تلویزیون BBC نفرت پراکنی قومی وطرح تجزیه ایران

تلویزیون BBC نفرت پراکنی قومی وطرح تجزیه ایران

کیامهر فیروزی
قسمت اول
گروه تحلیل: نوشتارحاضر،نقدی است به برنامه پرگار درتلویزیون(BBC bbc)تحت عنوان»هویت طلبی مردم آذربایجان« که درمورخه هشتم تیرماه ۹۴ بااجرای داریوش کریمی وشرکت خانم سیمین صبری وآقایان فرهنگ جهانپور وصالح کامرانی پخش گردید.
باامعان نظر بر پیشینه سیاسی دولت انگلیس در ایجاد اختلافات قومی و قبیله‌ای ومذهبی ودر راستای تأمین منافع استعماری آن،تحلیل و بررسی برنامه‌های تلویزیونی از این دست سهل و آسان می‌نماید .
چه آن هنگام که ۱۰ جاسوس انگلیسی واز آن جمله »مستر همفر«مأموریت می‌یابند تا با ایجاد فرق دینی به اختلافات مذهبی بین مسلمانان دامن بزنند وچه آن هنگام که دست پنهان و آشکار انگلیس رادر تجزیه بخش‌های بزرگی از خاک ایران ومعاهدات ننگین گلستان و ترکمنچای و جدایی ۱۷ شهر قفقاز ومعاهده پاریس وجداسازی هرات و افغانستان و بخش‌هایی از سیستان بزرگ مشاهده می کنیم . همچنین است نقش انگلیس در ایجاد مرزهای تصنعی به ویژه پس از پایان جنگ اول و ایجاد کشورهای نوبنیاد.
دور نیست که تلویزیون( bbcBBC )که بودجه خود را مستقیماً از وزارت خارجه انگلیس دریافت می‌کند با تهیه و تدوین برنامه‌هایی از این دست در راستای ترویج قوم‌گرایی در ایران وتعریف هویتی مستقل وغیرایرانی برای اقوام ایرانی واز آن جمله مردم ایران‌دوست و غیرتمند آذربایجان گام بردارد.
ظاهراً برای اثبات هویت غیر ایرانی مردم آذربایجان ! شعارهای قوم گرایانه که در مسابقات فوتبال تراکتورسازی مطرح می‌شود و از آن جمله :»تورک دیلینده مدرسه – اولمالیدیر هرکسه« یعنی مدرسه به زبان ترکی برای هر کسی باید باشد ،مورد استفاده تهیه‌کنندة برنامه پرگار بوده است . اما بلافاصله سؤالاتی در ذهن متبادر می‌شود : کدام ترکی باید درمدارس آذربایجان تدریس شود؟جایگاه زبان ترکی در آذربایجان از منظر تاریخی و زبان شناختی چیست ؟
آیا تدریس زبان ترکی به بهای تضعیف زبان ملی میسر است ؟.امروزه این حقیقت تاریخی در محافل علمی و آکادمیک پذیرفته شده است که حضور ترکان و به تبع آن زبان ترکی در آذربایجان از پیشینه تاریخی برخوردار نیست . زبان ترکی به واسطه حضور ایلهای ترک و عمدتاً از دوره صفویه به این سوی و بنا به دلایل سیاسی و مذهبی در برخی از مناطق ایران و از آن جمله آذربایجان رواج یافته است .
زبان دیرین آذربایجان یکی از گویش‌های زبان پهلوی بوده که نمونه هایی از آن امروز نیز در اقصی نقاط اذربایجان باقی مانده است. یافته‌های باستان‌شناسی ومتون تاریخی ونمونه‌های ادبیات مؤید این مدعاست . فرهنگ مردم آذربایجان نیز مشخصاً فرهنگ ایرانی است . نوروزمی‌گیرند وآیین‌های ایرانی را گرامی می‌دارند .
