اسماعیل آقا سیمیتقو زخمی درسینه آذربایجان

قسمت سوم
گروه تاریخ : بعد از قتل خالو قربان دکتر مصدق که والی آذربایجان بود استعفا کرد و جانبانی والی آزربایجان شد در این جنگ قوای سیمیتقو با سید طه تقر یبا ۳۰۰۰ نفر بودند که علاوه بر این افراد حدود ۴۰۰ نفر سرباز فراری عثمانی نیز با آنها همکاری می کرد آنان دارای دو ارابه توپ کوهی از کروپ آلمان و۳ مترالیوز وقسمت توپ خانه را افسران فراری عثمانی اداره می کردند.
درجریان نقل وانتقال نیروهای دولتی? سیمیتقو از فرصت استفاده کرده قوای ملک زاده را منهدم کرد ولی نتوانست در مقابل قوای متشکله ی دولتی مقاومت کند بنابراین در ۲۳ سرطان ۱۳۰۱ به سمت سلماس عقب نشینی کرد عدم تصرف سلماس توسط قوای دولتی ناشی از کم تجربگی مخبر السطنه هدایت از برنامه های نظامی بود او که خود از جنگ جبهه خبر نداشت. فرمان نقل و انتقالات را از تبریز صادر می کرد که این کار از منظر نظامی کاملا غیر ممکن بود.
در سال ۱۳۰۱رضاخان رسما اعلام کرد که امان الله میرزا را برای قلع وقمع اسماعیل آقا اعزام داشته است سال ۱۳۰۱سال شکست سیمیتقو بود. اوایل ذیحجه سال ۱۳۴۰ ق بندر شرفخانه یک منظره ی عالی به خود گرفت سرتاسر آن حوالی از اشعه سفید رنگ چادر های نظامی ایران منور ومنظره قامت دلربای افسران و طرز نصب توپ_های صحرا کوب هر بیننده ایی را به روزهای درخشانی امیدوار می سازد.
در ۱۸ ذیحجه سال۱۳۴۰ سرتیپ ابوالحسن خان با قوای کافی بوسیله ی کشتی های به شبه جزیره ی قرخلار رسید و در آنجا پیاده شدند ودر معیت قوای کاظم خان در صدد حمله به قراءزیمدشت عمر خان می¬باشند. (تاریخچه اورمیه ) نیروهای دولتی که در حدود ۱۵۰۰۰ نفر بودند توانستند نظر مثبت کاظم خان را برای حمله به سیمیتقو جلب کرده وچریک¬های کاظم خان در اختیار سرهنگ ابوالحسن پور زند قرار گرفته آماده ی نبرد با سیمیتقو شدند اما کاظم خان خود در قلعه ماند.
پس از ترکیب قوای چریک کاظم خان و نیروهای دولتی فرمان حمله در ۴ مرداد سال۱۳۰۱از طرف سرتیپ جهانبانی صادر شد اما نقطه ی شدید جنگ ارتفاعات قیزیل داغ بود که اگر لشکر سرتیپ جهانبانی نبود اکراد می_توانستند ستون پیاده دولت را نابود کنند.
جنگ یک شبانه روز طول کشید وسیمیتقو در حال شکست خوردن به سمت سلماس عقب نسشت نیروهای ائتلافی با تقویت نیروهای خود به پیشروی در ارتفاعات میشو داغی ادامه دادند و به سمت سلماس سرازیر شدند بنابر این در ۶ مرداد سال ۱۳۰۱ سلماس به تصرف نیروهای دولتی درآمد.
سرتیپ بادرایت تمام نیروهای دولتی رابدون فوت وقت به سمت چهریق روانه کرد تا از تجدید قوای اکراد سیمیتقو جلوگیری کند وآنانرا شکست دهند کردها که هرگزفکر نمی کردند به این زودی قوای دولتی به چهریق خواهند آمد بعد از چند نبرد ساده شکست خورده و سرحد ترکیه فرارکردند. بدین ترتیب در۲۰مرداد ۱۳۰۱غایله سیمیتقو خاموش شد.
