زمینههای فرهنگی تخریب میراث فرهنگی
علی رزم آرای
گروه فرهنگی: یادمانهای تاریخی ملتها، سرشار از پیام روزگارگذشته، شاهد زنده سنتهای کهن ایشان است که تا به امروز باقی ماندهاند… بر ماست که این میراث را در اصیلترین حالت به نسلهای آینده تحویل دهیم. مفاهیم: میراث فرهنگی به آثار مادی و معنوی به جامانده از گذشته گفته میشود که بر هویت فرهنگی یک جامعه انسانی دلالت دارد و از آن جهت قابل توجه است که در شناخت زندگی گذشتگان مفید و مؤثر است و برای مطالعه جوامع، اقوام، و ملل گوناگون، و نیز بازشناسی آثار مادی تمدنها و سیر تشکیل و تکامل آنها سندی باارزش بهشمار میآید .برای هر ملت شناخت گذشته برای ساختن آیندهای بر پایه هویت فرهنگی خویش اهمیت مییابد. در حقیقت پویایی و بقای فرهنگی در آینده، نیازمند پیوستگی میان دیروز و امروز و فردای ملتهاست .امروزه در آغاز هزاره سوم و عصر ارتباطات و جهانی شدن، وجه تمایز ملتها از یکدیگرهویت فرهنگی است که ریشه در میراث فرهنگی دارد. از اینرو، حفظ میراث فرهنگی برای یک ملت، پشتوانه حیات فرهنگی در آینده خواهد بود.توجه به میراث فرهنگی پدیده نوینی است. دارایی فرهنگی در توصیهنام¬های مصوب پانزدهمین جلسه مجمع عمومی یونسکو در ۱۹۶۸ در پاریس، به دو بخش منقول و غیرمنقول تقسیم شده است: الف) اموال غیرمنقول مانند عرصههای باستانی و تاریخی یا علمی، سازهها یا آثار مذهبی و غیرمذهبی که از نظر تاریخی علمی، هنری، و معماری ارزشمند هستند و شامل مجموعه سازههای سنتی، محلههای تاریخی واقع در محیطهای مسکونی شهری و روستایی وهمچنین سازههای بدوی فرهنگهای پیشین که هنوز سالم ماندهاند، میشود. تعبیر دارایی فرهنگی به اشیای غیرمنقول اطلاق میشود، مانند ویرانههای تاریخی که در سطح زمین باقی ماندهاند و بقایای باستانی مدفون در زیر خاک. اموال فرهنگی شامل جایگاه و محل قرار گرفتن اینگونه داراییها نیز میشود؛ و ب) اموال منقول که از نظر فرهنگی واجد اهمیت باشد، به اشیای کشف شده در اموال غیرمنقول و اشیای زیر خاکی که در محوطههای باستانی یا تاریخی و یا در هر جای دیگری کشف شوند.در ایران نیز نخستین قانون در زمینه آثار فرهنگی ـ تاریخی موسوم به قانون عتیقات در آبان ۱۳۰۹ به تصویب مجلس شورای ملی رسید و به اجرا درآمد. قوانین دیگری نیز در تکمیل قانون عتیقات در سالهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی به تصویب رسید و به اجرا درآمد. از جمله قانون ثبت آثار ملی مصوب ۱۳۵۲، قانون الحاق ایران به کنوانسیون حمایت میراث فرهنگی و طبیعی جهان در ۱۳۵۳ و موادی از قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) مصوب ۱۳۷۵ که ناظر بر سرقت، خراب کردن، تخلف از ضوابط مصوب، خارج کردن اموال تاریخی ـ فرهنگی از کشور، حفاری غیرمجاز، و جز آن است.هفت سال پس از انقلاب اسلامی، با تصویب قانون تشکیلات سازمان میراث فرهنگی کشور در بهمن ۱۳۶۴، با ادغام چندین مرکز و ادارهکل، سازمان میراث فرهنگی ایران (ایکو) ، از ابتدای سال ۱۳۶۶ رسمآ کار خود را آغاز کرد.از این پس، عبارت میراث فرهنگی بهجای کلمات و ترکیبهای دیگر، جایگزین شد و بیش از پیش کاربرد یافت.میراث فرهنگی در ماده ۱ قانون اساسنامه سازمان میراث فرهنگی کشور مصوب ۱۳۶۷ چنین تعریف شده است:”میراث فرهنگی شامل آثار باقیمانده از گذشتگان است که نشانگر حرکت انسان در طول تاریخ است و با شناسایی آن زمینه شناخت هویت و خط حرکت فرهنگی او میسر میگردد و از این طریق زمینههای عبرت برای انسان فراهم میآید.