شأن وجایگاه فرهنگ جامعه در طلیعه هزاره سوم

شأن وجایگاه فرهنگ جامعه در طلیعه هزاره سوم

اکبرشفیعی
گروه جامعه :لزوم پایداری و ثبات در نهادهای مختلف جامعه از جمله بخش فرهنگ از ضروریاتی است که به ویژه در جامعه ما با قدمت کهن و فرهنگ اصیل و باسابقه به شکل مهم تری خود نمایی می کند.به نظر می رسد دغدغه خاطر جامعه در بخش فرهنگ یک دغدغه اساسی و ریشه داری است که متولیان امور فرهنگی جامعه می بایست نسبت به آن با دیدی بازتر و واقعی تر برخورد نمایند.
امروزه و در طلیعه هزاره سوم، شأن و جایگاه هر جامعه ای در میان جوامع دیگر با معیار و سنگ محک فرهنگ سنجیده می شود و در دنیای کنونی با پیشرفت شگرف تکنولوژی و ارتباطات به نظر می رسد که تعبیر “دهکده جهانی مک لوهان” نظریه پرداز غرب در این خصوص چندان بی ارتباط نیست. امروزه ضرورت تعامل و تبادلات فرهنگی فضایی را ایجاد نموده که محصور نمودن جامعه از این فضا کار عبث و بیهوده ای است که چندان منفعتی برای آینده جامعه در پی نخواهد داشت.
تمام نظام ها و سیستم های حکومتی که در ادوار مختلف به دلایل خاص ایدئولوژیکی مذهبی، سیاسی و غیره با ایجاد حصارهای مختلف مانع از برقراری مبادله فرهنگی با محیط بیرونی خود شده اند دیر یا زود به بیهوده گی اقدام خود پی بردند و نه تنها منفعتی برای جامعه خود ایجاد ننمودند که به دلیل ممانعت از تعامل سازنده با جهان بیرون باعث فرو ریختن بنیان_های فرهنگی جامعه خود شدند. چرا که تعامل مثبت فرهنگی حکم واکسنی را دارد که می_تواند فضای درون را در برابر هجمه های ناگهانی بیرون واکسینه نماید.
شاید فرو ریختن نظام با صلابت و پرهیبت اتحاد جماهیر شوروی سابق با اندک نسیم طرح تحول اجتماعی موسوم به “گلاسنوست” نمونه جدید و جالب توجهی باشد که به دلیل کشیدن حصار ستبر به دور یک ملت در اندک زمانی اتفاق افتاد و دستاورد ۷۰ ساله یک انقلاب بزرگ را بر باد فنا داد.
ممکن است نتوان یک کشور را با ابزارها و سیاست های نظامی به زانو درآورد اما با ابزارهای فرهنگی می توان این کار را با سرعت انجام داد و سهولت انجام این کار در یک جامعه بسته بسیار راحت تر خواهد بود.
واقعیت این است که ترس از تعامل مثبت و سازنده فرهنگی با دنیای بیرون و ایجاد توهم توطئه در این ارتباط با اعمال فشارهای همه جانبه عاملی است که توان جامعه را در برابر مبادلات فرهنگی به تحلیل می برد و عرصه آن را در برابر فرهنگ های بیرونی در موضع ضعف قرار می_دهد. چرا که بخش فرهنگ نیز مانند اقتصاد یک کشور تنها در صورت ارتباط و رقابت با محیط بیرون به پویایی دست پیدا می کند و عدم ایجاد زمینه این فضا برای بخش فرهنگ باعث بروز تراز منفی در مبادلات فرهنگی خواهد شد و در چالشی فشرده و تنگاتنگ با ارزش های دیگر خیلی زود رنگ می بازد و توان رقابت را از دست می دهد.
اکنون با فاصله گرفتن از مبدأ انقلاب به نظر می_رسد که جامعه به دنبال بازیابی خود به ویژه در بخش فرهنگی دوران سخت تری را نسبت به گذشته طی می کند، چرا که همه فشارها در این مرحله گذار جهت تطابق جامعه با هویت واقعی خود تا رسیدن به مرحله ثبات و استقرار به ناچار فشار بیشتری را به پیکره جامعه تحمیل می نماید.
فرهنگ ایرانی با عناصر و اسباب خاص هویت آفرین خود زمانی معنا و مفهوم واقعی پیدا می_کند که بتواند در عرصه ای گسترده تر ارزش های خود را مطرح نموده و ظرفیت های اساسی خود را به اثبات برساند. برنتافتن این رویکرد باعث بروز تعارض و فاصله گرفتن ارزش های مورد نیاز جامعه با ارزش های رسمی می گردد و روز به روز جامعه را تحلیل می برد.
