس، بلکه کاراکتری که به لحاظ اجتماعی و شخصیتی سرآمد دیگران است.
ویژگی دوم تراژدی، روندی است که این قهرمان طی می کند؛ در راهی های خطرناکی که سر راه او قرار می گیرد و او باید دست به »انتخاب« بزند و انتخاب های او، مسیر را برایش »پر مخاطره« می کند و هر انتخابی که او در این دو راهی ها انجام دهد، آینده ای متفاوت برایش ایجاد می کند. بهرحال آینده ی ما ثمر و نتیجه انتخاب های فعلی ماست.
ویژگی دیگر تراژدی، این است که سرانجام به یک پایان فاجعه بار و تلخ و اندوهناک می انجامد و قهرمان، قربانی می شود. در این مسیری که قهرمان والا طی می کند، و در هر گام، فضیلت‌ها و پستی‌های انسانی نمایان می شود، یعنی قصه‌های تراژیک، ظرفیت‌های انسانی، چه مثبت و چه منفی بالایی دارند و می توانند کارکرد آموزش و تعلیم و تربیت داشته باشند و به همین دلیل، گاهی فیلسوفان، برای بیان حرف های پیچیده خود به نمایشنامه تراژیک روی می آورند.
حال می خواهیم موضوع صحبت امشب را از این منظر ببینیم.
وقتی می خواهیم درباره شخصیت های تاریخ اسلام سخن بگوییم، باید ببینیم منابع موجود، چقدر مستند هستند؟ این بحثی جدی و تاریخی است که گاهی ما با مشکل منابع معتبر هم مواجه می شویم. البته این موضوع برای بحث امشب ما مدخلیت ندارد. ما فعلا به جزئیات کربلا کار نداریم، بلکه به سرشت داستان می پردازیم. وقتی از منظر ادبی موضوع را بررسی می کنیم،نخستین ویژگی تراژدی را در خود حسین می بینیم. حسین انسان والا و قهرمان داستان است. حسین نوه بنیانگذار دین است، برادر حسن‌بن‌علی است که به نوعی جانشین علی بوده، بنابراین او در آن جامعه منزلت اجتماعی دارد. حسین دارای منزلتی است که به راحتی با کسی قابل مقایسه نیست. و ما در تاریخ می خوانیم که معاویه به یزید می گوید برای حفظ قدرتش مراقب چهار نفر باشد: عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عمر، عبدالرحمن بن ابوبکر و حسین بن علی؛ و سفارش می کند از همه بیشتر مراقب حسین باشد. یعنی حسین در آن جامعه جایگاهی ممتاز دارد.
از همین جا ویژگی دیگر تراژدی حسین شروع می شود و آن هم مسیر پرمخاطره ای است که او انتخاب می کند. یزید می خواهد به اجبار از او بیعت بگیرد و حسین چون با خطر مرگ مواجه است، از مدینه به مکه می رود. خطر همچنان در مکه نیز وجود دارد، از سویی نامه های زیادی از کوفه آمده و حسین را به آنجا دعوت کرده و از سویی عده ای به او سفارش می کنند که به کوفه نرود، و باز حسین باید »انتخاب« کند و او در نهایت برای حفظ حرمت کعبه و پاسخ به دعوت کوفیان، حرکت به سمت آن جا را برمی گزیند. او نماینده می فرستد و منزل به منزل هم اخبار را پیگیری می کند تا سرانجام حر با سپاهش راه را بر او می بندد. منابع تاریخی به ما می گویند که حسین حتی تا شب آخر و در آخرین گفتگوهایش با عمربن‌سعد و شمر، تصور می کند که او را نخواهند کشت و به آن ها پیشنهادهای مختلفی مطرح می کند که نه بیعت کند و نه جنگی رخ دهد ولی همه آن ها از سوی طرف مقابل رد می شود تا در نهایت عبیدالله بن زیاد به مأمورانش می گوید به حسین بگویید یا بیعت کند یا جنگ؛ که حسین در این دو راهی دشوار، مسیری را انتخاب می کند که به شهادت می انجامد. یعنی انسانی با آن منزلت اجتماعی، قربانی می شود و پایان اندوهبار تراژدی نیز در ماجرای حسین به شکل فاجعه باری اتفاق می افتد.داستان حسین و مخالفان حسین، تماماً درس آموز است؛ به همان معنایی که تراژدی می تواند باشد. حسین و یارانش، قربانی جامعه‌ی منحط زمان خود می شوند. البته برای آن ها فرصتی است که فضیلت هایشان را نمایان کنند و با انتخاب های خود، از یک قهرمان ِ با منزلت اجتماعی به یک قهرمان ِ قدّیس برسند. بعضی انتخاب ها ما را بزرگ و برخی ما را تحقیر می کند. بنابراین، فارغ از بحث دینی که می گوید حسین از ابتدا قدیس بود و متصل به آسمان، او نخست یک انسان والا بود ولی به دلیل مسیری که طی کرد و انتخاب هایی که در این مسیر داشت، به یک الگوی برجسته بشری تبدیل شد.