روزگاری فضای قهوه خانه عطرآگین بود ازخصلتهای پهلوانی

روزگاری فضای قهوه خانه عطرآگین بود  ازخصلتهای پهلوانی

گروه فرهنگی:نخستین قهوه خانه ها در ایران در دورة صفویان، و به احتمال زیاد در زمان سلطنت شاه تهماسب (۹۳۰-۹۸۴ق )، پدید آمد و بعد در زمان شاه عباس اول (۹۹۶-۱۰۳۸ ق) توسعه یافت. قهوه خانه در آغاز، همان گونه که از نامش پیداست، جای قهوه نوشی بود. با آمدن چای به ایران و کشت این گیاه در بعضی از مناطق شمالی‌ ایران و ذائقه پذیر شدن طعم چای دم کرده میان مردم، کم کم چای جای قهوه را در قهوه خانه ها گرفت. از نیمة دوم قرن سیزدهم هجری چای نوشی در قهوه خانه ها معمول شد، لیکن نام قهوه خانه همچنان بر آنها باقی ماند.در جامعه سنتی قدیم، زورخانه نهادی مقدس برای پروردن تن و اندام و نیرومند کردن اندیشه و اخلاق بود. پس از جا افتادن قهوه خانه در میان مردم، زورخانه و قهوه خانه دو نهاد پیوسته و نزدیک به هم را در راه تقویت روحیه ملی و مذهبی مردم در جامعه شکل دادند. فضای زورخانه و قهوه خانه هر دو از هوای عطرآگین و نیروبخش خصلتهای پهلوانی و سلحشوری و رفتار و اخلاق جوانمردی و ایثارگری آکنده بود. در و دیوار ساختمان زورخانه و قهوه خانه با نقش و نگارهائی از پیکرة پهلوانان اساطیری و حماسی و ملی و مذهبی و صورت شاهان افسانه‌ای و تاریخی و پهلوانان و جوانمردان جامعه پوشیده بود. سردم نشین زورخانه مرشدی بود که پیمانه‌های شعرش را از چشمة فیاض شاهنامه و مهر شاه مردان امیر مؤمنان پر می‌کرد و به پهلوانان می‌نوشانید. نقال قهوه خانه نیز مرشدی بود که حلقه نشینان شتاق پای سردم را با آب زلال همین سرچشمه های زایا، یعنی داستانهای حماسی ملی و دینی، شستشو می‌داد. زورخانه کاران و قهوه خانه نشینان چشم وگوششان پیوسته با شکل و شمایل پهلوانان تاریخ قومی و دینی و وصف بیان دلاوریها و مردانگیهای حماسه سازان در تماس بود و هر چه ‌می‌دیدند و می‌شنیدند قصة قهرمانیها و رادمردیها بود و بس. بعضی از قهوه خانه‌ها را قهوه چیانی می‌گرداندند که از پهلوانان و ورزشکاران باستانی کار زورخانه، و از دسته لوطیان جوانمرد و فتیان ایثارگر یا از پا افتادگان زورخانه به شمار می‌رفتند. شماری از نقالان و شاهنامه خوانان و سخنوران و غزل خوانان قهوه خانه‌ها وابسته به سلسله‌های فقر و درویشی و شماری از آنان از پهلوانان گود زورخانه و بیشترشان اهل پیشه و کسب بودند. پاگرفتن نهاد قهوه خانه در شهرهای ایران تحولی بزرگ را در شکل گردهمایی مردم و شیوه گذران اوقات فراغت آنان پدید آورد، تا بدانجا که قهوه خانه همچون یک موسسه اجتماعی (کاریابی و کاراندازی) عمل می کرد. از آن پس قهوه خانه مکانی شد برای ارتباطات شغلی میان کارپیشگان و تبادل خبر وگفتگو درباره مسایل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی. قهوه خانه، که تا چند دهه پیش کانون نشر و ترویج فرهنگ سنتی و دستاوردهای ادبی و هنری گذشتگان ما بود، و وظیفه و نقش مهمی در انتظام روابط اجتماعی و باورهای جمعی و بقای ارزشهای فرهنگ ایرانی- اسلامی در میان گروهها و قشرهای مختلف مردم، به خصوص اجتماعات شهرنشین به عهده داشت، به تدریج به صورت محلی برای نوشیدن چای و خوردن صبحانه و ناهار و رفع خستگی درآمد. بعضی از آنها نیز به کانونهای فساد و نشر شرارت و بدکاری و بدآموزی تبدیل شد.