حاشیهنشینی فرهنگ در حاشیه کلانشهر ارومیه
علی رزمآرای
گروه فرهنگی: ارومیه را به دلایل مختلف، میتوان مرکز استان و یا شهری حاشیه¬نشین در فرهنگ، اقتصاد کلان، صنایع مادر و حتی مدیریت سیاسی و… در سطح کشور ایران تلقی کرد. این حاشیه نشینی را نمیتوان به فقر ذاتی این شهر و یا کلانشهر در منابع خدادادی اعم از ذخایر زیرزمینی، آب و اراضی مستعد، نزولات جوی و… تعبیر کرد که نه تنها کلانشهر ارومیه بلکه کل استان آذربایجان غربی در تک تک موارد یاد شده دارای تواناییهای بالقوهای است و از این نظر شاید در سطح کشور از مطرحترین نقاط باشد.
مقدمه فوق گشایش مبحثی است که در سالهای بعد از دوران دفاع مقدس و تا به امروز، کلانشهر ارومیه را به عنوان بزرگترین شهر استان و مرکز آن درگیر خود کرده است. پدیده حاشیه نشینی امروز در این شهر تبدیل به محل تلاقی بزرگترین مشکلات فرهنگی و مدیریتی شده است. حاشیه¬نشینی در همه شهرهای بزرگ نمود خاص خود را دارد و در همه موارد کم و بیش صورتها و علتهای مشابه دارد. در کلانشهر ارومیه نیز این پدیده تا به امروز در مناطق مختلف پیرامونی شهر و به اشکال مختلف حیات داشته و رخ نموده است، بیشتر مناطقی که با خود پسوند آباد را دارند نظیر حسین آباد، علی آباد، اسلام آباد، شاهرخ آباد و… جزء مناطقی هستند که از مراکز پر جمعیت این پدیده در کلانشهر ارومیه به شمار میآیند. برخلاف تصور همگان پدیده حاشیه-نشینی در شهرها فقط حاصل مهاجرت روستائیان به شهر و ترک دیار روستایی از طرف خود روستایان نیست! علیالخصوص در کلانشهر ارومیه که عوارض بعدی ناشی از جنگ و ۸ سال دفاع مقدس و همچنین پیامد آن یعنی مهاجرت از شهرهای کوچکتر نظیر ماکو، شوط، قرهضیاءالدین و … به ارومیه بوده است. این مهاجرت از شهرهای کوچکتر به شهرهای بزرگتر نمود اصلی خود را در مهاجرت به پایتخت یعنی تهران نشان میدهد که در سالهای جنگ و بعد از آن به شکل روزافزون در حال گسترش بوده و هست!
کلانشهر ارومیه و استان آذربایجان غربی هم از دوران جنگ تحمیلی تا دهه هفتاد شمسی به شکل مستمر شاهد مهاجرت جمعیت کثیر از اکرادی بود که در شمال عراق در دوران استبداد صدام حسین و حمله آمریکا به این کشور، آواره شده بود. این جمعیت کرد نیز طی سالیان گذشته و به مرور و بعد از پناهندگی، با مهاجرت به مرکز استان یعنی کلانشهر ارومیه درمناطق حاشیهای این شهر ساکن شدند. یکی از دلایل عمده بروز حاشیه¬نشینی در اطراف شهرهای بزرگتر و به اصطلاح کلان شهرها، تمرکز امکانات و ظرفیتهای مختلف فرهنگی، اقتصادی و… در این شهرهاست. وقتی کلان شهرهایی نظیر تهران، اصفهان، تبریز، شیراز، مشهد و حتی قم و…هر روز شاهد افزایش امکانات، ظرفیتها و فرصتهای مختلف شغلی، تحصیلی و آموزشی، رفاهی، خدماتی، تفریحی، تجاری، فرهنگی و هنری، اجتماعی و… در گستره خود میشوند و در مقابل شهرهای کوچکتر و بسیار کوچکتر که حتی با توجه به سرمایه خدادادی خود، محروم از همه نوع امکانات و شرایط حیاتی و ضروری مورد اشاره در بالا هستند، پدیده و عارضه حاشیه¬نشینی در این شهرها و حتی به نسبت شهری مانند ارومیه با مثلا ً شوط یا تکاب، روشن¬تر رخ مینماید. یکی دیگر از دلایل مهم گسترش مهاجرت و ایجاد پدیده حاشیه¬نشینی در کلانشهرهایی نظیر ارومیه، مدیریت ناصحیح و سیاست گذاری نامناسب و ناقص فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در حوزههای مختلفِ اشتغال، آموزش، فرهنگ و… در کل عدم برآورد و یا عدم طرح نیازهای مبرم جمعیتی منطقه در جهت مبحث توسعه پایدار و جریان توسعه در استان آذربایجانغربی است. من نویسنده نوشتار حاضر در سالیان گذشته در یک مرکز کاریابی خصوصی مشغول به فعالیت بودهام. مؤسسه و یا مرکز مورد اشاره مستقیم تحت مجوز وزارت کار و امور اجتماعی وقت (قبل از ماجرای ادغام وزارت خانهها در دوران ریاست جمهوری پیشین) مشغول به فعالیت بود. طبیعتا ً در این موسسه شاهد روند ثبت نام و ورود نام و مشخصات افراد در نرم افراز و سیستم رایانهای مربوطه بودم. چیزی که به تجربه در حین ثبت این اسامی و نامها بر اساس اوراق شناسایی رسمی، دریافتم، این بود که حدود ۸۰ درصد نفرات ثبت نامی جویای کار در این مؤسسه، غیر بومی کلانشهر ارومیه و مهاجر بودند.