هیچ اثری از فرهنگ ترکی- آلتایی در آذربایجان وجود ندارد . ترکان ،سال‌خوردگان را به بالای کوه ها می‌بردند تا از گرسنگی و بیماری تلف شود . درحالی‌که آذربایجانی‌ها ،طبق فرهنگ ایرانی ،سال‌خوردگان را گرامی می‌داشتند وهم امروز نیز چنین است . جمجمه‌های یافته شده در مجارستان متعلق به هونها مؤید این است که در فرهنگ آلتلیی، به هنگام تولد نوزاد ،به وسیله یک اآلت سخت ضربه‌ای بر سر نوزاد می‌زدند ،چنین آیینی در آذربایجان سراغ نداریم .
پس از تولد نوزاد ،پدر از چادر یا خانه خارج می‌شد و اولین چیزی را که می‌دید ،نام آن را بر فرزند خود می‌نهاد. مانند البتکین،سبکتکین وغازان(به معنی دیگ). چنین آیین‌هایی رادر آذربایجان سراغ نداریم . ضمن اینکه آذربایجانی‌ها وآرانی ها همواره از ترکتازی وترکی صفتی وفرهنگ ترکی تبرّی جسته اند. دین مردم و آذربایجان نیز ایرانی است . چه پیش و چه پس از اسلام هیچ اثری ازدین شَمنیسم ترکی در آذربایجان دیده نمی‌شود .
پیش از اسلام آیین زردشتی ایرانی داشتند وپس از اسلام نیزآیین تشیع که خود شاخصه ای است ایرانی و وجه تمایز ایرانیان . نام آذربایجان (آتورپاتگان) نیز اصالتاً یک نام ایرانی است وریشه در زبان اوستایی وپهلوی دارد .
یافته‌های باستان‌شناسی نیز مؤید همین مطلب است . لوحه ها وکتیبه‌های یافته شده در آتشکده‌ آذرگشنسب ،همه به خط و زبان پهلوی است . همچنین است کتیبه مشکین شهر و سلماس و در بند و سایر مناطق . این درحالی است که در آذربایجان هیچ اثری از خط اورخون ترکی(منسوب به درّه اورخون در مغولستان ) به دست نیامده . صرف‌نظر از اینکه خط اورخون برگرفته از خط سُغدی ایرانی است. از نظر شاخصه های نژادی نیز،مردم آذربایجان دارای شاخصه‌های نژاد ایرانی هستند .
تحقیقات مؤسسه فافیلوف روسیه ودانشگاه کمبریج وسایر مراکز تحقیقاتی نشان می‌دهد که شاخصه‌های نژادی مردم آذربایجان هیچ قرابتی به شاخصه‌های ترکان زردپوست ندارد . تغییر زبان هم لزوماً منجر به تغییر هویت نمی‌شود. کمااینکه مردم برزیل رانمی‌توان پرتغالی معرفی کرد صرفاً بدین دلیل که به زبان پرتغالی تکلم می‌کنند . همچنان که مردم آرژانتین و کوبا را نمی‌توان اسپانیولی قلمداد نمود.
همچنین است که مردم آذربایجان را صرفاً به واسطه تکلم به گویشی از زبان ترکی،نمی‌توان ترک دانست وهویتی غیرایرانی برای آن تعریف نمود . مردم آذربایجان ایرانی و آذری هستند . پس ملاحظه می‌شود اساس برنامه تلویزیون (BBC bbc )با عنوان »هویت طلبی مردم آذربایجان« مبتنی بر عوام‌فریبی است .
