اقدام به خودکشی برای مطرح‌شدن درجامعه

اقدام به خودکشی برای مطرح‌شدن درجامعه

گروه اجتماعی:اقدام به خودکشی معمولا با پشیمانی همراه است؛ موارد متعددی مشاهده شده که اقدام به خودکشی در کودکان و نوجوانان، به آنها آموخته شده است.
خودکشی واژه‌ایست که طی روزها و ماههای اخیر بارها بر صدر اخبار پربازدید حوادث رسانه‌های کشور قرار گرفته و حتی از پربازدیدترین اخبار روز خبرگزاریها بوده است.
خودکشیها را به دو دسته کلی برنامه‌ریزی شده و بدون برنامه‌ریزی قبلی (تکانه‌ای) در نظر می‌گیریم؛ در سنین پایین، اقدام به خودکشی به دلیل احساسات، عواطف و عقلانیت پایین معمولاً اقدام به خودکشی به صورت تکانه‌ای انجام می‌شود؛ این افراد تحت تاثیر یک احساس عاطفی، طرد شدن، ناکامی و فاجعه‌سازی از یک استرس بسیار کوچک (که این استرس ممکن است برای دیگران اصلاً استرس محسوب نشود) اقدام به خودکشی می‌کنند.
اینها، افرادی هستند که اقدام به خودکشی آنها معمولا با پشیمانی همراه است یعنی آن لحظه به‌صورت ناگهانی اقدام به خودکشی می‌کنند؛ من با افراد متعددی مصاحبه کرده‌ام که با داروهای بسیار خطرناک اقدام به خودکشی و در نهایت فوت کرده‌اند (داروهایی که اقدام به خودکشی با آن برگشتی ندارد)، در طول زمانی که مصاحبه انجام شد آنها کاملاً از اقدام به خودکشی پشیمان شده بودند اما پشیمانی سودی نداشت و منجر به مرگشان شد بنابراین اقدام به خودکشی در سنین پایین‌تر همراه با اقدامات بدون برنامه‌ریزی شده است.معمولاً اقدام به خودکشیهای موفق برای مردان در سنین بالای ۴۵ سال و برای زنان در سنین بین ۵۵ تا ۶۰ سال ناشی از افسردگی، همراه با برنامه‌ریزی قبلی و وصیت کردن است یعنی قبل از اقدام به خودکشی برخی از وسایل منزلشان را می‌بخشند، کارهای خیرخواهانه انجام می‌دهند، وصیتنامه می‌نویسند؛ دیگران با اتفاقاتی که این فرد انجام می‌دهد باید متوجه شوند که شاید از زندگی دل بریده است و قصد پایان دادن به زندگی خودش را دارد.
در سنین بالاتر اقدام به خودکشیها، با برنامه‌ریزی، وصیت قبلی و موفقتر است و اقدام آنها منجر به مرگ می‌شود و معمولاً بازگشتی در آن نیست اما در سنین پایین‌تر اقدامات به صورت تکانه‌ای است و احتمال بازگشت در آنها وجود دارد.
وجود نامه بعد از خودکشی حاکی از عدم پشیمانی است یعنی فرد می‌دانسته چه می‌کند، او مصمم بوده و به آثار و پیامد کار خودش آگاه بوده است، نکته بعدی در ارتباط با انگیزه‌های مربوط با خودکشی است، می‌توانیم با بررسی انگیزه‌ها در رابطه با پشیمانی یا عدم پشیمانی فرد بعد از اقدام به خودکشی تفکیک قائل شویم.
