ازدواج عصر قاجاریه درآئینه سفرنامه های خارجی
فهیمه مرادی
گروه تاریخ : اطلاعاتی که در منابع سفرنامه های اروپائیان وجود دارد به دو دلیل اهمیت زیادی دارد. اول به دلیل پرداختن به یکی از موضوع های بسیار مهم در تاریخ اجتماعی می باشد که منابع تاریخی درباره آن اطلاعات زیادی را در اختیار نمی گذارد. دوم اینکه این اطلاعات از زبان کسانی بیان می شود که متعلق به این فرهنگ نیستند از اینرو به علت جذاب بودن برای آنها این جزئیات مراسم ها را با وسواس بیشتری ثبت کرده و اطلاعات گرانقدری را امروزه در اختیار ما قرار می دهند.
در جامعه عهد قاجار، فاصله چندانی بین کودکی و ازدواج دختران وجود نداشت. دختران اغلب از هفت تا سیزده سالگی ازدواج می کردند. عواملی چون دستیابی به استقلال اقتصادی، رشد سریع دختران در آن روز و پایین بودن میانگین عمر به دلیل شیوع بیماری، در افزایش این ازدواجهای زودرس موثر بود. دختران و پسران هیچگونه اختیاری در برگزیدن همسر آینده خود نداشتند. رایج ترین شکل ازدواج عقد دائم بود. از دیگر شیوه های رایج ازدواج، اززدواج موقت یا صیغه کردن دختران و زنان براساس قرارداد و توافق بود. فقر مالی نیز سبب می شد تا خانواده ها به ازدواج موقت دختران خویش رضایت دهند. صیغه کردن زنان در عرف جامعه کاملاً قابل قبول بود و زنهای صیغه ای پس از به پایان رسیدن دوره قرارداد به آسانی به عقد دائمی اشخاص دیگر در می آمدند. شکل دیگر ازدواج شامل دختران یا زنانی می شد که از طریق جنگها و یا دزدیده شدن و یا تجارت برده، اسیر و فروخته می شدند. نظام چند زنی در شهرها، معمولا مختص به اشراف بوده است؛ ولی در ایالات نیز رواج داشت. در بین ایلات بلوچ حتی مردان کم بضاعت نیز گاه تا ۸ زن می گرفتند و این نیز به این دلیل بود که زن در ایلات نه تنها هزینه ای برای شوهر نداشت؛ بلکه نیروی تولیدی کارآمدتری نسبت به شوهر به حساب می آمد.
اکثر ازدواج ها به خصوص در خاندان های اشرافی به دلیل قابل اعتماد بودن اشخاص و به منظور استحکام بخشیدن به علایق فامیلی و حفظ اصالت خانوادگی در محدوده ی خویشاوندان صورت می گرفت و دختران و پسران تقریبا هیچ گونه اختیاری در برگزیدن همسر آینده ی خود نداشتند از آنجا که مرد قبل از ازدواج نمی توانست همسر آینده خود را ببیند و دختر، حتی بدون دیدن شوهر هم حق انتخاب نداشت و فقط بزرگترها اختیار وی را داشتند، اغلب ازدواج ها در اثر وساطت زنان خویشاوند یا دلاله ها عملی می گردید. دلاله به مردی که قصد ازدواج داشت رجوع می کرد و از خصوصیات ممتاز بدنی و جسمی زنی که برایش در نظر گرفته بود سخن گفت که پوستش سفید، چشمانش درشت، صورتش گرد وهمچون ماه، ابروانش کمانی و قامتش مانند سرو باشد. پس از آن دلاله به خانه پدر و مادر دختر می رود …
در خانواده های ثروتمند، عروسی با جلال و شکوه بسیار برگزار می شود و اغلب هفت تا هشت روز طول می کشد. در تمام این مدت هم در خانه داماد و هم در منزل پدر و مادر، عروس میهمانی ها و سور و سرورها برپا می گردد.
آنچه گفته شد، مباحثی بود که بیشتر سفرنامه های نوشته در عصر قاجار بدانها اشاره کرده اند. درباره ازدواج، عروسی و مباحث مرتبط با آن در سفرنامه های قاجاری، اطلاعات بسیاری وجود دارد. این گزارش ها آنقدر با جزئیات ریز بیان شده اند که با خواندن آن ذهن انسان ناخودآگاه با سفرنامه ها به دوران قاجاریه سفر می کند.
تعدد زوجات:درباره تعدد زوجات در بین مردان ایرانی لیدی شیل می گوید:» زنان روستایی وضع به مراتب بهتری از زنان شهری دارند چون اغلب خواسته های آنان بوسیله شوهرانشان اجابت می شود و طلاق در میانشان کمتر اتفاق می افتد و مردان هم بیشتر از یک زن نمی گیرند، ولی در شهرها موضوع به صورت دیگری است.