گرچه خانم سیمین صبری ادعا می‌کند که »هویت طلبی در جایی ریشه می‌گیرد که هویت سرکوب می‌شود ! انقلاب سایبرنتیک وتکنولوژی درانتقال سریع اطلاعات و بیداری ملی دخیل است وبرای اثبات ادعای خود جمهوری آذربایجان جعلی را مثال می‌زند که گویا فرهنگ و موسیقی خود را حفظ کرده و الگوی مناسبی برای مردم آذربایجان است «. محض اطلاع خانم صبری باید بگوییم : اولاً آذربایجان و خراسان در همواره تاریخ به ویژه پس از اسلام ،دوقطب مهم در حفظ و احیای فرهنگ و تمدن ایرانی بوده اند. نقش برجسته آذربایجانی‌ها در ناسیونالیسم مدرن ایرانی بر همه آشکار است . آذربایجانی‌ها هم هیچ هویتی جز هویت ایرانی برای خود متصور نیستند . گرچه خانم صبری در راستای ترویج قوم‌گرایی ،هویت جعلی ترکی وغیرایرانی برای مردم آذربایجان می‌سازد و تجزیه طلبی را،هویت طلبی مینامد!
آن سرزمینی که امروزه با نام جعلی جمهوری آذربایجان شناخته شده و الگوی مورد نظر خانم صبری است،در متون تاریخی ،آلبانیا وآران خوانده شده و از سال ۱۹۱۸ با روی کار آمدن مساواتی ها وبا اهداف الحاق گرایانه وسیاسی وبه دروغ، جمهوری آذربایجان نام‌گذاری شد ودر گذشته نه چندان دور جزو جغرافیای سیاسی ایران بود که طی معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای وبه ضرب شمشیر روس با موافقت پنهان انگلیس ،از پیکره ایران بزرگ مُنتزع گردید. اگرچه هم امروز نیز در حوزه فرهنگی وتمدنی ایران قرار دارد و فرهنگ ایرانی آن توسط رژیم باکو وبا رویکرد پان ترکی به شدت سرکوب می‌شود .
آیا براستی تعداد قلیلی از جوانان و نوجوانان که فاقد هر گونه آگاهی‌های تاریخی و سیاسی هستند و تحت تأثیر تبلیغات سوء قوم گرایانه تلویزیون‌های ماهواره‌ای همچون گوناذTV وتحریکات آشکار رژیم باکو،در ورزشگاه تبریز،شعارهای قوم گرایانه وگاه مشمئزکننده مطرح می‌کنند ،نمونة آماری و نماینده افکار عمومی مردم آذربایجان هستند ؟
آن‌ها چه در صدی از مردم آذربایجان را تشکیل می‌دهند ؟میانگین سنی و سطح سواد عمومی آنان چه قدر است ؟اگر به آنان آگاهی داده شود آیا باز هم به طرح چنین شعارها وگاه اقدامات آشوبگرانه ادامه خواهند داد ؟ لیکن موضوع فراتر از این‌است.
به یاد داریم که فاجعه‌ یوگسلاوی و قتل و کشتار کُروات‌ها وصِرب هاوبوسنیایی ها که یک عمر در کنار یکدیگر زیسته بودند ، ازفوتبال باشگاهی شروع شد. ایجاد نفاق و نفرت پراکنی قومی به بهانه تشویق تیم‌های فوتبال مانند تیم ستاره سرخ بلگراد ،آغاز شد و پس از فراهم کردن بستر مناسب ،اسلحه جایگزین پرچم شد و فاجعه‌ یوگسلاوی بوقوع پیوست.
این دقیقاً همان سناریویی است که بیگانگان ،امروز در آذربایجان و با استفاده ابزاری از تیم فوتبال تراکتورسازی دنبال می‌کنند . شعار: تورک دیلینده مدرسه _ اولمالیدیر هرکسه (مدرسه به زبان ترکی ،برای هر کسی باید باشد ) ،خود جای بسی تأمل دارد . زبان رایج در آذربایجان از منظر زبان شناختی چه زبانی است ؟بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند که زبان امروز آذربایجان ،تلفیقی از واژگان ترکی،ایرانی (پهلوی ودَری) وواژگان مُفرّس عربی است وبا زبان‌های دیگر ترکی _ آلتایی تفاوت‌های فاحش دارد .(۴) کمااینکه زبان‌هایی همچون ترکی ایغور ،جغتایی یا چواش ونظایر آن ،برای مردم آذربایجان نامفهوم است . زبان کنونی آذربایجان در پیوند با زبان ایرانی است و با عناصر زبان ایرانی در هم آمیخته است . ادبیات آذربایجان و قفقاز به زبان دَری (باصطلاح فارسی) است .
