گسترش قارچ گونه دانشگاه غيرانتفاعي و فراگير

دانشگاه اینجا، دانشگاه آنجا، دانشگاه همه جا!

دانشگاه اینجا، دانشگاه آنجا، دانشگاه همه جا!

گروه اجتماعی: سال های اخیر را باید سال_های مرگ واژه دانشگاه به مفهوم اخص کلمه نامید. اکنون هرچند نفری که هوس ایجاد یک بنگاه درآمد زایی برای خود به سرشان بزند می توانند با درخواست چند خطی به تاسیس موسسه آموزش عالی اقدام کرده و در اندک زمانی به این امر موفق شوند!
می پرسید شغلت چیست؟ وقتی می گفتی دانشجو، طرف مقابل اندکی خود را جمع و جور کرده و با متانتی بهتربا تو صحبت می کرد، روی جملاتش بیشتر می اندیشید تا مبادا دانشجوی بصیر فهیم و علیم اشکالی بر کلام او وارد کند؛ اما اکنون…
مسئله آموزش عالی در ردیف اساسی ترین مسائل هر کشوری قرار می گیرد که می بایستی توجهی ویژه به آن مبذول داشت.
این امر از آنجا نشأت می گیرد که دنیای امروز دنیای مبارزه است؛ مبارزه در عرصه نظامی مبارزه در عرصه تکنولوژی، تسخیر فضا و یافته_های پزشکی و…و قرارگاه مرکزی همه این عرصه ها دانشگاه است.
از دانشگاه است که علوم و فنون و تجهیزات نظامی بر می خیزد…از دانشگاه است که تکنولوژی بیخ و بن می_گیرد…
از دانشگاه است که نوید علم و صنعت در فضا چرخیدن می آغازد…
و از دانشگاه است که انسان امروز می تواند که به معراج برود…
اما آن دانشگاهی که انسان را به معراج ببرد و بر جهان مسلط سازد چه ویژگی هایی باید داشته باشد.
در عصر کنونی و در دنیای سکولار غربی رسالت دانشگاه را در سه امر آموزش، پژوهش و خدمات اجتماعی خلاصه می کنند و ما اگر بخواهیم حداقلی از بومی سازی را در این خصوص اعمال کنیم می بایستی رسالت منادی دین و نظام اسلامی را نیز بر آن بیفزاییم تا مگر قدمی هرچند کوچک در راه آنچه امام بزرگوارمان فرمودند برداشته باشیم؛ تا دانشگاهمان مبدأ باشد برای تحولمان به سوی پیشرفت و نه پسرفت.
اما این رسالت ها را آیا می شود در هر محلی که بر سر در آن نوشته شده است »دانشگاه« »موسسه آموزش عالی« و… عملی کرد!؟
به جرأت می توان گفت که سال های اخیر را باید سالهای مرگ واژه دانشگاه به مفهوم اخص کلمه نامید.
اکنون هر چند نفری که هوس ایجاد یک بنگاه درآمد زایی برای خود و صدور مدارک لیسانس و فوق لیسانس های توخالی برای جماعت تشنه به عنوان د انشجو به سرشان بزند می توانند با درخواست چند خطی به تاسیس موسسه آموزش عالی اقدام کرده و در اندک زمانی به این امر موفق شوند!
دانشگاهی که سر در آن در میان تابلوهای سوپرمارکت های محل قابل شناسایی و پیدا کردن نباشد دانشجویش چه گلی بر سر این مملکت می خواهد بزند؟
دانشگاه های دنیا را به کیفیت و رتبه علمی_شان می شناسند و دانشگاه های امروز ما را حتی به اسم و نشانیشان هم نمی توان شناخت که یکی نام دختریست به نام صبا و آن دیگری پسری به نام کمال و…آن یکی آفاق را نه به علمش که به نامش شکافته است و آن دیگری تنها یادی است از ارومی نام دیگر ارومیه!
از یکی آذرمان آباد گشته یا نگشته نمی دانم ولی آن دیگری را می دانم که علممان را ضربه فنی کرده و از درک اسم نژند عاجز مانده ام که دهخدا آن را افسرده و محزون و مغموم معنی کرده و امروز نام دانشگاهمان گشته و دیگر هیچ!!
که اینان نه دانشگاه اند که حاصل خوردن باران تند بر زمین بکر اذهان برخی هایند که از آموزش عالی، تنها، افتخار گسترش فله ای آن را برای خود و دولت خود می خواهند.
آیا پس از چند سال چه کسی جوابگوی کارشناس های کارنشناسی خواهد بود که به امید مدرک توخالیشان انتظار میز مدیریتی را خواهند داشت که هیچ گاه به آنان نخواهد رسید.
جایی خواندم که بزرگی نوشته بود : »دانشجویی که کمتر از استادش بداند دنیا را به عقب خواهد راند؛ دانشجویی که به اندازه استادش بداند دنیا را به سکون وا خواهد داشت و دانشجویی که بیش از استادش بداند دنیا را به جلو خواهد برد« و اکنون این درد را برای چه کس بنگاریم که استادانمان در این دانشگاه ها کمتر از دانشجویانمان می دانند.
زمانی که دانشگاه های معتبرمان به تعداد کافی هیئت علمی ندارند و اگر دارند تعهد و تخصصشان یکی در میان ریپ می زند هر روز بایستی منتظر رشد و سر باز نمودن قارچ هایی به نام دانشگاه باشیم که با اساتیدی کم سوادتر از ورودی های دانشگاه به کاروان آموزش عالی دانی شدمان می پیوندند.
قارچ هایی که به_نام دانشگاه به_کام جیب های هیئت تشکیل دهندشان فرزندان مردم را با اساتیدی نااستاد به بازی گرفته و وزارت علوممان که علومش اکنون بیشتر وابسته به همین موسسات است مهر تأیید بر همان مدرکها می_زند تا لیسانسی مدعی اما خالی از علم بر کاروان مدعیان افزوده شود و آینده اسیر تقاضاهای ببحق و ناحق آنان باشد…
تا نظام بر پایه آمار چند میلیون دانشجو برنامه_ریزی کند در حالی که بیشتر آنان دانشی نجسته و در حد دبیرستان مانده اند…
تا…
چه کسی و در کدام دادگاه پاسخگوی خلق چنین وضعیتی خواهد بود؟و آیا حتی با پاسخ آنان از دست رفته ها بازگشتی خواهد داشت؟….
و اکنون جرأت می خواهد آسوده خاطر بگویی »دانشجو هستم« که آن_چنان مقامش را با همین آموزش های توخالی وزارتمان پایین آورده ایم که…نگوییم بهتر است.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۲ ساعت ۶:۰۶ ق.ظ

دیدگاه


× 8 = شانزده