خطر ابتلای انقلاب به استحاله درونی
مهدی جمشیدی
گروه فرهنگی: در دو بخش گذشته، از انقلاب فرهنگی و مکتبی، آزادی فکری و تداوم نقش¬آفرینی روحانیت به عنوان بعضی از مهم¬ترین دغدغههای انقلابی علامهی شهید سخن گفتیم. در بخش پایانی، دغدغهی دیگر ایشان را بازگو و تحلیل می¬کنیم.
یکی از دغدغه¬های انقلابی علامه مطهری، مبتلا شدن انقلاب اسلامی به »استحالهی درونی« بود؛ به این معنی که انقلاب اسلامی پس از مرحلهی پیروزی، به تدریج و گاه به صورت نامحسوس، »تغییر مسیر و ماهیت« بدهد و از نسخه اصلی¬اش فاصله بگیرد و منحرف شود. ایشان برای تبیین این مسأله، شرایط پس از پیروزی انقلاب اسلامی رامشابه با شرایط بعد از نزول سورهی مبارکهی مائده قلمداد کرده که از آخرین سورههای نازل شده بر پیامبر است. در آیه¬ای از این سوره میخوانیم:»اَلْیَوْم یَئِسَ الَّذیِنَ کَفُروا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ واخْشَوْن«
امروز کافران از اینکه به دین شما اختلال و آسیبی برسانند، طمع بریدند و ناامید شدند. پس شما (مسلمانان) از آنان بیمناک نگشته و از من بترسید!
این سوره آن¬گاه بر پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نازل گردید که اسلام و مسلمین در محل ظهور خویش کاملاً پیروز و مسلط شده بوند و شبه جزیرهی عربستان در زیر اقتدار سیاسی اسلام قرار داشت. آیهی شریفهی بالا دلالت بر این معنا دارد که امروز دیگر تهدید تأثیرگذاری از جانب دشمنان اسلام (از قبیل کفار، مشرکین و یهودی¬ها و…)، متوجه اسلام نیست؛ زیرا اسلام بر همهی آن¬ها غلبه و چیرگی یافته، و آن¬ها توان حذف و انهدام موجودیت اسلام را ندارند. اما از سوی دیگر، خداوند در این آیه میفرماید: »از من بترسید!«
علامهی شهید در تفسیر این عبارت می¬گوید معنی ترسیدن از خداوند، ترسیدن از این است که در اثر انحراف از مسیر حق و مبتلا شدن به استحاله و دگرگونی، سنت¬های اجتماعیِ الهی که لایتغیر هستند دربارهی آن¬ها اعمال شود و تحقق یابد،
همچنان که خداوند در قرآن تأکید می¬کند که چگونگی سرنوشت یک قوم به خود آن¬ها وابسته است:»إنَّ الله لایُغَیِّر مابِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأنْفُسِهِمْ« همانا خداوند سرنوشت هیچ جامعه¬ای را تغییر نمی¬دهد مگر این¬که خود آنان تغییر کنند.
آیت الله شهید بر این باور است که انقلاب اسلامی صدر اسلام از ناحیهی همین دگرگونی درونی آسیب دید و از مسیر اصلی¬اش منحرف گردید:
»مسیر انقلاب اسلامی صدر اسلام عوض شد، رنگ و شکلش عوض شد؛ یعنی یک چیزی بود و به وسیلهی گروهی کم¬ و¬ بیش تبدیل شد به یک چیز دیگر، در اثر رخنهی افراد فرصت¬طلب، رخنهی دشمنانی که تا دیروز با اسلام می¬جنگیدند بعد تغییر شکل و قیافه دادند و این مسیر را عوض کردند.«
به عنوان مثال، از نیمهی دوم قرن اول هجری در امتداد یک پروژهی سیاسی از سوی امویان، کوشش شد که از این انقلاب ماهیتاً اسلامی، یک انقلاب ماهیتاً قومی و عربی تعبیر شود؛ یعنی یک حرکت اسلامی به صورت یک حرکت عربی، نژادی و قومی تعبیر و تفسیر گردد.» علامه مطهری اظهار می¬دارد که همین تغییر و استحاله کافی بود تا شکاف¬های اجتماعی و سیاسی ناصواب و ضدّ اسلامی در راستای آن تولید شود و جامعهی اسلامی، دو پاره و متفرق گردد. جناب علامه در فروردین ماه سال ۱۳۵۸، یعنی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، می¬گوید »امروز ما درست در وضعی قرار داریم نظیر وضع ایام آخر عمر پیغمبر یعنی آن وقتی که این آیه نازل شد؛ الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون«.
