آیا ایرانیان به زور شمشیر اعراب مسلمان شدند
گروه تاریخی: فتح ایران از زمان پیامبر اسلام(ص)و از سال ? هجری قمری و با حمله اعراب مسلمان به بحرین آغاز شد. اما با رحلت پیامبر(ص) و به خلافت رسیدن ابوبکر و ماجرای اهل ردّه، این امر تا سال ۱۲ هجری قمری به تأخیر افتاد و از این زمان به بعد، و تا زمان فتح کامل ایران ادامه یافت. در این فاصله زمانی، ساکنان برخی مناطق بارها قیام کردند و بعضی از شهرها چندین و چند بار فتح شد. از اینرو، بحث از همکاری ایرانیان با اعراب مسلمان هرگز به معنای تسلیم بیقید و شرط ایرانیان در برابر اعراب نیست. اما در نهایت، ایرانیان به دلایل و انگیزههایی که در ادامه ذکر آنها خواهد آمد، ناگزیر به تسلیم و سازش، و سپس، همکاری با فاتحان شدند.
درباره چگونگی فتح ایران به دست اعراب مسلمان و سقوط شاهنشاهی ساسانی، نظریههای متفاوتی مطرح شده است. این که اعراب چرا و چگونه توانستند شاهنشاهی عظیم ساسانی را ساقط کنند و در مدت تقریبا یک سده بر سرتاسر ایران آن روزگار تسلط یابند، موضوعی اساسی است؛ اما این که ایرانیان خود در جریان فتح ایران چه نقشی و چه همکاریهایی با فاتحان داشتند، مسأله دیگری است.
در فتح ایران به دست اعراب، ایرانیان با اعراب همکاری کردند. ساکنان ایران که در این دوره متشکل از گروههای مختلف اعم از اعراب مسیحی، دهقانان و کشاورزان ایرانی، مرزبانان، نظامیان، اقوام و پیروان ادیان مختلف بودند، با انگیزههای مختلف، فاتحان را همراهی نمودند. ایرانیان از طریق خبرگیری و خبررسانی، مهمان نمودن و پذیرایی از فاتحان، ایفای نقش مترجم و ارائه کمکهای نظامی و مواردی دیگری از این قبیل، به فاتحان یاری رساندند. همکاری ایرانیان با اعراب با هر انگیزه یا به هر شکلی که انجام میگرفت، در نهایت، راه فتح ارعاب را هموار ساخت و بدینسان ایرانیان خود در فتح سرزمین خویش با فاتحان همدست شدند. از اینرو، میتوان نتیجه گرفت که فتح ایران، بدون یاری خود ایرانیان، از گروههای مختلف و با انگیزههای متفاوت، دشوار و شاید غیر ممکن میشد.
* انواع همکاری ایرانیان با اعراب مهاجم
همکاری ایرانیان با اعراب و نوع آن نیز بنا به متغیرهایی همچون افراد و گروهها و زمان ومکان، متفاوت بود. همکاری ساکنان ایران با فاتحان از ابتدای فتوحات و از منطقهی مرزی بینالنهرین و عراق آغاز شد و تا پایان دوره مورد بحث، در تمام ایران در جریان بود. این همکاریها را میتوان شامل خبرگیری و خبررسانی، از جمله رساندن اخبار تحرکات مهم، نشان دادن راهها، پلها و بازارها و موارد دیگری مانند آن؛ کمکهای مالی و پشتیبانی، همچون ساختن پل، رساندن غذا، پذیرایی و مهمانی، ایفای نقش به عنوان مترجم بین دو گروه و غیره؛ و همکاری نظامی نیز شامل همراهی با فاتحان به صورت نیروی جنگی، اعم از فرمانده یا نیروی جنگی، ساخت ابزارها و وسایل نظامی و امثال آن، دانست. نحوه انجام گرفتن این همکاریها نیز متفاوت بود: همکاری داوطلبانه، اعم از فردی یا جمعی؛ همکاریهایی که به دلیل پیروی یک گروه از رهبر خود انجام میشد؛ و همکاری اجباری فردی یا جمعی، که در ادامه به نمونههایی از این موارد اشاره خواهد شد.