سخنان حسین در اواخر حادثه، بسیار جالب است. او شب قبل از اتفاق نهایی به یارانش می گوید شما از تاریکی استفاده کرده و خود را برهانید، زیرا این ها با من کار دارند؛ هم این سخنان و هم سخنان یارانش، از لحظات فوق العاده عظیم تاریخ هستند. قصه حسین یک تراژدی است که در تاریخ، «تحقق» پیدا کرده است. بسیاری از تراژدی ها خیالی هستند ولی حسین و یارانش، انسان های واقعی بودند که آن را عملی کردند.اگر آن کاراکتر قهرمان تراژدی را به تنهایی بررسی کنیم، او را به دلیل انتخاب های بزرگش، پیروز می دانیم، ولی از نظر اجتماعی، جامعه ای که انسان های بزرگش را به قتلگاه می برد، یک فاجعه است. یعنی جامعه منحط است و قدر او را نمی داند. در چنین جوامعی معمولاً صحبت از ظلم و ستم حکّام می شود ولی یک غفلت رخ می دهد و آن هم این است که جامعه آنقدر منحط شده که به چنین حاکمانی تن داده است و فاجعه اصلی این است. غربت حسین بن علی در جامعه خودش، از آن قربانی شدن در صحرای کربلا، دردناک تر است و حسین اگر شهید هم نمی شد، باز هم باید سال ها در غربت می زیست. یعنی گناه و مسئولیت کشتن حسین را نباید فقط گردن حکومت بیندازیم، بلکه جامعه‌ای که چنین نظام سیاسی ظالمی را تحمل می کند، و با فاصله کوتاهی بعد از پیامبر، اسلام نبوی به اسلام اموی تبدیل می شود، آن جامعه منحط است. نقش درگیرکننده و شلاق زننده داستان حسین این است که همه ما باید از خود بپرسیم اگر من در آن وضع بودم چه می کردم؟ و از آن مهم تر اینکه الان در کجای کار هستم و وظیفه ام چیست؟ و در عصر کنونی و برای دو راهی هایی که سر راهم قرار دارد، کدام را انتخاب می کنم؟ بنابراین، می خواهم نتیجه بگیرم که تراژدی، بعثت آفرین است و به ما نهیب می زند. تراژدی حسین، یک آینه ی فرهنگی است که ما باید خود را در آن ببینیم و از آن منظر برای خود و جامعه داوری کنیم.حال می خواهم بپرسم که ما با این آینه چه کرده ایم؟ در این جا و به عنوان آخرین مطلب می خواهم به چهار نوع عزاداری و به نوعی روایت از داستان حسین اشاره کنم:
۱- نخست، روایت اسطوره ای است. این که ما کل داستان را به امور ماوراء طبیعی ربط بدهیم و عزاداری اسطوره ای انجام دهیم و در پی آن مناسک هم اسطوره ای شوند و ما بخواهیم با مدد از آن، خود را تطهیر کنیم؛ در حالی که در دین، انسان از این طریق تطهیر نمی شود. این نوع عزاداری تحولی هم ایجاد نمی کند. با این نوع عزاداری، قرار نیست مثل حسین شویم. به قول آیت الله مطهری ملتی که الگویی مثل حسین دارد ولی وضعش آنطور که باید باشد نیست، ملتی سفیه است. بنابراین، این روایت از حسین، آن آینه را تیره و تار می کند.
۲- روایت دوم آن است که بگوییم حسین پاسدار فقه و احکام شریعت بوده است. این روایت هم جنبه جهان شمولی و انسانی قصه حسین را به احکام شرعی تقلیل می دهد. چنین روایتی نمی تواند حسین را عام و بشری و جهانی به تصویر بکشد؛ بنابراین قصه ای که ظرفیت جهانی دارد، تبدیل می شود به محافظ جوانب شرعی؛ و جنبه های اخلاقی آن نادیده گرفته می شود؛ و حتی تبدیل می شود به امر فرقه ای و اجتماع محدود شیعی.
۳- سومین روایت را من »عزاداری کارناوالی« می خوانم. این نوع عزاداری که از دهه ۸۰شکل گرفته، به جوانانی که از فرهنگ دینی و رسمی بیزار هستند و فرصتی برای شادی و تفریح ندارند، فرصتی میدهد تا به بهانه حسین دور هم جمع بشوند و لذت ببرند. در اینجا تراژدی جنبه کمدی و مضحک پیدا می‌کند.به گزارش آرازآذربایجان به نقل از مهر ، این روایت، تنش های روانی جوان را کم می کند ولی نگهدارنده ی وضع موجود است و بعثتی نمی آفریند.۴- اما چهارمین روایت از داستان حسین را من »عزاداری اعتقادی« نام می نهم. این روایت، الگویی بشری و عام از داستان حسین است که نمایانگر فضیلت های عمومی بشری است. این روایت، کارگشا است و می تواند آینه ای برای نقد اجتماعی باشد. به نظر من باید این نوع عزاداری را گسترش بدهیم.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱:۳۳ ب.ظ

دیدگاه


نُه − 5 =