در جریان جنگ با اسماعیل آقا سیمیتقو تعدادی داوطلب ارمنی به فر ماندهی سرهنگ بگ زورابف افسر تزاری شرکت داشتند. سرتیپ جهانبانی بلافاصله از مرزدارن ترکیه خواست سیمیتقو را دستگیر و خلع سلاح کنند آنها هم با توقیف ۳ قاطر لیره طلا همراه با کشتن پسر وهمسرش جواهر خانم به در خواست جهانبانی جواب مثبت دادند. اسماعیل آقا بعداز شکست متواری وبه کوههای سر حد ایران و تورکیه رفت در آنجا فردی به نام کاظم افندی از قاچاقچیان تورکیه به او و ارشد الملک حمله کرد به صورتی که مجال لباس پوشیدن به سیمیتقو داده نشد ارشد الملک زخمی شده وپسر ۱۲ ساله او به نام خسرو با تمام نقدینگی او اسیر کاظم افندی شد. در این اوضاع که سیمیتقو در اوج آوارگی بود نه در تورکیه ونه در ایران میتوانست بیرون بیاید بنابرین به بوسیله مکرم السلطان۱۰۰۰۰لیر به سرتیپ جهانبانی فرستاد و از او تقاضای تامین جانی کرد اما سرتیپ به او جواب فرستاد که هیچ راهی جز تسلیم ندارد.
رضاخان در۲۸اسد ۱۳۰۱ به افتخار اردوی دولتی در آذربایجان جشنی بر پا کرد ونهایت استفاده ی سیاسی را از پایان غایله سیمیتقو برد. اسماعیل آقا در پاییز ۱۳۰۱ خود را به هه ولیر عراق رسانید و در ملاقاتی که با سر جان ادموندز کارگزار انگلیس انجام داد در یافت که سیاست بریتانیا در مورد او کاملا عوض شده بنابراین سیمیتقو در زمستان همان سال به سلیمانیه رفت وبعداز یک ماه اقامت در پیش شیخ محمود برزنجی به ترکیه بر گشت. سیمیتقو بعد از یک سال زندگی نا شناس در تورکیه دوباره در ایران دیده می شود وخود را تسلیم ژنرال طهماسبی می_کند او اجازه می یابد به چهریق باز گردد وسیمیتقودرسال۱۹۲۵م۱۳۰۴در دیدار با رضا خان وفاداری مادام العمر خود را نسبت به او ابراز می دارد.
(جنبش ملی کرد ) در فروردین ۱۳۰۴ رضاخان برای ارزیابی و تدبیر درباره مشکل سیمیتقو به آذربایجان سفر کرد او بعد از دیدار از اورمیه مصمم به ملاقات با سیمیتقو بود بنابر این با همراهی حاج آقا رضا رفیع معروف به قائم مقام الملک، سر لشکر خدایار، سرلشکر محمود انصاری و عده ای از امرای لشکری عازم سلماس شد.
در اوضاع واحوال سرهنگ صادق خان نوروزی افراد پادگان اشنویه که بالغ بر ۱۱۰ نفر بود در شهر آماده کرده وقتی اسماعیل آقا از آمدن سر لشکر مقدم نا امید شده و می خواست به شهر وارد شود که مورد اصابت تیری قرار گرفته وخواست که فرار کند اما به خاطر پسرش برگشته که مورد اصابت تیر دوم قرار وکارش تمام شد دراین جریان خورشید آقای هرکی هم به قتل رسید. با قتل سیمیتقووخورشید آقا وزخمی شدن کریم خان خیلانی افراد وعشایر کرد بی سر پرست شدند سواران هرکی جنازه ی خورشید را با مصیبت برداشته و گریختند دو سه نوکر سیمیتقو پسرش خسرو را نجات دادند.
با قتل سیمیتقو خانواده ی او متلاشی شدند یکی از زنانش به قتل رسید زن دیگرش با کردی در ترکیه ازدواج کرد و پسرش به تهران برده شده ومشغول تحصیل شد سپس به اروپا رفته تا اینکه درسال۱۳۳۶لایحه ای به مجلس رفت که در آن راجع به پرداخت ۱۰۰۰تومان هزینه ی تحصیل به او که به سن بلوغ رسیده بود تسلیم مجلس شد که با اعتراض سپهبد جهانبانی وچند نفر دیگر مواجه شد ولی در نتیجه به تصویب رسید. اما به راستی سیمیتقو چه کارهایی انجام داده بود که چندین بار برای سرکوبی او لشکر اعزام شده بود؟
۱-قتل مارشیمون پیشوای جیلو ها و بهانه دادن به دست آنان برای قتل وعام بیش از صد هزار نفرمسلمان در سه شهر اورمیه و خوی وسماس
۲-هجوم وقتل وعام اهالی اورمیه در ۲۸ شعبان ۱۳۳۷ ق ۱۲۹۷
۳-هجوم به لکستان وکشتار وغارت مردم آنجا
۴-هجوم ثانویه به لکستان در ۱۹ یا ۲۷ آذر ۱۲۹۸