۱?. خبرگیری و خبررسانی
بعد از ورود اعراب به مرزهای ایران و برخورد با نخستین گروه از مردم در این ناحیه -که بیشتر آنان را مسیحیان عربتبار، و دهقانان و کشاورزان غیرعرب تشکیل میدادند- و پس از درگیریها و کشمکشهای خونین، اهالی سرانجام با فاتحان سازش و در ادامه همکاری کردند. از همان ابتدا، خالد با طایفه از دو افراد دیگری در ناحیه حیره، به این شرط صلح کرد که خبر ایرانیان را به مسلمانان برسانند، تا در عوض معابد و قلعههایشان ویران نشود. در جریان قادسیه که رستم فرخزاد (سپهسالار سپاه ایران در زمان پادشاهی ساسانیان) آنان را به دلیل خبرگیری و کمک مالیشان به اعراب سرزنش کرد، ابن بقیله چنین پاسخ داد: ». . . با مالهایمان جانهایمان را حفظ کردهایم. . . «. خالد بن مغیره با اهل الیس نیز با این قرار صلح کرد که خبرگیر و راهنما و کمک حال مسلمانان در برابر ایرانیان باشند.
در نخستین روز جنگ که به »روز ارماث« مشهور شد، سعد بن ابیوقاص که از مهار فیلهای سپاه ساسانی درمانده شده بود، از ایرانیان راهنمایی خواست. بنابراین یک عده از بهترین سوارکاران پیش تاختند و طناب کجاوههایی را که بر پشت فیلها بود، قطع کردند. بدین ترتیب، »عاصم بن عمرو تمیمی« با افرادش فیلبانان را به زمین انداخته و به قتل رساندند و موقتاً فیلها را از میدان نبرد راندند.
۲٫ ضیافت و پذیرایی، راهنمایی، تعمیر راهها
فاتحان پس از ورود به هر منطقه، نیازمند خوراک، پوشاک، سرپناه، علوفه برای چهارپایان و همچنین راهنمایانی برای فتح سایر شهرها بودند. در بعضی مناطق، ساکنان، خود به استقبال سپاه فاتح میآمدند و برای فتح سایر مناطق علوفه و توشه و راهنما تقدیم میکردند. اهالی بعضیشهرها نیز پیش از رسیدن لشکر فاتح، شهر را تخلیه میکردند؛ ازاینرو، این مناطق به سهولت گشوده میشدند. در بسیاری موارد نیز انواع همکاریها در محتوای عهدنامه بین ساکنان و فاتحان گنجانده میشد و بدین ترتیب نظم و نظامی مییافت.
در معاهده فاتحان با اهل بهراذان(حیره) شرط شده بود که: ». . . در راه مانده را راهنمایی و راهها را اصلاح کنند و هرکس از سپاه مسلمانان که بر آنان گذر کند یک شب و یک روز نزد آنان بماند و. . «. در عهدنامههای ماهدینار و گرگان نیز مواردی مشابه قید شده بود. ازاینرو، در ناحیه سواد کشاورزان تعمیر راهها و پلها و کشت و کار و راهنمایی فاتحان را به عهده گرفتند و به اندازه توان، جزیه میپرداختند و همگی راهنمایی و ضیافت مهاجران را تقبّل کردند.
در نبرد جسر، ابو صلوبا، عرب مسیحی ناحیه حیره، برای هر دو طرف پل بست. در برس نیز دهقان این ناحیه با اعراب صلح کرد، برای آنان پل بست و خبر نیروهای گرد آمده در بابل را به آنان گزارش داد.
در ری، ایرانیان برای نشان دادن تسلیم کامل خود، موظف شدند مسلمانان را راهنمایی کنند، جادهها را حفظ و حراست و از سپاهیان در حرکت مسلمانان که از آنان خواستار سرپناه میشدند، به مدت یک شبانهروز پذیرایی نمایند. در فارس، هرات و مرو نیز با شرایطی مشابه صلح شد. این روند تا زمان فتح خراسان و ماوراء النهر در زمان قتیبه برقرار ماند.
۳?. خیانت ایرانیان به هموطنان
در این بین، گزارشهایی نیز از خیانت بعضی از مردم محلّی به هموطنان و همراهی با فاتحان وجود دارد. آنان با اهداف و انگیزههای مختلف با اعراب همراه میشدند و با نشان دادن راه شهرها، قلعهها، گنجها و موارد دیگری مانند آن، فاتحان را یاری میدادند. در جریان فتح شوشتر، چون محاصره به طول انجامید، یکی از بزرگان شهر مخفیانه نزد ابوموسی رفت و در قبال حفظ جان و مال خود و خانوادهاش، اشرس بن عوف را از راه مخفی وارد شهر نمود. در مورد فتح شهرهای ری، نیشابور و سمرقند نیز، گزارشهای مشابهی وجود دارد. در این بین، هرکس به شیوهای از فرصت سود میجست و سرسپردگی خویش را به اعراب اثبات میکرد. پس از جنگ نهاوند، مردی از ساکنان نهاوند نزد سائب بن اقرع رفت و در قبال حفظ امنیت خود و خانوادهاش، او را برای دست یافتن به گنج نخیرجان راهنمایی کرد.
