تراژدی قیام حضرت حسین بر مبنای حکمت است

تراژدی قیام حضرت حسین بر مبنای حکمت است

عباس بنشاسته
گروه دین و زندگی: رابطه جامعه‌شناسی با مناسک آیینی جامعه ایرانی همواره کم‌رمق بوده است. عاشورا به‌عنوان پرخروش‌ترین مناسبت آیینی جامعه ایرانی که فراتر از یادآوری یک رخداد تاریخی در قالب یک فرهنگ جهان وطنی نمود یافته است از آن جمله مواردی است که جامعه‌شناسی ما به آن کم‌لطفی کرده است. کم‌دامنه‌ترین رفتار اجتماعی اگر موید مدرنیزاسیون در جامعه ایران باشد، بسیارند جامعه‌شناسانی که در رثای آن خامه قلم بر اوراق بچرخانند، اما وقتی بزرگ‌ترین راهپیمایی تاریخ بشری پیش‌روی چشمان جامعه‌شناسان اتفاق می‌افتد، اندک اند کسانی که درباره آن به کاوش بپردازند و در آن تأملی داشته باشند.
درباره تحلیل جامعه شناختی عاشورا به سراغ ابراهیم فیاض، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه رفتیم. آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح این گفت‌وگو است؛
چون در ایران در برخورد با عاشورا همواره بعد عرفانی داشته است و صرفاً به بعد اسطوره ای آن پرداخته شده است و به جای پرداختن به تاریخ به نوعی داستان سرایی تبدیل شده است. حتی بعضی از داستان ها هم جابجا شده است. مثلاً قاسم پسر حضرت زینب یا ام کلثوم را با قاسم ابن الحسن اشتباه گرفته اند. همه مفاهیم در تاریح جابجا شده است، چون به مسئله اسطوره ای نگاه شده است.صرفاً به حرکت امام حسین، عرفانی نگاه شده است، اما از نظر تاریخی به موضوع عاشورا نگاه نشده است. اگر بخواهیم به حرکت امام حسین تاریخی بنگریم باید ابتدا به آن نگاه فلسفی داشت که سپس تاریخ آن بیرون بیاید و سپس جامعه شناسی آن مشخص شود. الان بزرگترین مشکل ما روش شناختی و بعد معرفت شناسی است که به عاشورا عرفانی و غیرتاریخی و اسطوره ای نگاه شده است.
ما ابتدا باید ببینیم که چه اتفاقی رخ داد که به عاشورا منتهی شد. باید گفت که عاشورا از سقیفه شروع شد. اهل سقیفه که متشکل از اشرافیت مدینه و اشرافیت قریش بودند شروع کردند به یک نوع جنگ اشرافیت. لذا به وسیله سقیفه اشرافیت روی کار آمد. بحث امام علی(ع) این است که این اتفاق بازگشت به عصر جاهلیت بود. عملاً هر چه جلوتر آمدیم این اشرافیت به شدت زنده شد.امام حسن(ع) هم در دوران حکومت خود با خوارج مواجه است که خنجر به پای حضرت می زنند. همین خوارج اند که باعث شکست امام حسن می شوند و در نهایت بنی امیه و خوارج با هم در روز عاشورا مقابل امام حسین(ع) قرار می گیرند و حضرت را به شهادت می رسانند.
بعد عرفانی رادیکال خوارج و بعد عرفانی اباحی گری در بنی امیه با هم جمع می شوند و در مقابل حکمت علوی قرار می گیرند. خشن ترین حرکت نسبت به جنازه امام حسن(ع) و امام حسین(ع) انجام می شود.
ائمه ما چهار دوره داشتند؛ دوره اول از سقیفه شروع می شود تا روز عاشورا. با شهادت امام حسین(ع) دوره اول تاریخی ائمه تمام می شود. با شهادت امام حسین(ع)، بنی امیه مشروعیت سیاسی و اجتماعی خود را از دست می دهد. با عاشورا کاملاً بنی امیه افشا شدند. مخفی کاری ها و سیاست بازی های معاویه روز عاشورا آشکار شد که دروغ است و اینها دین و آئین ندارند، لذا مدینه و کوفه و عراق و… علیه بنی امیه برخاست. با شهادت امام حسین(ع) کل ساختار خلافت بنی امیه متزلزل شد. هر چه جلوتر می رویم این تزلزل بیشتر می شود که در آخر به بنی عباس منتهی می شود.امام حسین(ع) کار خود را کرد و بنی امیه را که حاصل سقیفه بود را افشا کرد. دوره دوم ائمه با امام سجاد(ع) بعد از عاشورا آغاز می شود و ایشان رساله حقوق می نویسد که مسائل فقهی و صحیفه سجادیه، مسائل کلامی شیعه را در بر می گیرد. کار امام سجاد(ع) یک نوع تعمیق معرفت شناسی شیعه است. امام به شدت تراژدی عاشورا را احیا می کند.این عجیب است که وقتی شورش ها در مدینه شروع می شود، خانواده مروان هم به امام سجاد(ع) پناه می برند. چون بنی هاشم تقدس یافته بود و در هیچ شورشی نبود. لذا امام سجاد(ع) وارد شورش ها نشدند و معارف شیعه را بنیان گذاشتند.وقتی نهضت زید بن علی هم آغاز شد، امام صادق(ع) آنها را تأیید نکرد. دوره امام صادق(ع) کاملاً بحث فقهی راه افتاد و در دوره امام کاظم(ع) سازمان پیچیده وکالت به وجود آمد. دوره سه امام آخر هم دوره چهارم ائمه است که مقدمه سازی برای غیبت رخ می دهد.