به نظر می رسد آنان که دغدغه و سودای فرهنگ جامعه را در سر دارند باید بدانند که ممانعت از حرکت جامعه در مسیر صحیح و اصولی خود و تعامل سازنده با بخش فرهنگ نه تنها جامعه را به ثبات نخواهند رساند که روز به روز عرصه را بر شهروندان خود تنگ و بر شکاف های موجود اجتماعی و فرهنگی دامن خواهند زد. فرهنگ امروز ما میراث گرانقدر نیاکان ماست که مانند آثار تاریخی به شکل امانت در دست ماست و می بایست روز به روز بر پویایی آن افزوده و در فضایی رقابتی پتانسیل های آن را به دنیا ثابت نماییم. فرهنگی که بر سبک و مبنای ایرانی – اسلامی پیش آمده، بال و پر گرفته و اکنون می تواند در رویارویی با سایر فرهنگ ها حرفی برای گفتن داشته باشد.
سخت گیری بیهوده فرهنگی نه تنها سودی به حال جامعه نخواهد داشت که باعث بی اعتمادی مردم به فضای فرهنگی موجود و ایجاد فضای دلزدگی و بی اعتمادی و بی رغبتی و دلمردگی نسبت به سامانه و نهادهای فرهنگی داخلی خواهد شد و متأسفانه مردم انگیزه فداکاری برای آرمان های ملی را به تدریج از دست خواهند داد و روز به روز جامعه ما را در برابر جنگ نرم دشمن آسیب پذیرتر خواهند نمود.
در همین ارتباط صحبت های اخیر مسوولان کشور در رابطه با عدم ارائه تعریف مناسب از سبک و الگوی مناسب موسیقی در کشور را شاید بتوان مشتی نمونه خروار و از جمله مصادیق این مشکلات دانست که نشان می دهد چگونه بعد از این همه سال نتوانسته ایم در این حوزه حرفی برای گفتن داشته باشیم و تکلیف جامعه با این بخش از فرهنگ مبهم و نامشخص است. همچنین در همین راستا چالش لغو کنسرت های مجوزدار که طی چند سال اخیر همیشه به عنوان یک معضل مطرح بوده و به ویژه طی روزهای اخیر در بعضی شهرها فکر و ذهن مردم و نظام را به خود مشغول کرده از جمله همین مشکلات است. به طور حتم این روند و محروم نمودن جامعه از همین حداقل حق اجتماعی خود می_تواند باعث گسترش شکاف در جامعه گردد که ای بسا به درد و رنجی که جامعه در آینده بابت این سخت گیری های بیهوده خواهد پرداخت بسی سنگین تر از حواشی کوچک احتمالی است که شاید از گذر برگزاری این کنسرت ها ایجاد شود.
مسوولان جامعه ما بعد از سالیان نسبتا طولانی می بایست به این نتیجه رسیده باشند که نمی توان تکلیف یک ملت را با انحصارگرایی تعیین نمود. جامعه ما امروز درگیر مشکلات بزرگتری است که اولویت رسیدگی به آنها بسی بالاتر و مهم تر از تسویه حساب سیاسی با بخش موسیقی و فرهنگ این مرز و بوم می باشد.
ای کاش بعضی مسوولان صاحب تریبون ما که با اهرم های خود بهتر از هر بخشی از معضلات فرهنگی و اجتماعی جامعه باخبرند، حداقل به این نتیجه می رسیدند و بعد از این همه سال به مدارا وتساهل سیاسی با مردم خودی تن می_دادند و می دانستند در دنیای امروز که متأسفانه افراطی گری بلای خانمانسوز آن گردیده به چالش کشیدن غیر اصولی و غیر منطقی فرهنگ جامعه نه تنها دردی را درمان نمی کند که روز به روز بر عمق معضلات آن می افزاید.
انتظار جامعه از مسوولان و متولیان امر بعد از ۳۷ سال از انقلاب معرفی سبک و الگوی مدرن کارآمد و قابل قبول در تمامی کار ویژه های زندگی اجتماعی مانند: سبک زندگی، موسیقی هنر و مواردی از این دست می باشد نه مطلق انگاری و جبرگرایی در ساده ترین امور فرهنگی که حتی در گذشته نیز چندان معضلی به حساب نمی آمده است.
امید آن داریم در آینده شاهد فضایی بهتر حداقل در بخش فرهنگ جامعه از جانب همه کسانی که در این ارتباط سهمی بر عهده دارند باشیم و بدانیم آینده قدرتمند این مرز و بوم بسی مهم تر از بگیرو ببندهای جناحی و مقطعی و به چالش کشیدن فرهنگ اصیل و ریشه دار یک ملت بزرگ در فراخنای تاریخ می باشد.

نوشته شده توسط araz در پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۴:۲۲ ق.ظ

دیدگاه


4 + سه =