خطری که تئاتر را تهدید می‌کند

خطری که تئاتر را تهدید می‌کند

گروه فرهنگی: یک کارگردان تئاتر از خطر مهاجرت هنرمندان این حوزه به دلیل تنگناهای معیشتی و روانی که در این شرایط با آن روبرو هستند، گفت.
صدرا صباحی نویسنده و کارگردان تئاتر که اجرای نمایش اسطرلاب ۱/۱ وی در تئاتر مستقل تهران به دلیل تعطیلات کرونایی و مشخص نبودن برنامه‌ای از پیش اعلام‌شده برای از سرگیری فعالیت‌های هنری، سه هفته است متوقف شده، در یادداشتی از خطر مهاجرت هنرمندان و تنگنایی که در این چند ماه با آن روبرو شده‌اند، گفت.
متاسفانه اگر با همین وضع پیش برویم خوشبینانه‌ترین اتفاق پیش رو، مهاجرت هنرمندان به اقصی نقاط جهان خواهد بود. با وضعیت پیش رو سال ۱۴۰۰ موج مهاجرت هنرمندان هنرهای نمایشی به هزار دلیل واضح رخ خواهد داد. معاندت پیش گرفته شده با هنر و علی‌الخصوص تئاتر حتی اگر در ابتدای امر (که هیچ هم بعید نیست) به نفع طرف قوی‌تر تمام شود، در ادامه ماجرا از هزار سمت و وَجه چرکش بیرون می‌زند و به طور قطع ضررش هزاران بار بیشتر از منفعتش است.
مهاجرت هنرمند ضرری برای شخص او ندارد، بلکه لطمه به بدنه تئاتر ایران وارد می‌کند و حوزه تئاتر با این اتفاق به تباهی کامل و مطلق نزدیک خواهد شد که کمترین تبعات آن نابودی هزار و یک صنف وابسته به تئاتر و سینما و تضعیف دوهزار و دو صنف شناور این عرصه است.
باشرایطی که به وجود آورده‌اید با هزاران افسرده و بیکار جدید چه می‌کنید؟ مهاجرت گروهی خوشبینانه‌ترین اتفاق ماجراست! بارها این اتفاق برای تئاتری‌ها افتاده که بعد از جوابِ سوالی در مورد اینکه شغلشان چیست باز از آن‌ها پرسیده شده که »نه، شغلی که از آن پول در می‌آوری، چیست؟«
شاید برای کسانی که فعال حوزه تئاتر نباشند کمی اغراق‌شده به نظر آید ولی تمامی تئاتری‌ها می‌توانند اثبات‌کننده این ادعاها باشند که یک تئاتر معمولی برای هر دقیقه خروجی اجرایی یک الی پنج ساعت تمرین شده است، یعنی یک نمایش یک ساعته در بهترین حالت ۶۰ و در حالت ایده‌آل ۳۰۰ ساعت تمرین داشته است، که عدد ساعت‌ها تقسیم بر ۲ تعداد جلسات لازم برای تمرین را در پلاتوهای خصوصی با ساعتی ۵۰ هزار تومان به دست می‌آورد.
چگونه این همه تلاش بی‌مزد قرار است، ثمر دهد؟ تئاتر با اقلیت بودنش و هزاران خصلت خاصه خود، در همه جای دنیا با کمک‌های دولتی سرپاست و ربطی به کسوت ندارد و با گذر زمان هممسایلش حل نمی‌شود و خود بحثی طولانی می‌طلبد که چند روز پیش کوروش نریمانی با انتشار یادداشتی به بررسی آن پرداخت.
خودتان را گول نزنید، پرداخت سالانه یک سبد کالا به هنرمندان حتی از صدقه هم توهین تمیزتر است و حمایت محسوب نمی‌شود که آمار نپذیرندگان این سبد کالاها گواهی است بر توهین‌آمیز بودنش.
هنر حاصل دورهمی و خوشگذرانی نیست، همت بلند گروهی و فردی یک گروه را می‌طلبد. بماند که هر فرایندگروهی اجزای ثابتی از قبیل ایاب و ذهاب و پذیرایی و غیره دارد که حتی در لاکچری‌ترین گروه‌ها از ربّ‌النوع نان وپنیر نمی‌تواند فراتر رود.وقتی یک جوان یا نوجوان به سمت این حرفه می‌رود شاید رایحه قرمه‌سبزی تمام جمجمه‌اش را پر کرده باشد، ولی وقتی با آگاهی از تمام احتمالات، خطر راه را با عشق و علاقه انتخاب می‌کند و سال‌ها جان می‌کند و پوست می‌اندازد در این راه، مثل هر زحمت‌کش دیگری در سرتاسر جهان حق مسلم اوست که سَر، بالا بگیرد و بگوید شغلش تئاتر است، در واقع شغلی داشته باشد! ولی وقتی مناسبات رسمی فراهم نباشد…
از همه شکوه‌ها و ناله‌ها که بگذریم با نگاهی ساده به آمار خروج فارغ‌التحصیلان چند ده هزار نفری این رشته و مواجهه با واقعیتِ پیوستن به تعداد کمتر از انگشتان یک دست به بدنه حرفه‌ای تئاتر در هر سال، یک واقعیتِ حتم پیش روی هر مخاطبی گذاشته می‌شود و آن هم این است که به زودی هزاران نفر از پیش افسرده به بیکاری و فقر مطلق می‌رسند و هزار اتفاق در پیش است که خوشبینانه‌ترین آن موج دوم مهاجرت هنرمندان بعد از انقلاب اسلامی خواهد بود.
به گزارش آراز آذربایجان به نقل ازمهر، این نوشتار سعی ندارد جلودار این فرایند باشد، حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند. بلکه صرفاً گواهی خواهد بود برای تاریخ که در عین مستند و روشن بودن واقعه و در عین شفاف‌سازی بزرگان تا کوچک‌ترین عضو خانواده، باز هم کک، کسی را نگزید و تاریخ راه خود را طی کرده و خواهد کرد.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۸ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۹:۲۰ ق.ظ

دیدگاه


7 − = شش