جهان بدون ادبیات جای غم انگیزیست

جهان بدون ادبیات جای غم انگیزیست

علی رستگار
گروه فرهنگی: چشم‌هایتان را ببندید و برای لحظاتی جهان بدون ادبیات را تصور کنید، دنیا قطع به یقین بدون کتاب و ادبیات داستانی چیزی اساسی کم داشت.
جهان ما اصلا نمی‌توانست بدون ادبیات و روایت زندگی و بازتاب درونیات آدمی و تخیل رهای بشر، امورش را بگذراند و به اینجایی برسد که در آن قرار دارد.
این میل و گرایش ذاتی و فطری به سمت نگارش، نوشتن و ادبیات و به تبع آن مطالعه و خواندن سرانجام در جایی بروز و خودش را به جهان القا و اثبات می کرد.
بستر ادبیات همواره و شاید از ازل در جهان وجود داشته است و تنها شکل گیری زبان و بعدها اختراع خط وجوه ظاهری آن را احیا کرده و به آن رسمیت بخشیده است.
ادبیات داستانی قدمتی دیرینه دارد و در طول قرن ها و سال ها نویسندگان بسیاری به عرصه هستی قدم گذاشته اند و آثار فراوان، متنوع جذاب و خواندنی خلق کرده اند.
از میان این همه نویسنده های کلاسیک و معاصر، برخی به واسطه قریحه و استعداد ذاتی و خدادادی خود این بخت و اقبال را دارند که طی عرق ریزان روح نوشته هایی قابل تامل و خواندنی را به رشته تحریر درآورند و با یک کتاب یا مجموعه آثارشان به نویسنده ای محبوب و شناخته شده تبدیل شوند.
تاریخ ادبیات جهان نویسندگان بزرگ بسیاری به خود دیده است که کتاب هایشان لحظه ای از دست عاشقان مطالعه جدا نمی شود و حتی گاهی اشخاصی از فرط علاقه و دلبستگی بارها به یک کتاب خاص و محبوب رجوع می کنند و در مقاطع مختلف آن را می خوانند.
گرایش به ادبیات از جنبه ای نوعی پز روشنفکری نیز به حساب می آید و گاهی این علاقه را با افتخار جار می زنند و به دیگرانی که از این منبع الهامی و آرامش بخش دورند فخر می_فروشند و حتی دیگران را به خاطر دوری از سرچشمه زلال ادبیات شماتت می کنند.
گاهی هم کتابخانه این افراد پر از کتاب های معتبر، شناخته شده و قطوری است که حتی یک بار هم تورق نشده، اما گویا برای حفظ پرستیژ و به رخ کشیدن سطح فرهنگی انجام این کار ضروری به نظر می رسد!
با این حال اگر از وجوه منفی و آسیب شناسانه این موضوع صرف نظر کنیم، ادبیات یکسره شور و عیش است و کسانی که یک بار طعم واقعی ادبیات را از هر نوع آن بخصوص داستانی چشیده باشند، دیگر محال است این اعتیاد شیرین و فرح بخش و روح نواز را به قصد دنیایی بی مطالعه ترک کنند.ادبیات بالذات و فی النفسه به عنوان هنری مستقل و ماندگار محسوب می شود و برای تائید آن به هنری دیگری نیاز نیست، اما با ظهور هنر هفتم یعنی سینما فضایی به وجود آمد که پای ادبیات را به مقوله ای دیگر هم کشاند. البته این به معنای امضای سینما پای برگه ادبیات نیست، بلکه اشاره به بده بستان ها و تعاملاتی دارد که این دو هنر طی سال ها و در گذر زمان با یکدیگر داشته_اند.
تاثیر و تاثرات ادبیات و سینما از همان سال_های ابتدایی هنر هفتم و عبور از آزمون و خطاهای اولیه و ثبت مستندگونه تصاویر شکلی جدی به خود گرفت و کارگردان های سینما بلافاصله به منبع بزرگی چون ادبیات توجه ویژه ای نشان دادند.
پیوند ادبیات و سینما با شکل گیری قالب های مکتوب همچون فیلمنامه و نقد و نوشته و تحلیل_های سینمایی بتدریج به ایجاد زیرمجموعه_های ادبی منجر شد و ادبیات سینمایی، حاصل همراهی و همنشینی ادبیات و سینماست.
درواقع فیلمنامه نویسی شاخه ای است که پیوندی نرم و مسالمت آمیز بین این دو هنر برقرار می کند و فیلمنامه نویس البته با تفاوت هایی آشکار و محسوس تقریبا در طرح روایت و بسط قصه تقریبا همان کاری را انجام می دهد که یک نویسنده فقط به جای توصیفات و ذکر جزئیات خاص ادبیات و داستانگویی، مسیری دیالوگ محور و متقاطع تری را برمی گزیند.
اما مهم ترین پیوند ادبیات و سینما به بحث اقتباس ادبی مربوط می شود که سالیان سال و از همان زمان اختراع سینما محل بحث و گفت و گو و مناقشه بوده است و موافقان و مخالفان زیادی دارد. گاهی وجود و اظهارنظر برخی مطالب مغرضانه و متعصبانه مانع شکل گیری فضایی دوستانه و صمیمانه بین سینما و ادبیات می شود و خیلی از نویسندگان و دوستداران ادبیات همجواری ادبیات و سینما را تاب نمی آورند و به هرگونه اقتباس ادبی ایرادات زیادی وارد می کنند.