زمانی، فردی که خودکشی می‌کند، دست خودش نیست مثلاً وقتی فردی، مواد توهم‌زایی مصرف می‌کند در این شخص پشیمانی و عدم پشیمانی مطرح نیست اما به طور مثال فردی که در ارتباط با بحثهای ناموسی تصمیم هیجانی در اقدام به خودکشی می‌گیرد، دلیل بر آن است که نمی‌داند چه می‌کند و باید این افراد را در زمره تهدیدکنندگان در نظر گرفت، این افراد خواسته‌هایی را اعلام می‌کنند و اگر اطرافیان به خواسته‌هایشان توجه کنند شاید دیگر خواسته را تکرار نکند اما زمانی که خواسته را مدام تکرار و کسی به خواسته‌اش توجه نکرد، اقدام به خودکشی می‌کند؛ اقدام به خودکشی که با پشیمانی همراه است.
اخیراً با افزایش شبکه‌های اجتماعی شاهدیم برخی از جرم و جنایتها در بستر فضای مجازی شکل می‌گیرد و فضای ارتباطی جدید باعث بسترسازی در این جنایتها می‌شود، این فضای مجازی در اقدام به خودکشیهای اخیر نیز نقش داشته است به طور مثال در خودکشی دختران سیزده و چهارده ساله تهرانی شاهد بودیم این دختران عضو کانال تلگرامی خاصی عضو بودند که محتوای عمده این کانال، القای یاس، ناامیدی و حتی ارائه روشهایی برای پایان دادن به زندگی بود و این دو دختر از این کانال تلگرامی تأثیر پذیرفته بودند با این وجود در حال حاضر بستر فضای مجازی و شبکه‌های متعدد اجتماعی تا چه میزان در سوق دادن افکار نوجوان و جوانان و اقدام به خودکشی در آنها تأثیرگذار است؟
در اقدام به خودکشی متأسفانه بحث یادگیری نیز وجود دارد؛ در موارد متعددی مشاهده شده که اقدام به خودکشی در کودکان و نوجوانان، به آنها آموخته شده است؛ از افرادی که با آنها ارتباط داشتند یا از اعضای خانواده، دوستان و افرادی که قبل از آنها اقدام به خودکشی موفق یا ناموفق کرده‌اند.زمانی که فردی اقدام به خودکشی می‌کند گروهی از افراد خانواده و دوستان اطراف فردی که اقدام به خودکشی کرده را می‌گیرند و به هر حال قضیه برای اطرافیان فردی که خودکشی کرده، بسیار پررنگ می‌شود و شاید گمان کنند با خودکشی مورد توجه قرار می‌گیرند، ارتباط با فردی که خودکشی کرده خود نوعی یادگیری را در پی دارد، افرادی که در سنین پایین مانند هشت و ده ساله اقدام به خودکشی کرده‌اند، یادگیری در آنها خیلی واضح بوده و آنها خودکشی را یاد گرفته‌اند.
بحثی به نام »Parasuicide« داریم؛ یعنی اقداماتی مانند خودزنی که در کنار خودکشی تلقی می‌شود و خودکشی نیست و هدف فرد، از بین بردن خودش نیست اما به هر حال بعضی اوقات این اقدامات منجر به مرگ می‌شود، در سنین پایین‌تر و در افرادی که پایه خانوادگی مناسب و به دلیل اختلافات خانوادگی، پختگی کافی ندارند هم دچار سوءمصرف مواد می‌شوند و هم به سمت خودزنی می‌روند.
