شعر دفاع مقدس و شالوده انتقادی نقد شعر
علی رزم آرای
گروه فرهنگی: نقد شعر به عنوان فعالیتی ادبی که نه تنها ارزش کمتر از شعر و شاعری ندارد بلکه همتراز با آن و گاه در جایگاهی رفیعتر و فاخرتر از آن هم قرار می¬گیرد، نقد ادبی (شعر) در ایران از سالهای پیش از نهضت مشروطه و در درگیریهای پایان ناپذیر تجددطلبان و سنتی گرایان، آغاز گردید. اما نقد شعر به عنوان جریانی علمی و مستمر از دهه چهل شکل میگیرد. مقطعی که در آن به دلایلی متعدد، سنت ستیزی و مدرنیزاسیون در همه ابعاد و رشتهها و زمینهها از جمله شعر، حتی بدون توجه به سابقه دیرینه این نوع ادبی در ایران خودبهخود یک ارزش محسوب میشد؛ بنابراین این از آن موقع نظریه پردازی ادبی و راه اندازی جریانهای شعری، با مدد از تئوریهای وارداتی ترجمه شده رونق گرفت. هرچند جریانهای مذکور عمر و عمق چندانی نیافتند اما سنت نقد و نظریه پردازی ادبی را در صحنه ادبیات ایران نهادینه کردند. این اوضاع شعر را از میان مردم به جمعهای بسته روشنفکری سوق داد. مجامعی که خط مشی فکری حاکم بر آنها غالباً دینی نبود. وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی به دلایلی که ذکر خواهد شد، گفتمان نو حاکم بر شعر ایران را تا مقطع وقوع انقلاب به گفتمانی کلاسیک تبدیل کرد. این تغییر گفتمان موجب احیاء قوالب کلاسیک شعر فارسی گردید. دلایل این تغییر گفتمان را میتوان در موارد زیر مطرح نمود:ـ در سالهای پیش از وقوع انقلاب اسلامی ایران دست خوش جریان لجام گسیخته مدرنیسمی سطحی، تقلیدی و سنت ستیز بود که بی اعتنا به جامعه مذهبی ـ سنتی ایرانی، مشغول گسترش و تخریب ناسنجیده بنیادهای مقبول و جاافتادهای چون خانواده بود. انقلاب اسلامی در واقع تحول را در لجام زدن به این جریان لجام گسیخته جستجو کرد و در این راه به احیای سنت در تقریباً همه آحاد و ابعاد منجر شد. شعر فارسی نیز به دلیل ماهیت خاص بنیادگرایانه انقلاب اسلامی رویکردی مجدد به قوالب کلاسیک نشان داد و به واقع گفتمان نو مسلط بر خویش را به حاشیه راند و تسلط گفتمان سنتی را بر خود پذیرفت. ـ این تغییر گفتمان همچنین عکسالعملی انفعالی و البته افراطی در برابر بی تفاوتی بخش عمده شعر نو آن روزگار نسبت به ارجاعات مهم سیاسی و اجتماعی، خصوصاً تحرکات سیاسی و اجتماعی با بن مایه دینی محسوب میشد. گویی بسیاری از شاعران، خودآگاه و ناخودآگاه، قوالب نو را در این قصور، مقصر تشخیص دادند و به همین دلیل حتی بعضی از نوسرایان آن روزگار نیز به سرایش شعر کلاسیک روی آوردند. در این بین، غزل، مثنوی چهارپاره، دوبیتی و رباعی با اقبال بیشتری روبرو گردیدند. ـ شاعران انقلاب و دفاع مقدس غالباً شاعران جوانی بودند که به دلیل عدم حضور در مجامع روشنفکری شعر پیش از انقلاب با شعر نو که نقل خاص آن مجالس بود، مؤانستی همتراز با شعر کلاسیک فارسی نداشتند و در حقیقت آبشخور مطالعاتی آنها عموماً شعر سنتی ایران بود. همین امر باعث رویکرد عمده این شاعران به قوالب کلاسیک گردید. ـ توجه شاعران انقلاب و دفاع مقدس به توسعه طیف مخاطب عام و سهولت ارتباط این طیف از مخاطبان با شعر سنتی، بر رونق مجدد این قوالب مؤثر واقع گردید. مخاطبانی که برخوردهای معدود و محدودشان با شعر تنها در حوزه شعر کلاسیک اتفاق میافتاد. ـ بالاخره سکوت جریانها و امواج شعری برآمده از تئوریها و نظریههای ادبی در برابر فراگیری و گستردگی حادثه عظیمی چون انقلاب اسلامی، به دلیل ادبیات سکوتشان در برابر حادثه خارجی، فرصت را برای سنتی سرایان فعالی فراهم آورد که میدان شعر ایران را از آن خود نمایند.عکسالعمل منتقدان سرشناس و غالباً روشنفکر شعر فارسی در برابر تغییر گفتمان نو شعر ایران به سنتی، سکوت و ندیده گرفتن این جریان تازه نفس بود. چرا که آنان قوالب سنتی را قوالبی مرده تصور میکردند.
