به جای “ایجاد شادی”، موانع شادی را رفع کنید

به جای “ایجاد شادی”، موانع شادی را رفع کنید

هومان دوراندیش
گروه اجتماعی: اگر موانع شادی را رفع کنید در غیاب این موانع، شادی خودبه‌خود در جامعه پدید می‌آید. شادی مردم نیازمند “برنامه? دولت” نیست. چرا از نظر شما هر چیزی در این کشور فقط وقتی مجاز است که دولت برایش برنامه‌ای چیده باشد؟ این ذهنیت تمامیت‌خواه از کجا آمده؟ – در خبرها آمده بود که روزنامه راست‌گرای جوان نوشته است: »یک زمانی سخت‌گیری‌های بیش از اندازه و بی‌مورد در باره حجاب به خرج دادیم. به عنوان مثال اگر یک دختر دانش‌آموز جوراب سفید می‌پوشید از مدرسه اخراج می‌شد. این نوع افراط‌گری تأثیرات بدی در جامعه گذاشت. یا مثلاً تأکید می‌شد که مانتوها هم از رنگ‌های تیره باشد. این رفتارها، تعادل را به هم زد و حالت بغض در جامعه ایجاد کرد.«
آنچه این روزنامه نوشته، در واقع نقد “اسلام‌گرایی افراطی” است. هر چیزی به افراط بکشد، به ضد خودش بدل می‌شود. یعنی اسلام‌گرایی افراطی موجب اسلام‌گریزی می‌شود. بگذریم که پوشش سفت و سختی که مد نظر اسلام‌گرایان وطنی بوده، دست‌کم در مدینه پیامبر وجود نداشته است. برای آشنایی بیشتر با پوشش زنان در مدینه‌النبی، می‌توان به کتاب »حجاب شرعی در عصر پیامبر« مراجعه کرد.
به هر حال همین که در نقد “افراط‌گری” و “سخت‌گیری‌های بیش از اندازه و بی‌مورد درباره حجاب” بنویسند، گامی به پیش است. ولی واقعیت این است که افراط‌گری و سخت‌گیری هنوز هم وجود دارد.
مثلا همین الان معلوم نیست به چه دلیل در مدارس دخترانه، دانش‌آموزان باید محجبه باشند؟ وقتی مدرسه مختلط نیست، چرا باید دختران دانش‌آموز، از دبستانی تا دبیرستانی، با مقنعه سر کلاس بنشینند؟ این اجبار عین فراتر رفتن از شرع است و با عقل سلیم هم جور درنمی‌آید.
یا اگر رنگ تیره بد است و – به قول روزنامه جوان – »در دین ما بسیار تاکید به پوشیدن لباس روشن شده است«، چرا در دیدار زنان با مقامات کشور، خانم‌ها باید حتما چادر مشکی بر سر کنند؟ چطور در چنین اماکن و نشست‌هایی فراموش می‌شود که اسلام پوشش سفید و روشن را می‌پسندد؟ برای اینکه احساس شود جلسه کاملا اسلامی است، پوشش زنان حاضر در جلسه باید به “رنگ مکروه اسلام” باشد؟
یا مثلا روزنامه جوان نوشته است: »در… صداوسیما، فیلم‌ها و سریال‌های زیادی بوده که به عنوان ضد تبلیغ عمل کرده است. در این فیلم‌ها و سریال‌ها عمدتاً آدم‌های باسواد، سطح بالا و موفق پوشش ناهنجار دارند و در مقابل افراد کم سواد، بدبخت و بیچاره عمدتاً چادری و محجبه هستند. این نوع بازنمایی تأثیر منفی دارد و براساس واقعیت‌های جامعه نیست.«
آنچه این روزنامه آن را “پوشش ناهنجار” می‌داند، آن هم در تلویزیونی که از صدر تا ذیلش تحت مدیریت حکومت اسلامی ایران است، اگر در پاریس و لندن و نیویورک دیده شود، از سوی نویسنده روزنامه جوان نشانه‌ای از رشد حجاب و افزایش زنان محجبه در جهان غرب قلمداد خواهد شد. مثلا فیلم “جدایی نادر از سیمین” را در نظر بگیریم. در آن فیلم راضیه (با بازی ساره بیات)، به قول نویسنده روزنامه جوان، مصداق “افراد کم‌سواد، بدبخت و بیچاره” است که چادر هم به سر دارد. اما سیمین (با بازی لیلا حاتمی) زنی “باسواد، سطح بالا و موفق” است که چادری نیست و روسری یا شالش را هم چندان سفت و سخت نمی‌بندد. اما اگر از فردا همه زنان پاریسی با همان حجاب سیمین از خانه خارج شوند، گردانندگان روزنامه جوان جشن پیروزی اسلام در فرانسه را برپا می‌کنند؛ ولی وقتی نوبت به ایران می‌رسد، تمایلی در این حضرات وجود دارد که سیمین‌ها را شبیه راضیه‌ها کنند. اگر این افراط نیست، پس چیست؟
