رادیو و تلویزیون چقدر تا دانشگاهی شدن فاصله دارد
گروه فرهنگی:رسانهای که در روزهای کرونایی به برنامهسازی و سریالسازیاش ادامه میدهد و نقدهایی هم همیشه به عملکردش وجود داشته که نگاهی به این نقاط داشتهایم. صداوسیما و انقلاب از چهلسالگی گذشتهاند و فعالیتهای قابل توجهی در رسانه ملی اتفاق افتاده اما هنوز برای رسیدن به تریبون واقعی انقلاب اسلامی راه بسیار دارد و باید گامهای جدی در این عرصه برای تحقق منویات “انقلاب” و دانشگاه شدن صداوسیما برداشته شود.
چقدرِ این مسیر در سال ۱۳۹۸ پیموده شد؟ با نگاهی به نقدها و اتفاقات امسال میتوان به این نکته رسید که مشکلات جدیدی هم بر مشکلات سالهای قبل باید اضافه کرد؛ اما از حق نگذریم تلویزیون در مواجهه با بحرانهای مختلف از جمله سیل و زلزله و اتفاقات دیگر که نهایتاً به بحران جهانی “کرونا” رسید؛ خوش درخشیده و کماکان با شیوع و اوج آن، با قدرت در میدان است. واقعاً صداوسیما با گذشت چهلساله شدن انقلاب و فعالیت انقلابی این نهاد، به چه جایگاه و موقعیتهایی دست پیدا کرده است؟ رسانهای که پیش از انقلاب، هیچگونه الگوی بومی و ملی برای اداره رادیو و تلویزیون وجود نداشت و رادیو و تلویزیون آن زمان، مقلّد محض رویکردها و شیوههای رسانهای آمریکا بود تا جایی که از دو شبکه تلویزیونی یکی از آنها شبکه آمریکا نامیده میشد که بسیاری از برنامههای آن بهزبان انگلیسی پخش میشد. اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی(ره) با طرح نظریه رادیو و تلویزیون دانشگاه عمومی است انقلاب بزرگی در عرصه نظریهپردازی و الگودهی رادیو و تلویزیون در دنیا ایجاد کرد.
در ایام روز ملی صداوسیما یاد مشکلات برنامهسازی و سریالسازی میافتیم؛ مشکل برنامهسازی و سریالسازی امروز تلویزیون جدی است چون پژوهش و تحقیق فراموش شده است و کارها دقایق آخر به تصویب میرسند. سوژهها و پرداختها کلیشهای و تکراری شدهاند؛ بزرگترین مشکل برنامهسازی و سریالسازی فقدان توجه به چرایی المانهای برنامهسازی و سریالسازی است. در حوزه ساختار و تکنیک کاملاً مقلّدانه و بدون توجه به پژوهش در فیلمنامهنویسی درست در رویه برنامهسازی و سریالسازی پیش میرود و در این میدان کسی به فکر خلاقیت و نوآوری نیست. هرچند وقت یک بار مثل مُدِ لباس، یک نوع برنامهسازی و یا سریالسازی اصطلاحاً روی بورس میآید؛ یک زمانی برنامههای گفتوگومحور یا همان تاکشو، یک مقطعی رئالیتیشو و الآن هم چند صباحی است ساخت استعدادیابی طرفدار زیادی دارد. از طرفی دیگر زمانی ساخت و تولید اپیزودیک و اصطلاحاً مجموعههای ۹۰قسمتی و تلهفیلمها و حالا سریالهای کوتاه ۱۰ تا ۱۵ قسمتی، بهسبک اصلی فیلمسازی و سریالسازی تبدیل شده است. برنامهسازی این روزهای صداوسیما چه مشکلات و ضعفهایی دارد؟ در توصیف وضعیت موجود برنامهسازی تلویزیون میتوان به احساس ناخوشایند سه ضلع مهم برنامهسازی اشاره کرد؛ نارضایتی گریبان کارشناسهای رسانه، سیاستگذاران رسانه و مخاطبین را گرفته است، زیرا تلویزیون از فقدان تحقیق و پژوهش لازم در مقوله برنامهسازی رنج میبرد؛ برنامههایی که هیچ بینندهای ندارند و یا بیننده از تماشایشان لذت نمیبرند نه عالمانه و نه محققانه ساخته نمیشوند. بهتعبیر برنامهساز و کارشناسی همچون مریم جلالی باید دستاندرکاران مربوطه علت و معلول این اتفاق و احساس را پیدا کنند، چرا همچنین برنامههایی وجود دارند؟ چون برنامهسازان با حضور تکنولوژی، تعدد کانالها و فضای مجازی خودشان را با این تغییر رویکردها وفق ندادند. هنوز با آن روشهای قدیمی و سنتی برنامهسازی اتفاق میافتد انگار متوجه این تغییر رویه نشدهاند. قاعدتاً بزرگترین مشکل برنامهسازی همان فقدان توجه به چرایی المانهای برنامهسازی است؛ برنامهساز قدیمی تلویزیون اعتقاد دارد که بیشتر از توجه به چرایی باید به چگونگی توجه کرد. برنامهساز با خود بگوید “چرا این مهمان را دعوت کردم، این دکور را استفاده میکنم و با این هدف و موضوع بهسراغ ساخت این برنامه میروم؟”. اگر ذوقزده، مقلّدانه، بدون زیرساخت معنادار، معنایی و فلسفی برنامهای تولید شود یا در واقع آن برنامهسازی از فقدان توجه به چرایی رنج ببرد، برنامه هیچ حسّ تأثیرگذاری به مخاطب القاء نخواهد کرد، چون غفلت از چرایی، راه چگونگی را هموار میکند؛ مثلاً مهمان را دعوت کردم درگیر چگونگی میشوم و هدف رسانهای آن برنامه محقق نمیشود. بهگفته کارشناس برنامهسازی تلویزیون امروز برنامهسازی از عدم هدفمندی رنج میبرد، چون طرح و برنامه لاغر شده است. وقتی از طرح و برنامه صحبت میکنیم یعنی خطمشی و نقشه راه برنامه! غفلت از رفتار هدفمند، برندسازی و برنامهسازی شاخص را نیز دچار چالش کرده است. مردم ما نیازمند دید تازه در برنامهسازیاند؛ حتماً روانشناسی و جامعهشناسی را باید در برنامهسازی مدنظر قرار دهیم. نگاه خلاقانه اهمیت دارد؛ چه کارهایی کردیم که نباید بکنیم و ضعفهایی که وجود دارد را رفع کنیم. کار نوآورانه انجام شود که مردم نیازمند دید تازهاند.
گافهای پیشآمده و مشکلاتی که گهگاه اتفاق میافتد، روزی حاشیهها و جنجالها، آقای مجری را برکنار میکند، روزی به جولانِ اینستاگرامیها ختم میشود و خیلی از اتفاقات دیگر ما را به این نکته میرساند که چرا نظارت فراموش شده و این بخش واقعاً در تلویزیون چه جایگاهی دارد؟ چرا که بسیاری را اجازه دادند روی آنتن بیایند، وابستگیهای به سلبریتیها که تمامی ندارد، آگهیهای بازرگانی که هنوز بیمحابا و این بار با استفاده از بازیگران کارش را جلو میبرد؛ حتی به آیتمهای میانبرنامهای هم راه پیدا کردهاند. آنقدر نظارت به حلقه مفقودهای در تلویزیون تبدیل شده که سریالها و برنامههایی ساخته شدند در زمان پخش با انتقاد شدید، قسمتهایش کمتر شد و اینجا هم به سرمایه رسانهملی ضربه خورد و دوباره به همان تهیهکنندگان، چند سریال دیگر واگذار کردند و روی آنتن بودند. نویسندگانی در تلویزیون کار کردند که مشکلاتی داشتند و به آنها توجهی نشد؛ فقط رسیدن سریال و فیلم به آنتن برای دستاندکاران مهم بوده و هست. به قولِ برخی دلسوزان، هرچه بگوییم فرقی ندارد؛ تلویزیون راه خودش را میرود. البته که این دست تهیهکنندگان و نویسندگان هنوز هم برای تلویزیون برنامه و سریال میسازند و فیلمنامهها و طرحهایشان را مینویسند. موضوع بعدی مجریانی است که یا متولد فضایمجازیاند یا اسیر فضایمجازی! اینجا