شهادت امام حسین(ع) سقیفه و بنی امیه را باطل کرد. اینکه الان وهابی ها به شدت با شهادت امام حسین(ع) مشکل دارند و می خواهند آن را بپوشانند، به خاطر همین قصه است.
داستان امام حسین(ع) یک تراژدی است که کاملاً ضد عقلانیت ابزاری است وگرنه امام حسین(ع) باید با طرف مقابل معامله کند یا بیعت کند. تراژدی به شدت در تاریخ معنازاست و ضد عقلانیت ابزاری است. ما امام را به عنوان حکیم می دانیم و نباید مانند مسیح یا خودکشی سقراط با آن مواجه شد. متأسفانه ما چون با امام حسین(ع) عرفانی برخورد کردیم، بعد عقلانی آن را هم بعضاً زیر سوال می بریم، در حالی که حرکت امام حسین(ع) به شدت عقلانی بوده است. امام کاملاً فقاهتی و حکمتی برخورد کرده است.
امام حسین(ع) چه در دوره امامت امام حسن(ع) و چه در دوره خودش کاملاً یک سیستم امر به معروف و نهی از منکر داشته است. امام با آن سیستمی که معاویه از نظر اقتصادی درست کرده بود، مقابله کرد. معاویه به خانواده بنی هاشم پول می داد تا آنها را راضی نگه دارد و یا برای آنها ترانه خوان های شامی می فرستاد که بنی هاشم را فاسد کند. امام حسین(ع) در مقابل معاویه، بنی هاشم را حفظ کرد. امام حسین(ع) هیچ گاه پیمان صلحی که امام حسن با معاویه بسته بود را خدشه دار نکرد تا اینکه معاویه بر علیه آن پیمان صلح قدم برداشت.معاویه بر خلاف پیمان صلح پسرش یزید را به جای خود انتخاب کرد و امام زیر بار بیعت نرفت. همه این نکات فقاهتی است. امام از مدینه خارج شد و به مکه رفت تا جای امنی باشد و نجنگد. امام از سرنوشت کار آگاه بود ولی وظیفه ظاهری امام همین است که از کشتار و جنگ جلوگیری کند لذا از مدینه به مکه می رود. در مکه زیر لباس هایشان سلاح پنهان کرده بودند تا حضرت را به شهادت برسانند.
در این هنگام نامه های کوفه به حضرت می_رسید. در این هنگام حجت بر امام تمام شد که باید به سمت کوفه برود.امام کاملا فقاهتی و عقلانی عمل کرد و تا لحظه آخر گفتگو و نصیحت کرد و در روز عاشورا هم فرمود ما جنگ را شروع نمی کنیم، امام حسین روز عاشورا دشمن را به شدت نصیحت کرد
امام وقتی به لشگر حر رسید برای آمدنش حجت شرعی و فقهی آورد و فرمود من بر طبق این نامه ها آمده ام. وقتی جلوی کاروان حضرت را گرفتند اینجا بود که امام «هیهات مناالذله» گفت. لشگر حر، امام را به سمت کربلا هدایت کرد.
امام جنگ را شروع نکرد و اول گفتگو کرد و طرف مقابل را نصیحت کرد. حتی تا شب عاشورا این گفتگوها ادامه داشته است. وقتی طرف مقابل جنگ را آغاز کرد حضرت »هیهات مناالذله« سر داد. متأسفانه ما چارچوب عمل امام را از نظر فقهی استخراج نکرده ایم.
امام حسین بیعت خود را از یاران برداشت. این از نظر فقهی خیلی دقیق است. مظلومیت اینجاست که حضرت فرمود اینها می خواهند مرا بکشند و به کمتر از این راضی نمی شوند. برداشتن بیعت اوج مظلومیت است.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از مهر ، مبنای تراژدی امام حسین(ع)، حکمت است و این حکمت بزرگترین اندیشه فلسفی جهان امروز را تعیین می کند. این حرکت صلح طلبانه است، اما تسلیم در آن جایگاهی ندارد. عدالت طلبانه است، اما عدالت طلبی سوسیالیستی نیست. عدالت این حرکت یک عدالت زیباشناختی است که بر مبنای حسن و قبح عقلی ایجاد می شود. این عدالت مردمی و عمومی است. فطرت اصل آن است. این فطرت و حکمت در روز عاشورا بالاترین تفسیر را دارد که می تواند برای اندیشه های فلسفی، حکومتی و سیاسی به شدت اندیشه ساز باشد. این حرکت فروپاشی نرم و جدی سرمایه داری و استکبار جهانی را در پی دارد لذا می خواهند آن را منحرف کنند.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۹:۳۵ ق.ظ

دیدگاه


− پنج = 1