جمله کلیشه ای ادبیات برتر است یا سینما که یادآور و معادل موضوع انشایی کلیشه ای و بامزه یعنی علم بهتر است یا ثروت؟ است، همواره به بحث هایی کلیشه ای و فرسایشی منجر می شود که هنوز به نتیجه قطعی و واضحی منجر نشده و به احتمال فراوان تا همیشه تاریخ نیز نخواهد شد.
در اینجا نیز قصد رجحان و برتری دادن یکی و اعلان ارزش کمتر یا شکست دیگری را نداریم که با نگاهی منصفانه می توان ارزش ها و نقاط قوت هریک از این دو هنر را برشمرد و فهرست کرد و دست هر دوی آنها را به عنوان برنده بالا برد. از این منظر باید به ظرفیت های ادبیات و سینما شناخت و اشراف کاملی پیدا کرد و دید هرکدام چه کارکردها و ویژگی هایی دارند.
اگر بحث تقدم و تاخر را ملاک مقایسه و اعتبار قرار دهیم و بنا را بر تاویل پذیری و ارزش های تام و تمام و ویژگی های انکارناپذیر و متعالی کلام بگذاریم و نام های برجسته تاریخ ادبیات جهان را پشت سرهم ردیف کنیم، رای به برتری و جایگاه والای هنر ادبیات می دهیم و آن وقت کمی به شیفتگان ادبیات حق می دهیم که مقابل هرگونه اقتباس ادبی در سینما موضع می گیرند.
اما اگر به ظهور پدیده شگفت انگیز سینما و قدرت سحرانگیز و جادویی آن به عنوان رسانه_ای کارا، محبوب و دوست داشتنی که ظرفیت_های بالقوه و توامان جذب مخاطبان عام و افراد نخبه جوامع مختلف را دارد نگاه کنیم، می توان هنر هفتم را به عنوان رقیبی جدی برای ادبیات داستانی به شمار آورد و حتی در پاره ای مواقع فیلم را به کتاب ترجیح داد.هستند بسیاری که تار یک موی نویسنده ها و کتاب های محبوبشان را با هزار فیلم عوض نمی کنند و از سوی دیگر هم افراد زیادی وجود دارند که هیچ کتابی را قابل مقایسه با فیلم های تماشایی و محبوب خود نمی_دانند. این بازی متعصبانه که گاهی بانمک و جذاب و زمینه ساز شکل گرفتن بحث هایی عموما بی سرانجام می شود، البته مانع نمی شود که هیچ کدام از دو طیف ماجرا دست کم در خلوتشان به برتری و جایگاه برجسته آن هنر دیگر اقرار و اعتراف نکنند و این گونه نیست که عاشقان ادبیات نسبت به فیلم های شاخص سینمای جهان بی تفاوت باشند و آنها را دوست نداشته باشند و بالعکس شیفتگان سینما نظری به کتاب های ماندگار نداشته باشند.
این دعواها و منازعات صوری نیز بیشتر از قصور برخی کارگردان های سینما ناشی می شود که در بحث اقتباس ادبی آن طور که باید و شاید نتوانسته اند حق مطلب یک کتاب و اثر ادبی را ادا کنند.
بازخوانی یا اقتباس ادبی در سینما به فیلمی اطلاق می شود که با نگاهی به یک کتاب نوشته و ساخته می شود. اقتباس های ادبی انواع مختلفی دارد و فیلمنامه نویسان و کارگردانان سینما هر کدام بسته به علاقه خود یکی از این شیوه ها را برای استفاده از اثر ادبی برمی گزینند.
اقتباس وفادارانه یکی از شایع ترین انواع اقتباس است و سازندگان اثر سعی می کنند بجز بهره گیری از ترفندهایی دراماتیک، تصویری و سینمایی چندان به اصل متن دست نزنند و تغییر خیلی آشکاری در قصه و فضای کلی اثر به وجود نیاورند. اینجا به نوعی با برگردان تصویری یک اثر داستانی روبه روییم و می توان آن را به نوعی وسوسه یک کارگردان برای بازخوانی کتابی عنوان کرد.
اقتباس لفظ به لفظ و نعل به نعل شاید شاخه دیگری از همین نوع گرته برداری باشد که اقتباس را در پاره ای مواقع به برداشتی بدون خلاقیت بدل می کند و نمی توان ویژگی خاص و چندان ممتازی را برای آن متصور بود.
اقتباس آزاد، شیوه دیگری از اقتباس است که در آن تنها ایده اصلی، یک موقعیت یا چند شخصیت مهم داستان مورد استفاده قرار می_گیرند و نویسنده و کارگردان، برداشت و ذهنیت خود را به فضای اولیه تزریق می کند، اما فیلمی یکسره خلاقانه و مستقل به وجود می آورد.
در چنین اقتباس هایی تنها روح کلی یک اثر ادبی مورد توجه و بهره برداری کارگردان قرار می_گیرد و او خوانش مخصوص به خود را از آن انجام می دهد.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۴:۳۷ ق.ظ

دیدگاه


− یک = 3