مسئله دیگر هم بزرگنمایی شدن خود فردی است که اقدام به خودکشی می‌کند، به لحاظ شخصیتی گاهی فرد اقدام به خودکشی می‌کند تا خودی در جامعه نشان دهد یعنی به خاطر ناکامیهای زیادی که داشته و مورد طردهای متعدد عاطفی و بی‌توجهی از جامعه قرار گرفته است می‌خواهد حداقل با خودکشی کردن مطرح شود در این موارد نیز ممکن است در سنین پایینتر چون فرد بینش کافی را نداشته و پختگی کافی را به لحاظ فکری ندارد، دست به خودکشی بزند.در حال حاضر حدود ۴ میلیون جوان بیکار در جامعه داریم، تورم، بیکاری و گرانی آمار خودکشی را بالا می‌برد، تمامی عوامل خودکشی به جامعه برمی‌گردد، خودکشی پدیده تام است، یک علت نیست، در کشور ماه دهها علت در اقدام به خودکشی مؤثر است و باید بررسی شود، مسئولان باید روی این مسائل بررسی کنند.تکنولوژی می‌تواند فرهنگ یک جامعه را بالا ببرد و اخبار را به آسانی به مردم برساند و از طریق داده‌ها و آموزش در فضای سایبری می‌توانیم فرهنگ مردم را بالا ببریم، در مورد این کاربرد تکنولوژی کسی شک ندارد اما ما به عنوان یک جامعه در حال گذار یا گذر تکنولوژی را با عنوان »فضای سایبر« انتخاب کردیم بدون اینکه زیرساختها و پیش‌زمینه‌ها را برای مردم فراهم کرده باشیم فضای سایبر، فضای بسیار مناسبی است برای اینکه بتوانیم با همدیگر ارتباط داشته باشیم، جهان نیاز به ارتباط دارد، اعتقاد به یک دهکده داریم، در جهت جهانی‌سازی و جهانی شدن اقتصاد فرهنگ، حقوق و… تکنولوژی می‌تواند در فضای سایبر به ما کمک شایانی کند.
به هر حال فضای سایبر می‌تواند یک وسیله انتخاب جرم باشد، یعنی ناهنجاری از این طریق انجام شود، دقیقاً قانون‌گذار ایرانی به این مسأله توجه داشت که تحریک خودکشی از طریق رایانه جرم‌انگاری شد چون در فضای سایبر شما فرد مقابلتان را نمی‌بینید، در بسیاری از ازدواجهای اینترنتی که منجر به طلاق می‌شود به دلیل این است که فرد فریب می‌خورد و صحنه مقابلش را نمی‌بیند.اعتقاد داریم که در فضای سایبر کنترل باید شدیدتر باشد؛ کنترل به معنای محدودیت نیست و به معنای نظام‌مند کردن است، در حال حاضر در کشوری مانند چین یا آمریکا گشت‌زنیهای را در فضای سایبر ایجاد کرده‌اند و دسترسی به اطلاعات، تصاویر و … نسبت به سن برنامه‌ریزی شده است.
در شرایط فعلی با عضویت در تلگرام به سرعت برای مخاطب پیامهای متعدد می‌آید و مدیر کانال تلگرامی یا افراد گروه به مخاطبهایشان توجه نمی‌کنند که چه کسانی هستند، در فضای حقیقی مخاطب و درجه وی را می‌شناسیم اما در فضای ناشناخته‌ای مانند سایبر به طور مثال یک پسر سیزده ساله که نسبت به زندگی‌اش امیدوار است با یک مرد شصت ساله که از زندگی‌اش ناامید شده می‌تواند گفت‌وگو کند و آن مرد ناامید اطلاعاتی به نوجوانی می‌دهد که امیدوار به آینده است.
در فضای سایبر باید اولاً فرهنگ استفاده از تکنولوژی را بالا ببریم که این نیاز به کار سخت دارد و متأسفانه متولیان فرهنگی ما یا غافل یا جاهل یا اساساً به نظر من معاند هستند و از جامعه‌ ما غفلت کردند، امروزه با استفاده از تکنولوژی می‌توانید یک حدیث امامان معصوم را از طریق تلگرام به همه برسانید و این بسیار خوب است حضرت آقا هم چندین بار گفته‌اند که از تکنولوژی استفاده کنید؛ با استفاده از همین تکنولوژی نامه ایشان به جوانان غربی ارسال شد.بنابراین کنترل ما براساس فرهنگ باید به صورت نظام‌مند دربیاید، امروز بودجه اختصاص یافته در مجلس در قبال مسأله فرهنگ بسیار پیش‌پا افتاده است، اقتصاد بسیار مهم شده در صورتی که مسأله فرهنگ اهمیت ندارد، امروزه از اخلاق دور شده‌ایم، تهمتهایی که در فضای سایبر می‌زنند و تصاویری که در این فضا می‌فرستند خلاف اخلاق است، انحطاط اخلاقی باعث شده که امروز جوان به هر کاری دست بزند، هر موضوع، تصویر و شعری را در فضای مجازی برای دیگران ارسال می‌کند، خط قرمزها از بین رفته است.در گذشته در فضای حقیقی در خانه را می‌بستیم و هر کس قصد ورود به منزلمان را داشت، در می‌زد اما اکنون در فضای مجازی کسی برای ورود به حریم شخصی شما در نمی‌زند بنابراین با تکنولوژی، آزادی اطلاعات و سیر جریان اطلاعات مخالف نیستیم، باید همه چیز را همگان بدانند اما باید بدانید اگر چلوکبابی به یک نوزاد دهید، این غذا در ظرفیت او نیست و معده وی غذا را پس می‌زند در صورتی که غذا خوب است اما متناسب با اقتضای حال آن کودک نیست.