البته با توجه به سنین مختلف آنان، این میزان مهاجرت از نقاط مختلف و استان همجوار حتی، عجیب مینمود. لازم به ذکر است که تا زمان حضور نویسنده در این مرکز، تعداد نفرات ثبت نامی تا حدود شش هزار نفر میرسید. مثال فوق شاید گویاتر از هر آماری در خصوص میزان و نوع مهاجرت به کلانشهری مانند ارومیه در نوع خود باشد. از دیگر دلایل گسترش حاشیه نشینی در کلانشهر ارومیه افزایش جمعیت و از سویی تخلیه جمعیت از متن شهر به حومه آن است که بدیهی است مشکلات ناشی بعد از آن نظیر ساخت و ساز شهری، خدمات شهری و… قد علم می¬کند. افزایش جمعیت به خودی خود باعث ایجاد محلات حومهای در نقاط مختلف پیرامونی شهر نمیشود، بلکه عدم مدیریت صحیح جمعیت و کنترل و هدایت آن باعث ایجاد حلقه محاصره به دور کلانشهر ارومیه میشود. مناطقی نظیر حصار (خیابان عدالت، آزادگان)، شهرک فرشته و رزمندگان (خیابان رودکی) و… نیز حاصل چنین رویکردی به مدیریت جمعیت شهری است. به جز موارد مهاجرتی که در گذشته دور تا ۵۰ سال پیش در منطقه ارومیه رخ داده است، مهاجرتهای امروزی و معاصر از روستا به شهر به چند دلیل انجام میگیرد. اول رکود بخش کشاورزی به دلیل مشکلات خاص این بخش از کمی آب و خشکسالی گرفته تا مشکلات ساختاری نظیر وام و وثیقه بانکی و…دوم انباشت سرمایه ناگهانی در دست روستائیان از ُطرق غیرمستقیم و از راه مثلا ً فروش اراضی زراعی و باغات، در طرح قرار داشتن اراضی (در احداث جادهها و راهها) ، فروش محصولات پربار ( در صورت عمل آوری چنین محصولی) و… است که متأسفانه هیچ گونه برنامه¬ریزی هم برای بازگشت این سرمایهها به بخش کشاورزی و جغرافیایی روستایی و بومی آن از سوی مدیریت منطقهای انجام نشده و نمیشود. این سرمایه به متن کلانشهر ارومیه سرازیر شده و ناخواسته فرصتهای مختلف شغلی، آموزشی و حتی خدماتی و…را از جمعیت ثابت شهر میگیرد.
نوع دوم مهاجرت از روستاها به شهر مهاجرت قومی است. این نوع مهاجرت در اکراد منطقه ارومیه بسیار دیده میشود که بیشتر در منطقه اسلام آباد۱، دخانیات و کشتارگاه ( بزرگراه شهید رجایی) ساکن هستند. به هر حال امروزه افزایش و گسترش پدیده و معضل حاشیه نشینی در کلانشهر ارومیه باعث بروز مشکلات لاینحل مختلفی از نظر فرهنگی، امنیتی، اقتصادی، خدمات شهری و حتی آموزشی و…شده است. بروز و وجود مشکلات عدیده در موضوع منطقه کمربندی و بزرگراه خاتمالانبیای بزرگشهر ارومیه از این دست است.
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۸ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۳:۵۳ ق.ظ