۵-هجوم به روستای سلطان احمد در ۲۷ آذر همان سال
۶-جنگ با نیروهای دولتی در ۱۶ اسفند ۱۲۹۸ وشکست قوای دولتی به سمت سلماس
۷-جنگ با نیروهای دولتی و شکست خوردن از آنها در۲۰ اسفند ۱۲۹۸
۸-شورش وطغیان وجنگ بانیروهای دولتی در ۲۸ آذر ۱۲۹۹
۹-در گیری با ژاندارم های دولتی در سال۱۳۰۰
۱۰-شکست از قوای دولتی در ۲۰ مرداد ۱۳۰۱
این موارد و دهها مورد دیگر تنها بخشی از یاغی گری های سیمیتقو میباشد شدت سنگدلی سمیتقو به حدی است که با گذشت چیزی حدود ۹۱ سال هنوز زخم های مردمان آذربایجان التیام نیافته وگاهی این زخم ها سر باز می کنند از آن دوران تلخ شکوه ها مینمایند.سیمیتقو که بعضی مورخین تازه به دوران رسیده تلاش می کنند اورا یک قهرمان ناسیونا لیست کرد معرفی کنند چنان سنگدل بود وبه کارهای دست زد که درذیل تنهابه چند مورد از هزاران مورد مرتکب شده ی او اشاره می شود :قتل وغارت روستا های اطراف اورمیه که در اوضاع اسفناک آن زمان گران شدن سرسام آور ارزاق مورد نیاز مردم بیچاره وهمچنین تصرف روستا های توپراق قلعه دیکاله، ختایلو، ودیزه سیاوش که ۴ منطقه را مرکز سکونت خود قرار داده و هر از گا هی از این محل ها به اورمیه حمله می کرد.
او در ادامه تمام مال ودارایی مردم بیچاره را غارت کرده و به توپراق قلعه برده و از مردم خواست تا اگر حاکم شهر اورمیه (سردافاتح)را از شهر بیرون نکنند دارایی های آنهارانخواهد داد.
انتصاب فردی بانام پروت آقا کرد را دراورمیه و واگذاری اداره راهها، گمرکات، میخانه ها کارگذاری ها واداره ی نظمیه. در ادامه او عمرخان را برای قلع وقمع میرزا ربیع آقا مراغه_ای به سولدوز فرستاده عمرخان بعد از شکست مراغه ای به قتل وغارت در سولدوز وروستاهای آن پرداخت.
او همچنین برای جمع آوری تجهیزات وپول مردم اورمیه را در باغ قیصر خانم جمع آورد وآنها را با مزدوران خود به چوب بست و از آنها خواست تا اسلحه های خود را تحویل دهند ومردم که سلاحی نداشتند مورد ضرب و شتم قرارگرفتند شدت کتک کاری به حدی شدید بود که مردم بیچاره اسلحه خود مزدوران سیمیتقو را خریده به آنهاتحویل میدادند کسانی که اسلحه نداشتند زندانی می شدند و شرط آزادی زندانیان پرداخت۱۰۰۰۰لیر ترک بود هر لیر۵ تومان بود که با ادامه ی این اوضاع به ۷٫۵ لیر رسید.
رحمت الله توفیق در تاریخچه اورمیه می¬نویسد: خدا میداند جمع آوری ۱۰۰۰۰هزار لیرنظر به اینکه به دوره ناداری اهالی اورمیه و بسته شدن راهها و نبود داد وستد تصادف کرده بود قیامتی در این شهر برپا نمود . ص ۱۲۸
انابه واستغاثه ی مردم در دل اسماعیل آقا اثرنمی کرد او در ادامه از باغات مردم هم در خواست مالیات نمود واز هر خرمن یا باغ میوه بایددو دهم به او پرداخت می شد وباغات مخروبه مسیحیان در دست او افتاد.
سیمیتقو با آن تفکر دهاتی و یاغی گرانه اش استقلال می¬خواست و در راه این آرزو بود این تفکر او از تخم آشوب وزیانکاری های اروپاییان در شرق بود. (تاریخ ۱۸ ساله ) اسماعیل آقا با الگو برداری از آزادی خواهان عثمانی ” ژن تورک “در فکر تشکیل دسته ای با عنوان ” ژن کرد “بود.
او شدیدا تحت فرمان بریتانیا بود او در ارتباط_هایی که با کارداران انگلیس برقرار کرده بود موید این نوشته است: ارسال سید طه به بغداد در سال ۱۹۱۹ جهت جلب یاری بریتانیا، ملاقات با سرپرسی کاکس در اوت ۱۹۲۱، ارتباط با کاپیتان دیکسن انگلیسی وابسته ی نظامی در وان ارتباط او با انکلیسی ها توسط فردی به نام “بابکر آغا ” رئیس یکی از عشایر مرز صورت می_گرفت.
پایان

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۸:۳۶ ق.ظ

دیدگاه


× نُه = 54