سطح اخلاقیات در جامعه ما بسیار پایین آمده است و باید در رابطه با پایین آمدن سطح اخلاقیات آسیب‌شناسی کنیم، شاید دلیل این اتفاق فقط مقوله فرهنگی نباشد، گمان می‌کنم که اکثر مردم عوام هستند و درصد کمی از مردم ما خواص هستند، همیشه در جوامع، عوام دنباله‌رو خواص هستند و زمانی که عوام ببینند در سطح فرهنگی و در سطوح دیگر دروغگویی بین خواص بالاست، میزان درستکاری، اندیشه، کردار و رفتار ناثواب در بین خواص جامعه زیاد است، عوام نیز دنبال خواص می‌روند و دچار تعارض فرهنگی و عناد می‌شوند.
چرا به این سمت و سو ما رفتیم که متأسفانه جامعه دچار تخریب، احساس ناامیدی و بیکاری زیاد شده است، کودکان و نوجوانان وقتی اینها را می‌بینند دچار تعارض، بی‌تفاوتی نسبت به زندگی می‌شوند، عشق، علاقه و انگیزه آنها نسبت به زندگی پایین می‌آید، ما باید آسیب‌شناسی را در سطح بالاتر انجام بدهیم.یک ضرب‌المثل ژاپنی می‌گوید »دُم طرف سَر می‌رود«، در رأس یک اداره اگر مدیر سالم و اخلاقمدار باشد، کارمندان آن اداره نیز اخلاقمدار هستند، به طور مثال اگر رئیس اداره، فوتبال دوست داشته باشد صبح که سر کار می‌رود همه کارمندان او درباره فوتبال صحبت می‌کنند، اگر اهل سینما باشد همه درباره سینما و فیلمها صحبت است، این ضرب‌المثل بسیار مهم است، باید بپرسیم اکنون در کشور ما سر کجا می‌رود؟
سَر در حال رفتن به سمتی است که اخلاق را زیر پا می‌گذارد، امروز وقتی نوجوان کم‌بضاعت می‌بیند معلمش، به خانه دوستش می‌رود، معلم خصوصی می‌شود و درس می‌دهد و بین پولدار و بی‌پول تفاوت قائل می‌شوند؛ این اختلاف طبقاتی باعث ایجاد گسل و گسست در جامعه می‌شود ایجاد گسلها، زلزله به وجود می‌آورد می‌کند و زلزله و بحرانهای منفی زیادی در جامعه داشته‌ایم.اقتدار پدر و مادر در درون خانواده از بین رفته است، اقتدار معلم را از بین بردیم، ارتباطات درون خانواده، ارتباط »موزاییکی« است، یعنی مادر در آشپزخانه است، پدر روزنامه می‌خواند دختر با تلفن صحبت می‌کند و پسر غذا می‌خورد ما خودباخته شدیم، این خودباختگی به تئوری »آنومی اجتماعی« و به اینکه جامعه از بین رفته است، برمی‌گردد.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۵:۵۸ ق.ظ

دیدگاه


3 − دو =