اکثر زنان طبقه متوسط نیز، تا جایی که مشاهدات روزانه نشان می‌دهد، غیرچادری‌اند. دختران دانشجو نیز اکثرا پوششی غیر از چادر دارند. شکاف نسلی هم در انتخاب نوع پوشش موثر است. مثلا در جنوب شهر تهران، که تعداد و درصد زنان چادری آشکارا بیش از شمال یا نواحی مرکزی و غربی و شرقی این شهر است، پوشش چادر در میان دختران و زنان جوان کمتر از زنان نسل‌های قبل است.
اگر گذرتان به میدان شوش و میدان خراسان افتاده باشد، با کمی دقت متوجه می‌شوید زنانی که چادر به سر دارند، غالبا جوان نیستند. خلاصه اینکه، به نویسنده روزنامه جوان باید گفت آنچه در سریال‌های صداوسیمای خودتان مشاهده می‌کنید، تقریبا “بر اساس واقعیت‌های جامعه” است. شاید هم دلیلش این است که سازندگان این سریال‌ها به صورت پیمانکاری با صداوسیما کار می‌کنند. یعنی مثل نویسنده روزنامه جوان، نمی‌کوشند “واقعیت” را با مقراض “ایدئولوژی” ببرند و در معرض نمایش بگذارند. اگر این سریال‌ها را افرادی نظیر نویسنده محترم روزنامه جوان بسازند، احتمالا در ساخته‌هایشان با تهرانی کاملا متفاوت مواجه می‌شویم. تهرانی که ونک به بالا و شهرک غرب و دانشگاه تهرانش لبریز از زنان و دختران کاملا محجبه است. روزنامه جوان ضمنا نوشته است: »ما دچار فقدان شادی در جامعه هستیم. متأسفانه برنامه و راهبرد مشخصی برای ایجاد شادی در جامعه نداریم. محتواهای شاد در رسانه‌ها کم داریم و همین امر باعث جذب مردم به رسانه‌های خارجی شده است. بخش‌های زیادی از جامعه گرایش به محتوای غم انگیز دارند. در حوزه شاد کردن و شاد بودن مدارس و فضای سریال‌ها و فیلم‌ها اصحاب فرهنگ باید تلاش کنند. تولید محتوای شاد در جامعه ایران بسیار مهم است.«
بله، ما دچار فقدان شادی در جامعه هستیم؛ برای اینکه جناح اصلی قدرت در ایران، مروج “فرهنگ عزا” است. رشد قشر مداحان در سی سال اخیر، ناشی از همین ترویج فرهنگ عزاداری است. اما جدا از این، “شادی” با “رقص” پیوند عمیقی دارد. وقتی رقصیدن ممنوع است، حتی رقصیدن بچه‌های دبستانی، چطور می‌توان فقدان شادی را برطرف کرد؟
واقعیت جامعه ایران، مثل سایر جوامع دنیا، چیزی بیش از این است. قبل از انقلاب، مردم وقتی مسافرت می‌رفتند یا در خانه‌هایشان به مناسبت، می‌زدند و می‌رقصیدند، بعد از انقلاب هم هر وقتِ خوش که دست داده، مغتنم شمرده‌اند و زده‌اند و رقصیده‌اند. در غیاب “اصحاب مخالف شادی”، مردم به طور طبیعی شادی می‌کنند و نیازی ندارند که حکومت بودجه کلانی به نهادهای تولید شادی اختصاص دهد.
آزادیِ بیشتر مایه شادیِ بیشتر است. آن بودجه‌ها را باید صرف تعمیر زیربناهای احیانا فرسوده کشور کرد. پل‌ها و جاده‌ها و ناوگان حمل‌ونقل بین شهری و هزار و یک چیز دیگر.
در واقع اگر نیک بنگریم، راست‌گرایان سیاسی و فرهنگی در این کشور مشکلی ایجاد کرده‌اند که در دو کلمه خلاصه می‌شود: کراهت شادی. حالا یکی از نشریات همین جریان سیاسی و فرهنگی، نوشته است: »متاسفانه برنامه و راهبرد مشخصی برای ایجاد شادی در جامعه نداریم… تولید محتوای شاد در جامعه ایران بسیار مهم است.« به گزارش آراز آذربایجان به نقل از عصر ایران، شما به جای “ایجاد شادی” لطفا “موانع شادی” را رفع کنید. در غیاب این موانع، شادی خودبه‌خود در جامعه پدید می‌آید. شادی مردم نیازمند “برنامه دولت” نیست. چرا از نظر شما هر چیزی در این کشور فقط وقتی مجاز است که دولت برایش برنامه‌ای چیده باشد؟ این ذهنیت تمامیت‌خواه از کجا آمده؟ جایی هست که آن را نیازمند مداخله دولت ندانید؟ شادیِ مردم هم باید تحت نظارت و هدایت شما باشد و مردم فقط حق دارند با محتوایی که شما تولید کرده‌اید شاد باشند؟

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۶ تیر ۱۴۰۲ ساعت ۸:۴۰ ق.ظ

دیدگاه


× شش = 6