یکی از چالشهای مهم حوزه فرهنگ در ایران، تخریب میراث فرهنگی (میراث ملموس و میراث معنوی) است. این مساله بیش از همه در حیطه میراث مادی (مانند سایتهای باستانشناختی ) دیده میشود. هرچند در حیطه میراث ناملموس هم این مساله دیده میشود، اما در زمینه تخریب و گاه غارت سایتهای باستانشناختی، این امر مشهودتر است. عموما در این مساله، بر عدم آگاهی و یا سوءاستفادههای شخصی افراد تاکید میشود. در این نوشتار قصد من پرداختن با زمینههای سودجویانه یا شخصی این تخریبها نیست مساله مورد نظر این نوشتار، زمینههای فرهنگی و اجتماعی است که به طور سازمان یافته و به مثابه کنشی فرهنگی و مدنی، ما دست به تخریب میراث فرهنگی میزنیم. به عبارت دیگر صحبت بر سر مواقعی است که به بهانه فرهنگ و کار فرهنگی، میراث فرهنگی را قربانی میکنیم، و از این کار هم شادمان هستیم و برخود میبالیم که یک کار فرهنگی انجام داده ایم.چرا برای گذران امور فرهنگی امروز، فرهنگ باستانی و کهن را قربانی میکنیم .در موراد دیگر تخریب میراث فرهنگی، یا از سر انگیزه غارت بوده، یا از سر ناآگاهی متولیان. برای غارت این میراث فرهنگی که میتوان نمونههای زیادی برشمرد، وبرای تخریب آن از سر ناآگاهی، میتوان نمونههای سدسازی را دید. ظاهرا اندیشه مهندسی، توان فهم اهمیت میراث فرهنگی را ندارد. لذا به بهانه توسعه، آب بر این میراث میبندند، تا برای همیشه آنها را غرق کند. اما اینبار این تخریب نه بواسطه دیگران، که بواسطه دوستداران فرهنگ رخ میدهد.اما در چه شرایطی میراث فرهنگی در یک فرآیند عادی، قربانی فرهنگ جدید میشود. چه اتفاقی رخ میدهد که مسئولان یک شهر برای ایجاد فضایی فرهنگی و انجام یک فعالیت فرهنگی، میراث فرهنگی تاریخی شان را بر باد میدهند. در شرایطی که در جهان، برخی کشورها با هزاران تلاش و کوشش، میخواهند سابقه ای چندقرنی برای خود بسازند، ما به راحتی میراث چندهزار ساله را قربانی فرهنگ موقتی و کوتاه امروز میکنیم، فرهنگی که قطعا دوامی نخواهند داشت. چون هر الگوی فرهنگی که در امتداد سنت فرهنگی نباشد، تداوم نخواهند یافت. هر انقطاع فرهنگی، در نهایت به شکست فرهنگی خواهند انجامید. بخشی از این مساله را باید در نگاه به مفهوم ایران باستان و میراث فرهنگی دید. عموما تلقی مردم از میراث فرهنگی، کاخها و گنجینههای هنری خاصی است که در پاسارگاد و موزهها میتوان دید. نکته مهمتر آنست که ما فرهنگ ایرانی را به شیوه ای تقلیل گرایانه به فرهنگ آریایی تقلیل داده¬ایم، و در نهایت آن را بناهای خاصی مانند تخت جمشید و بیستون و … نمادین کرده¬ایم. این الگوهای نمادین، سبب شده که مردم ما نتوانند اررزش فرهنگی و باستانشناختی میراثی مانند این تپههای باستانی را بفهمند. الگوسازی کاخ محور در معرفی میراث فرهنگی، سبب شده فهم فرهنگی مردم، در موارد زیادی از فهم میراث فرهنگی ای که بیانگر زندگی روزمره است، ناتوان باشد. فرهنگ ما در دههای اخیر به نوعی منطق خود تخریب گری باستانی (نوعی فرآیند تخریب و تحقیر میراث باستانی و در مواردی نوعی نادیده انگاری و حذف سیستماتیک ارزش فرهنگی میراث باستانی ) را در خود ایجاد و تقویت کرد. این منطق عملا در میانه بحث ایرانی بودن، آن را به شعاری میان تهی تبدیل کرد. فرهنگ به مثابه میراثی تاریخی از تولیدات مادی و غیرمادی یک جامعه، به مثابه یک جریان شکل گرفته و تداوم داشته است.
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۱ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۴:۰۴ ق.ظ