بنا به گزارش منابع، خائنان، خبرگیران و خبررسانان در جایجای شاهنشاهی ساسانی، و از جمله دربار یزدگرد سوم، رسوخ کرده بودند. کسی که یزدگرد را به فرستادن رستم فرخزاد به میدان جنگ وادار کرد، «جابان» منجم کسری و از مردم فرات بود. حال آنکه رستم فرخزاد تمایلی به حضور در جنگ نداشت. جابان وقتی کار ایرانیان را رو به زوال یافت، به جشنس(گشنسب) ماه نوشت که با اعراب پیمان کن و فریب اوضاع را نخور. جشنس ماه نزد سعد رفت و برای خود و خاندان و همراهانش امان گرفت و خبرگیر آنان شد.
در چنین شرایطی و با فتح شهرها یکی پس از دیگری، یزدگرد سوم، ناگزیر از فرار از شهری به شهری دیگر گردید. جالب آنکه با ورود وی به هر شهری، نیروهای عرب، همان شهر را مورد هجوم قرار میدادند و او ناگزیر از ترک آن ناحیه میشد. این امر، احتمال فعالیت خبرگیران را -حتی در گروه همراه وی- نیز تقویت میکند.
۴?. ایفای نقش مترجم
از دیگر نمونههای همکاری ایرانیان با اعراب مسلمان، ظاهر شدن آنان در نقش مترجم بینهموطنان خویش و فاتحان بود. کار ترجمه بین ایرانیان و عربها در این دوره گریزناپذیر بهشمار میرفت؛زیرا اگر از این طریق، تفاهم حاصل نمیشد، دیگر هیچگونه عهدنامه و قراردادیمیان جنگجویان و اهالی میسر نمیگردید. منابع، از همان ابتدای فتوحات، در مواردی به حضور مترجمان بین ایرانیان و اعراب اشاره کردهاند. از جمله این مترجمان، اعراب مسیحی ساکن ایران بودند که به هر دو زبان عربی و فارسی تکلم میکردند. قوم بنوالعم که در سال ۱۷ هجری به اعراب پیوستند، احتمالاً از این گروه بودند. سلمان فارسی نیز از دیگر مترجمانی به حساب میآید که در این زمینه با اعراب همکاری میکرد. وی از همان ابتدا به عنوان دعوتکننده و رائد قوم از سوی خلیفه دوم تعیین شد و در ادامه سخنگوی اعراب در مدائن و پیک و مترجم آنان در بهرسیر بود. سلمان، بنا به اظهار برخی منابع، مدتی از سوی خلیفه دوم والی مدائن شد. وی، زمانی به سرکردگی سپاهیان عرب به شهری از ایران وارد شد و به مردم پیشنهاد جزیه داد. چون مردم شهر از او پرسیدند جزیه چیست، به فارسی پاسخ داد: درم، و خاکت به سر.
از جمله افرادی که احتمالا در این زمان به عنوان مترجم بین ایرانیان و اعراب ظاهر شدند، موالی بودند؛ هر چند گزارش دقیقی در این زمینه در دست نیست. گرچه در این دوره این لفظ «موالی« بر بسیاری از ایرانیان اطلاق میشد، اما تأکید بر افرادی از این گروه است که از راه عقد موالات با قبایل عرب، با آنان پیوند مییافتند و نقش پررنگتری در این زمینه ایفا میکردند. آنانکه از موقعیتی خاص، یعنی ریشه و هویت ایرانی از یک سو، و انتساب به قبیلهای عرب از دیگر سو، برخوردار بودند، بین هموطنان و ولینعمتان خویش رایزنی و جاسوسی میکردند و به هنگام نیاز به فعالیت نظامی نیز میپرداختند. صالح بن عبد الرحمن، با نوشتن و نشان دادن محل زادان فروخ نیری برای حجّاج، از سوی سلیمان بن عبدالملک متولی خراج عراق شد.
یکی دیگر از این موالی، حیان نبطی بود. وی در تجدید صلح بین قتیبه و طرخون، شاه سمرقند (حدود سال ۹۰ هجری)، واسطه بود.
در ماجرای اختلاف بین اسپهبد طبرستان و یزید بن مهلب نیز، یزیدبه وی متوسل شد. حیان به اسپهبد گفت: »من مردی از شمایم که نزدتان آمدهام هرچند دینمان از یکدیگر جداست، بیم دارم که از سوی امیرالمؤمنین و سپاه خراسان نیرویی بر تو تازد که توان مقابله نداشته باشی. . . « با تلاشها و نیرنگهای حیان، اسپهبد با یزید صلح کرد.
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۷:۲۵ ق.ظ