بنابراین، باید هوشیار بود که در مرحلهی اثبات و پیروزی، انقلاب به دست فرصت¬طلبان و دگراندیشان از مسیر و غایت راستینش منحرف نشود. به همین سبب است که تداوم دادن به انقلاب از ایجاد کردن آن کاری دشوارتر است:
»انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگه داشتن آسان¬تر است. انقلاب را حفظ کردن خیلی دشوار و مشکل است و کم¬وبیش می¬شد گفت که الان شواهد و قرائن نشان می¬دهد که آنگونه که انقلاب در وقتی که در حال کوبیدن دشمن بیرونی بود، قدرت، قوّت و نشاط داشت و پیروزی بعد از پیروزی به دست می¬آمد؛ از وقتی که به حالت سازندگی افتاده است آن نشاط و آن قدرت و آن قوّت در آن نیست، یک نوع تشتت و تفرقه وجود دارد.«
یکی از مهم¬ترین مناقشات که در دوران ثبات و پیروزی شکل می¬گیرد و پیرامون آن، شکاف فکری تولید می¬شود؛ «تفسیر ماهیت انقلاب» است. این که در آینده (یعنی پس از پیروزی انقلاب) چه باید کرد به ماهیت خود انقلاب وابسته است. مسیر آیندهی انقلاب به غایات و انگیزههای مردم از انقلاب باز میگردد. از این رو، در مرحلهی پیروزی باید به سراغ «فهم و تفسیر دقیق ماهیت انقلاب» رفت و اجازه نداد که تفسیرهای ناصواب و ناروا در افکار عمومی رسوب کند:
«بررسی ماهیت این انقلاب به معنای شناخت این انقلاب به عنوان یک پدیدهی اجتماعی ضرورت دارد؛ یعنی ما باید انقلاب خودمان را بشناسیم و بشکافیم و همهی جنبه¬هایش را در نظر بگیریم. با شکافتن و شناختن این انقلاب است که امکان نگهداری و حفظ آن و امکان تداوم بخشیدن به آن پیدا خواهد شد.»
تاریخ انقلاب اسلامی به روشنی و وضوح نشان داد که این حساسیت علامهی شهید، حساسیت به جا و سنجیده¬ای بوده است؛ زیرا نه تنها از هنگامهی پیروزی انقلاب اسلامی، تفسیرها و برداشت¬های التقاطی و انحرافی دربارهی انقلاب اسلامی از سوی نیروی اجتماعی غیرانقلابی و ضدّ انقلابی عرضه شد بلکه از اواخر دههی اول انقلاب، بخشی از نیروهای اجتماعی انقلاب در ورطهی تفسیر به رأی و تحریف معنایی انقلاب گرفتار شدند و کانونی¬ترین و هسته¬ای¬ترین عنصر مقوّم انقلاب اسلامی را- در حالی که »اسلام« بود- »دموکراسی« معرفی کردند!
این عده که بعدها »اصلاح-طلب« خوانده شدند، به دنبال استحالهی فکری خویش، در پی استحالهی ماهیت انقلاب اسلامی برآمدند و خوانشی لیبرالیستی و همخوان با اقتضائات و مقبولات مدرنیته از انقلاب عرضه کردند.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۷:۳۰ ق.ظ