این در حالی است که کارلاسرنا در سفر خود به روستایی که برای قشلاق به آنجا رفته بود، با مرد دهقانی که سه زن به طور همزمان داشته مواجهه می شود و در مورد آنها می نویسد:
« صاحب خانه قشلاق ما سه زن داشت. و این تجملی است که دهاتیها کمتر خود را در داشتن آن مجاز می دانند. سالمندترین این زنان حکم مادر دوتای دیگر را داشت که خواهر بودند. از عجایب اتفاقات آنکه هر یک از زنها پسری شیرخواره داشت .
مراسم نامزدى و عروسى:مراسم زناشویى در ایران از نظر اروپایی ها بسیار جالب و شگفتانگیز است. گاسپار دروویل درباره مراسم عروسی در ایران اطلاعات بسیار جالبی ارائه می دهد که در هیچ سفرنامه ای نمی توان اطلاعاتی با این دقت و ظرافت پیدا کرد. مراسمى که قبل از عروسى و حین آن و بعدا صورت مىگیرد، آنقدر شگرف است که نمىتوان آن را به سکوت برگزار نمود.
اولا بسیار نادر است که دو طرف ذینفع، شخصا ترتیب زناشویى خود را بدهند. این امر همیشه توسط پیرزن هایى که تقریبا هیچ مشغلهى دیگرى جز این ندارند انجام مىگیرد. هنگامى که در خانوادهاى صحبت از زن دادن پسرشان به میان مىآید مادر، عمه و خاله و یا یکى دیگر از زنهاى خانواده به تمام حرمسراها سرکشى مىنمایند تا اینکه دخترى را که فکر مىکنند مورد پسند جوان واقع مىگردد، پیدا نمایند و چون پسر نمىتواند دختر را ببیند واسطهها تصویرى از بد و خوب دختر را که معمولا با حقیقت همراه است براى پسر ترسیم مىکنند؛ زیرا که اگر در باب دختر کم و زیادى گفته باشند خود را در معرض سرزنش قرار مىدهند و چنانچه عروسى به این دلیل به هم بخورد تمام سنگینى خشم دو خانواده بر روى آنها مىافتد. این زنها باید خیلى محرم و سرنگهدار باشند.چنانچه توصیفى که از دختر مىشود مورد پسند پسر قرار گیرد و به حصول وصلت رضا دهد والدین پسر و دختر یکدیگر را ملاقات مىکنند و دربارهى مسایل مادى قرارومدار مىگذارند. شوهر آینده مبلغى بابت مهریه بر عهده مىگیرد. این مبلغ در صورت بروز هرگونه اتفاقى به زن تعلق مىگیرد اما اسباب و لوازم آرایش و همچنین حجلهى عروسى را مادر دختر فراهم مىکند. آنگاه روز نامزدى تعیین مىشود و کلیهى آشنایان براى شرکت در این مراسم در روز و ساعت معین دعوت مىشوند.آکىیو کازاما در سال(۱۳۴۷ق/ ۱۹۲۹م)به عنوان وزیرمختار ژاپن تعیین و روانه ایران گردید. کازاما کمتر از سه سال در ایران ماند. او شیفته فرهنگ و تمدّن ایران شد. درباره تاریخ ایران به مطالعه پرداخت، ذوق و هنر ایرانیان را ستود و به ادب فارسى دل بست. کازاما به اوضاع اجتماعى و سیاسى ایران و بازتاب آن نگاهى منصفانه داشته است. وی درباره مراسم عروسی که یکی از نمودهای اجتماعی زندگی در عصر قاجار می باشد، می نویسد:
همانند هر کشور دیگر جهان، در ایران هم عروسى در هر ناحیه آداب دیگری دارد. البته مشرکان (غیرمسلمانان) نمىتوانند در مراسم (عقد) و عروسى مسلمانها حضور پیدا کنند، و فقط پس از برگزار شدن آیین عقد مىتوانند از دور شاهد مهمانى عروسى باشند. در اینجا به تجربه شخصى و با برگرفتن وصفى که در کتاب نوردن آمده است، آداب و رسوم عروسى در ناحیه بوشهر را که یکى از معمرین ایرانى روایت کرده مرور مىکنیم و به معرفى این آیین نادیده مىپردازیم.
مراسم ازدواج، در وصف درست و دقیق آن، شامل مجلس عقد و جشن عروسى است. مراسم عقد در خانه دختر برگزار مىشود، و آخوند محل و دوستان داماد (جز خانواده عروس) هم به خانه پدر عروس دعوت مىشوند. آخوند، دو دستیار معتمدش را به خانه دختر مىفرستد و اعلام قبلى عقد را مىکند. این فرستادهها که به اندرونى خانه پدر عروس مىرسند، دختر که آماده و سرتاپایش پوشیده و به سرنوشت خود رضا داده، در میان انبوه زنان خویش و آشنا نشسته است. در اینجا آن دو فرستاده عاقد، از دختر مىپرسند که آیا در دلش با این ازدواج راضى است. این پرسش را چهاربار تکرار مىکنند، زیرا که این امرى مهم و مربوط به یک عمر است و بایسته دقت و اطمینان. فرستادهها پس از آن که از دختر” بله” گرفتند، نزد آخوند مىروند و او را آگاه مىکنند.