گویا شاعران دوره بازگشت دوباره از پس غبار سالها مجدداً ظهور کرده و قصد تقلید و بازسرایی شعر قدیم را دارند بی آنکه خلاقیتی در جهت آفرینش هنری تازه در چنته داشته باشند! چیزی نگذشت که شاعران انقلاب و دفاع مقدس با کشف ظرفیتهای نامکشوف قوالب سنتی شعر فارسی، تحولی شگرف در زبان و بیان شعری در همین قوالب به وجود آوردند که بحث راجع به کم و کیف این تحول خود فرصتی مستقل میطلبدارزش یا لااقل تمام ارزش یک شعر در موضوع آن خلاصه نمیشود. گره خوردگی غیرقابل انکار فرم و محتوا در شعر ارزشگذاری آن را به هر دو وابسته مینماید. در عین حال باید پذیرفت که نقد یکی از این دو لزوماً به معنی انکار دیگری نیست. اما آیا این مسأله برای متولیان تولید و عرضه شعر دفاع مقدس روشن و جاافتاده است؟
برخی مراکز که به درست یا نادرست عهده دار سرپرستی آثار هنری متعهد به انقلاب و دفاع مقدس هستند، با دید همه جانبه نگر هنرمند، به تمامی سرِ سازگاری ندارند. از دید این مراکز موضوع و پیام شعر تمامیت شعر را شکل میدهد و شکل در درجه بعدی اهمیت قرار میگیرد. از آنجا که ملاحظات غیرفرهنگی در تصمیم گیریهای این مراکز اولویت دارد، پس در غیاب دید هنرمندانه، نقد شعر به معنای نقد موضوع شعر گرفته میشود.
رأی و نظر این مراکز در قبال ایفای نقش حمایتی شان در تولید و عرضه آثار هنری متأسفانه باعث ایجاد روحیه خودسانسوری در بعضی از هنرمندان میشود و مهمتر از آن فرصت و جسارت نقد آثار منتشره را نیز زایل مینماید.
پس از جنگ چنانچه ذکر شد، آثار مرتبط با دفاع مقدس وضوح معناگرا و آرمانگرایانه خود را وانهادهاند و نسبیتی واقعگرایانه را باز میتابانند، که چندان باب طبع برخی کارگزاران فرهنگی نیست. طبعاً نقدی که در جهت رشد این نسبیت نگاشته میشود، نمیتواند توسط ایشان توصیه گردد.روی هم رفته هرگونه چرخشی در فرم و محتوای کهنه شعر دفاع مقدس که با ملاحظات خاص سیاسی و اجتماعی همراه بوده است نوعی دوری گزیدن از ارزشها و به طور خلاصه هرگونه استقلال هنرمند از پیکره حکومت، نوعی کنش اپوزیسیونی محسوب میگردد و طبعاً نقد مروج چنین چرخشی هم حمایت نمیشود.البته طی چند سال اخیر تغییرات مثبتی در نوع نگاه این مراکز به هنر و آزادی هنرمند ایجاد شده است که قابل تقدیر است اما تا رسیدن به نقطه مطلوب هنوز راه زیادی در پیش است.چرا نقد آکادمیک دانشگاهی طی سه دهه گذشته از بررسی و نقد جریان شعر دفاع مقدس (و شعر انقلاب به طور اعم) دامن کشیده است؟ اگرچه تک و توک کتب نقدی که پیش از این به آنها اشاره شد، حاصل تلاش چهرههای دانشگاهی جوان است، اما نمیتوان با توسل به این چند نمونه، از کنار کم اعتنایی کلیت ادبیات دانشگاهی به شعر انقلاب و دفاع مقدس، بی تفاوت عبور کرد.بخشی از این کم اعتنایی اصولاً به کم اعتنایی ادبیات دانشگاهی به شعر معاصر برمی گردد. و بخشی دیگر به انتساب و دلدادگی چهرههای ادبی دانشگاهی معطوف به شعر معاصر، به مجامع شعری روشنفکری برمی گردد که موضع آنها در برابر شعر انقلاب و دفاع مقدس، در بخشهای قبلی تشریح گردید.
امید است در آیندهای نزدیک، چهرههای جوان دانشگاهی اولاً با نظری علمی به شعر معاصر و ثانیاً با نگاهی بیطرفانه به شعر انقلاب و دفاع مقدس، کمبود نقد آکادمیک در این عرصه را جبران نمایند.
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۴:۵۴ ق.ظ