از قطران تبریزی و خاقانی شروانی ونظامی گنجه‌ای و صدها سخنور ایرانی دوران پیشا مدرن بگیرید تا پروین اعتصامی و شهریار که زادروز اودر ایران بعنوان روز شعر و ادب شناسایی شده است . مقبره الشهرای تبریز مدفن بسیاری از سخنوران شعر دری است که نظیر آن در هیچ جای ایران وجود ندارد .
حال اگر منظور خانم صبری وآقای کامرانی وهمفکرانشان از زبان مادری ،فرایند ترکیزاسیون (ترکی سازی)وزدودن واژگان ایرانی و جایگزینی واژگان ترکی باشد ،نظیر آنچه که در آرّان (جمهوری آذربایجان جعلی) وآناطولی (کشور نوبنیاد ترکیه )با پالایش زبانی صورت پذیرفت که البته درآناطولی همراه با پاک‌سازی قومی و قتل‌عام کردها وارامنه و در راستای ایجاد دولت _ ملت ترکی بود،مطمئن باشند چنین پروسه‌ای در آذربایجان راستین صورت نخواهد پذیرفت .
اگر منظور از زبان مادری ،حفظ و نگهداری گویش‌های محلی است ،چنین هدفی با نشریات و رسانه‌های محلی وتلویزیون‌های استانی که هم امروز فعال هستند وهمچنین تدریس یک یا چند واحدی و آموزش علمی زبان مادری ودستور زبان آن در هر منطقه و به تناسب شرایط و اوضاع و احوال آن به‌ شکل علمی و البته در کنار زبان ملی تأمین خواهد شد .
کمااینکه در اصل ۱۵ قانون اساسی نیز به رسمیت شناخته شده است .نه آنکه همه دروس در مدارس هر منطقه به زبان محلی تدریس شود . اگر پزشکی در کردستان همه دروس تخصصی را نیز به گویش کردی بیاموزد و سپس ماموریت خدمت در آذربایجان بیابد،چگونه خدمت خواهد کرد ؟نمی‌توان به بهانه حفظ زبان مادری ،زبان ملی را که نمود و نماد وحدت ملی است تضعیف یا تخفیف کرد .
آموزش زبان مادری وآموزش به زبان مادری دو مقوله کاملاً مجزا هستند . ضمن اینکه گویش‌های محلی در ایران هیچ‌گاه زبان آموزشی و نوشتاری نبوده اند. بررسی متون ادبی،سفرنامه‌ها و دستورات حکومتی و سایر منابع نشان می‌دهد که زبان آموزشی و نوشتاری و زبان ادبی و دیوان‌سالاری ،زبان دری (باصطلاح فارسی ) بوده است .
حتی در دوره استیلای ترکان و ترکمانان اعم غزنویان و سلاجقه و مغولان و ایلخانان و تیموریان که در دوره هزارساله اخیر حکومت را به دست داشتند نیز چنین بوده. فرمان‌های حکومتی به این زبان نوشته می‌شدند . برخی از سلاطین ترک یا ترک تبار دارای منظومه‌های شعر دَری هستند . به بیان دیگر، ترکان ،به مانند سایر مهاجمان ،در فرهنگ و زبان ایرانی مستحیل شدند. رشد ونضج زبان دری در همین دوران صورت پذیرفت . در همه کشورهای جهان ،جایگاه زبان ملی بعنوان زبان مشترک محفوظ است .

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۱ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۴:۵۷ ق.ظ

دیدگاه


5 × = بیست پنج