آنگاه سرانجام خود عاقد مىآید و خطبه عقد را جارى مىکند، و تیمنا آیهاى از قرآن را بلند مىخواند، و بالأخره در لحظهاى که لفظ »بله«از دهان دختر بیرون مىآید، خانه پر از صداى کف زدن و هلهله شادى مىشود.
به زودى مهمانها با اشتهاى تمام به خوردن انواع شیرینى و نوشیدن شربت سرگرم مىشوند، و قلیان مىکشند، و پس از این سور و سرور مبارکباد مىگویند و به خانههایشان بازمىگردند. دادن پاداش یا حق القدم عاقد با داماد است، و با پرداخت آن و زیر نظر آخوند عقدنامه مهر و امضا مىشود و آن را به دست داماد مىدهند. این حق القدم معمولا چهار قران (برابر هشتاد سن) است.این مراسم که به انجام رسید، پسر و دختر هنوز همخانه نمىشوند و شروع به زندگى مشترک نمىکنند. داماد زود به زود به خانه دختر سر مىزند، اما در این اوقات دختر در گوشهاى از خانه از نظر پنهان مىشود و خودش را نشان نمىدهد.
طلاق و جدایی:در نظام خانوادگی دوران قاجار، حق طلاق با مرد بود. درخواست طلاق از سوی مرد با بهانه و یا بدون بهانه برای اجرای آن کافی بود. نازایی و خروج از جاده عفاف از عمده ترین دلایل طلاق زنان بوده است. گاه نیز بد قدم بودن زن به هنگام ورود به خانه همسرش می توانست دلیل طلاق باشد. زن در مورد خاصی چون عدم دریافت نفقه از مرد، انحرافات اخلاقی و یا ناتوانی جنسی مرد، می توانست درخواست طلاق نماید.
با وجود مجاز بودن طلاق، این مسأله به ندرت رخ می داد. در واقع سرنوشتی که پس از طلاق در انتظار زن بود، او را از طلاق برحذر می داشت. وظیفه نگهداری کودکان از سوی مردان و مشکل پرداخت مهریه نیز مردان معمولی جامعه را از فکر طلاق زنانشان منصرف می کرد.
دروویل در این باره می نویسد:مردان ایرانى مىتوانند به ارادهى خود و بدون آنکه منعى در بین باشد زنهایشان را دوبار پشت سرهم طلاق دهند و اگر هم میلشان کشید دوباره رجوع کنند اما در مرتبهى سوم وضع به این آسانى نیست، زیرا براى اینکه زن بار دیگر به شوهرش تعلق بگیرد مجبور است قبلا به ازدواج مرد دیگرى درآید، یک شب را با او بگذراند و سپس مطلقه شود. بعضیها اشتباها گفتهاند که پس از اولین طلاق زن باید این آزمایش عجیب را پشت سر بگذارد.
این موارد در واقع بسیار نادرند، ولى بعضى اوقات بهخصوص در خانوادهى بزرگان پیش مىآید و براى پیشگیرى از نتایج سوء و ناخوشایند آن شوهر، زن سهطلاقهى خود را به یک غلام مىدهد و غلام در مقابل مبلغ پولى متعهد مىشود که شب را با این زن در حضور عدهى زیادى از دوستان بگذراند و روز بعد او را طلاق بدهد.
این نوع زناشویی هاى یکشبه به دور از هرگونه تشریفاتى صورت مىگیرد و زن و شوهر قبلى آزادند دوباره باهم ازدواج کنند ولى پیش از سه ماه نمىتوانند همبستر شوند. این موعد را قانون لازم تشخیص داده، زیرا ممکن است از شوهر یکشبهاش باردار شده باشد. زنهایى که مطلقه مىشوند یا طلاق مىگیرند، هرگونه حقى را بر فرزندان خود از دست مىدهند. فرزندان در کلیهى موارد و بدون توجه به جنسیت همیشه نزد پدرشان مىمانند. مىتوان گفت که پدرها صاحب مطلق فرزندان هستند، زیرا در مشرقزمین اختیارات آنها حدومرزى ندارد و فرزندان در هر سن و مقامى که باشند، هرگز بدون اجازه در حضور پدر نمىنشینند.
مرد ایرانى مىتواند هرموقع که بخواهد زن خود را طلاق بدهد، اما زنها فقط در سه مورد مىتوانند تقاضاى طلاق کنند:
اول اینکه بتوانند ثابت کنند که شوهرشان از دادن نفقه عاجز است. دوم اینکه به قید قسم اقرار کنند که شوهرشان تمایلات انحرافى دارد. متاسفانه این فساد در ایران و در همهى کشورهاى مشرقزمین به شدت رواج دارد. سوم اینکه سوگند یاد کنند که شوهرشان توانایى جنسى ندارد.زنهایى که طلاق مىگیرند تمام جهیزیه، اشیا و جواهرات و به طور خلاصه آنچه را که شوهرشان به آنها داده است، با خود مىبرند و علاوه بر این حق مطالبهى مهریهى تعیین شده را دارند، مشروط بر اینکه مجددا در صدد ازدواج برنیایند.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۹ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۵:۰۰ ق.ظ