این زمان قهوه خانه رشته‌های پیوند فرهنگی خود را با گذشته و سنتهای گذشتگان گسسته است. عاملان انتقال فرهنگ و هنرکهن، یعنی شاهنامه خوانان و نقالان شیرین سخن قصه گو، و سخنوران خوش قریحة شعردان و نقاشان چیره دست نقش پرداز از این مدرسه و مکتب بیرون رانده شده‌اند. در نتیجه قهوه خانه به صورت واحدی بی هویت درآمده و از بار اجتماعی فرهنگی نیرومند گذشته تهی گشته است. نقاشی قهوه خانه ای در یک کلام ادای دین به خاندان عصمت وطهارت است. هنرمند سلیم النفس ایرانی با استناد به پرده های قهوه خانه ای ضمن ابراز عقاید دینی خود، به آداب و رسوم ملی وفرهنگی سرزمین اش نیز عنایت ویژه داشته است. نخستین و مهم ترین خصلت نقاشی قهوه خانه ای در اندیشه ها و معیارهای مشترکی است که به طور نانوشته در میان همه هنرمندان این نوع از نقاشی جاری است.دومین خصلت نقاشی قهوه خانه ای که کم از نخستین ویژگی آن ندارد، در عدم تأثیرپذیری آن از فلسفه نقاشی اروپایی است، هر چند که از رنگ و روغن که ابزاری اروپایی است بهره می گیرد. نقاشان قهوه خانه ای از آنجا که اساساً معیارهای نقاشی غربی را نه می شناسند و نه قبول دارند، درحالتی بی تکلف، با صفا و بکر به ساخت و پرداخت آثارشان می پردازند. مضامین نقاشی قهوه خانه ای را باید در سه رویکرد مورد بررسی قرار داد: ?ـ موضوعات مذهبی?ـ موضوعات رزمی?ـ موضوعات بزمی که موضوعات مذهبی بیشترین سهم را در این میان داشته و دارند. این نقاشان در ترسیم مضامین مذهبی، جنبه های حماسی آن را مشخص تر و بارزتر نشان می دهند. در نقاشی قهوه خانه ای، اشقیا در مقابل پاکان روزگار صف بسته اند. نقاش، چهره های نورانی را در مقابل چهره های تیره و سخیف قرار می دهد؛ و بیننده بدون هیچ پیچیدگی و مشکلی به سهولت تشخیص می دهد که هنرمند پیشاپیش عشق خود را در چهره های منور و نفرت خود را از اشقیا برای او عیان می سازد. نقاش قهوه خانه ای همواره اثر خود را نوعی جدال با ستم و کفر تلقی می کرده و خود را مدافع حق و عدالت می پنداشته است. این نقاشان شاید تنها هنرمندانی باشند که مضمون آثارشان را با شهدای راه خدا سرشار از نور و پاکی کرده و بر تاریکی و جهل تاخته اند.
در تبارشناسی نقاشی قهوه خانه ای، نه می توان ریشه های آن را به هنر نائیف Naive نسبت داد و نه در زمره هنرهای ابتدایی در جوامع بدوی می گنجد. می توان گفت این نقاشی، ادامه نگارگری در سطح وسیع و با قلم موی پهن و درشت است و به لحاظ تاریخی پس از سبک نقاشی زند و قاجار قرار می گیرد. در نقاشی قهوه خانه ای برای تأکید کردن بر نکات با اهمیت، تصویر مورد نظر را درشت تر و در مرکز صحنه قرار می دهند. در این هنر، همه چیز در خدمت پیامی است که آشکارا قرار است منتقل شود. بنابراین، فضا، مکان و عناصر حاشیه ای اعم از اسب، انسان و سایر اشیا به گونه ای ترکیب می شوند که به درخشش »موضوع محوری« کمک کنند. آغاز نقاشی قهوه خانه ای را به دوران صفوی و آشنایی نسبی با نقاشی اروپایی نسبت می دهند و از سده دوازدهم هجری با نقل نقالان همراه بوده است. چرخه تولید پرده های قهوه خانه ای از چهار رکن: قهوه خانه، نقال، نقاش و مردم تشکیل می شود. سه رکن نخست، همه تمهیدات را به کار می گرفتند تا رکن اصلی، یعنی مردم را به قهوه خانه ها بکشانند. قهوه خانه، محل کسب اندیشه های جوانمردانه و فضائل اخلاقی و انسانی بود، که به مدد نقال و نقاش سلیم النفس فراهم می شد. قهوه خانه دار، به نوعی اقتصاد هنر را اداره می کرد و با به نمایش گذاردن مجلس نقالی و پرده خوانی و جذب مردم به قهوه خانه ها، این چرخه میان مردم و هنرمند و قهوه خانه دار شکل می گرفت و بدین ترتیب میان مردم و هنر، در مکانی به نام قهوه خانه رابطه ای برقرار می شد که در اصطلاح امروز به آن مولتی مدیا (Multi media) یا چند رسانه ای (متن، صدا و تصویر) می گویند.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۶:۵۷ ق.ظ

دیدگاه


× نُه = 63