نقش نظارت بسیار اهمیت دارد که چرا به تهیهکنندگان، اسپانسرها و مجریان تأکید نمیکند “اتاق فکرها را فعال کنید! سؤالات سنجیده بپرسید و نگذارید مهمان هرکاری میخواهد روی آنتن بکند”؛ اینها همان هزینههای برنامهسازی غیرتأثیرگذار و مجریان و تهیهکنندگان کارنابلد است که انگار کُرکُری درون شبکهای دارند؛ آیا میخواهیم مخاطب تلویزیونی ما، برنامه را دنبال کند یا بهفکر پخششدنش در فضای مجازیایم؟! امروز وقتِ خلاقیت و نوآوری است نه گفتوگومحوری بدون هدف و سرمنزل! مقطعی رئالیتیشو بسازند یا تاکشو؛ یا چندصباحی بهسراغ استعدادیابیهای متظاهر و خودنما بروند. کنار بیتوجهی به برنامهسازان و تهیهکنندگان وطنی، سیما مجریان کاربلدی هم دارد که قربانی سرمایهسالاری و سلیقهمداری اسپانسرها شدهاند؛ تعداد زیادی از این مجریان با سلطه کپیبرداری برنامههای ماهوارهای عملاً بیکارند. با این حال جدا از چند مجری فعال برخی برنامهها که متأسفانه چند نفر از آنها بهدلیل تکرار و کلیشه برنامهها و نبود نوآوری و تکرار در کار خود دیگر جوابگوی نیاز مخاطب نیستند و برنامههایشان مشتری ندارد اما مجریان توانمندی هم در تلویزیون هستند که افزون بر توانایی اجرا، کارشان با دانش اجتماعی، اطلاعات تاریخی و دانستههای عمومی و توجه به نیاز و سلیقه مخاطب همراه است.
تلویزیون هرچه زودتر باید برای این رویه اشتباه، ضابطهای را در نظر بگیرد؛ اینکه برخی از برنامهها بهسمت دعوت از چهرههای مردمی رفتهاند و ایده و خلاقیت برنامهسازی را بهکار گرفتهاند ستودنی است اما مخاطب به شنیدن حرفهای تازه برخی از هنرمندان هم علاقه دارد و قرار نیست برای این علاقه، تلویزیون آنقدر پول پرداخت کند که بهیکباره میبینیم در مناسبتهای خاص میلیاردها پول جابهجا میشود و صرف همین میهمانانی میشود که بسیاریشان خودشان را مردمی میدانند اما تا پول به حسابشان واریز نشود میهمان آن برنامه خاص نمیشوند. در شرایطی که خیلی از پروژههای تلویزیونی از جمله سریالهای در دست تولید بهدلیل دیرکرد پرداختها در آستانه تعطیلیاند یا تعطیل موقت شدهاند.
به گزارش آراز آذربایجان به نقل از تسنیم، تلویزیون مجموعههای بزرگ و ماندگاری تولید کرده مثل مجموعه »هزاردستان« مرحوم حاتمی، »قصههای مجید«، »سلطان و شبان«، «سربداران«، »روزی روزگاری«، »روزگار قریب« و… خیلی سریالهای موجه و دوست داشتنی داشتیم اما در سالهای اخیر، سریالسازی به سمت تکرار حرکت کرده است.
در سالهای اخیر سریالها به جز یکی دو اثر، متوسط و زیرمتوسط بودهاند که در هر حال با وجود تلاشهای چند گروه سریالساز، بقیه سریالها کم و بیش زیر متوسط بودند و نتوانستند از تلویزیون آبروداری کنن. صداوسیما برای ایجاد ارتباط درست و پیوستته و عمیق با مخاطب، باید کارشناسانه و اندیشمندانه وارد عرصه برنامهسازی و سریالسازی شود. از هنرمندان و عوامل حرفهای و کاربلد بهره بگیرد. اصالت را به تلویزیون برگردانند و به سفارشها و توصیهها گوش نکنند؛ استعدادهایی وجود دارند که با کمک تجارب اساتید فرهنگ و هنر میتوان اتفاقات خوبی را برای رادیو و تلویزیون پدید آورد. Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۵ ق.ظ