ادبیات کودک و نوجوان؛ زیبایی_محور یا آموزش_محور!؟

ادبیات کودک و نوجوان؛ زیبایی_محور یا آموزش_محور!؟

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: کودکان و نوجوانان شاید نه فقط به دلایل آموزشی بلکه به دلایل زیباشناختی و فکری و به لحاظ موقعیت سنی و اجتماعی آماده پذیرش انواع مفاهیم شناخت محور و آموزش محور هستند. همین رویکرد، مخاطب محوری در حوزه ادبیات کودک و نوجوان را بیش از بیش بغرنج و بغرنج‌تر کرده است. در ادبیات به اصطلاح بزرگسال شاید بده بستانی که میان مخاطب و متن اثر صورت می‌گیرد دو طرفه باشد. یعنی متن داشته‌های ذهنی، ناخودآگاه و خودآگاه مخاطب خود را به چالش گرفته و به نفع خود تخلیه می‌کند و در مقابل، مخاطب داده‌ها و اطلاعات جدید از متن را نه جایگزین داشته‌های تخلیه شده قبلی خود، که بلکه به شکل کامل_کننده و پالایش کننده آن دریافت می‌دارد.اما در ادبیات کودک و نوجوان این فراینده تقریبا ً یک طرفه است چرا که این متن است که مخاطب خود یعنی کودک و نوجوان را به سوی آنچه باید بشناسد و دریابد و سپس به فکر و تخیل در مورد آن بپردازد، هدایت می‌کند. این فرایند، متأسفانه در جامعه ایران و به طبع آن شهر ارومیه به عنوان مقوله آموزش محوری ادبیات کودک و نوجوان تعبیر شده است. حال آنکه در این مبحث یعنی مخاطب محوری ادبیات کودک و نوجوان روش‌شناسی و چگونگی فرایند و روش ارتباط گیری با مخاطب مطمع نظر است نه محتوای آموزشی و یا آموزش صرف و مطلق!رواج این تلقی که ادبیات کودک، پدیده‌ای آموزش‌محور است، موجب شده که این گونه ادبی اعتبار خود را تا حدی از دست بدهد و در مواردی به ابزار تعلیم و تربیت بدل شود. در پژوهش‌های ادبی به این معضل، توجه کافی نشده است. اصلی‌ترین هدف نوشتار حاضر، نقد رویکرد آموزش محور در ادبیات کودک و نوجوان اثبات رویکرد مخاطب محوری در قالب زیباشناسی آن است اما زیباشناسی به عنوان پدیده‌ای واقعی و نه قراردادی. در رویکرد آموزش محور، نگاه به زیبایی بیشتر نگاهی ابزاری است؛ اما رویکرد زیباشناسانه در رویکرد مخاطب محور بر آن است که اگر قرار باشد برای ادبیات ذاتی قایل شویم، آنگاه زیبایی، عنصر ذاتی و درونی ادبیات کودک بوده و ماده یعنی محتوای آموزشی، عنصر عرضی و بیرونی آن است. به عبارتی مفهوم هنر در اینجا در برابر مفهوم آموزش به کار رفته است. منظور از آموزش، تأثیر بر مخاطب نیست، زیرا هر پدیده‌ای کم و بیش تأثیری در پی دارد. مقصود از آموزش در این‌جا مفهوم تعلیم و تربیتی آن است نه روش و یا ابزار تعلیم و تربیتی و نهایتا ً یعنی فرآیندی با قصد و طرح اولیه به منظور ایجاد تغییرات نسبتا ً پایدار در مخاطب. به کلام ساده‌تر در ادبیات کودک و نوجوان، خود او به عنوان مخاطب مورد خطاب است نه ذهنیت و اندیشه شکل نیافته او! از سویی نوع و روش خطاب مد نظر بوده و نه محتوا و ماده آن! اما درست برخلاف این تصور کتاب‌هایی که امروزه برای کودکان و نوجوانان نوشته می‌شوند، بیشتر جنبه تعلیمی و آموزشی دارند و کوششی هستند تا جوششی. به همین خاطر نویسندگان گاهی پیش از آن که به نوشتن بپردازند، برای مخاطب فرضی خود می‌نویسند. می‌توان اذعان کرد که ارزش و یا ماندگاری آثاری نظیر داستان­های شازده کوچولو (فرانسه)، هری پاتر (انگلستان) و سفر به شهر سلیمان (ایران) در درجه اول به دلیل تأثیرات آموزشی این آثار نیست، بلکه این امر از ارزش‌های زیبایی شناسانه آن‌هاست که تأکید بر مخاطب آثار دارد و نه محتوایی که از آن سرچشمه می‌گیرند. در کل در حوز? ادبیات کودک و نوجوان با سه سطح مختلف روبرو هستیم: سطح آفرینش، سطح خوانش، و سطح نقد یا بررسیدن ادبیات کودک و نوجوان. هر یک از این سطوح، از نگاهی پدیدار شناختی پرسش‌هایی را می‌آفرینند که باید در مورد آن‌ها تعمق کرد، و برای وصول به پاسخی موجه تلاش کرد، در ادامه نگاهی به این پرسش‌ها می‌اندازیم.
الف) سطح آفرینش ادبی: پرسش اصلی در این سطح آنست که جنس آفرینش، در ادبیات کودک از چه جنسی است، و نوع رابطه‌ای که نویسنده‌ی یک اثر، می‌تواند با مخاطب خود، که بنا بر تعریف مخاطب کودک و نوجوان است برقرار کند، چه مشخصاتی دارد، به زبان ریکوری، باید انواع ممکن در هم‌آمیزی افق­های نویسنده، و آنچه می‌توان افق انتظارات مخاطب مستتر یک نوشته خواند را بررسی کرد، و تنها پس از این بررسی است که می‌توان در باب چیستی آفرینش ادبی برای کودک و نوجوان سخن گفت.
ب) سطح خوانش ادبی: این سطح، بحث برانگیزترین سطح است زیرا چیستی ادبیات کودک را پیش می‌کشد، در این سطح، پرسش محوری می‌تواند این باشد: “توانایی کودک در فرآیند خواندن چه محدوده‌ای دارد؟ در این مورد یکی از مسایل، مسئل? سوژه‌ی ادبیات کودکان و نوجوان است، که شاید بتوان با مسامحه، آن را به محدوده وجودی و نیز امکانات زیسته‌ی این قشر برگرداند، این پرسش که یک کودک یا نوجوان در مقام یک سوژه‌ی در حال زیست، چه حالاتی را تجربه می‌کند، و چگونه و در چه نسبت­هایی قوام می‌یابد، و چگونه می‌تواند یک متن را تجربه کند، می‌تواند پرسش­هایی جدی باشد که در نهایت کنه آنچه را «خوانش ادبیات کودک و نوجوان» نامیده می‌شود، نشان می‌دهد.
ج) سطح بررسیدن: در سطح بررسی متون ادبیات کودک نوجوان، و از زاویه‌ی پیش گفته می‌توان دو نگاه متفاوت را اعمال کرد، نگاه نخست بررسی تصویری از سوژه‌ی ادبیات کودکان و نوجوان است که در متن منعکس شده است و پاسخ به این پرسش که این سوژه، تا چه حد قابل انطباق با زیست‌جهان کودک و یا نوجوان است، به بیان دیگر، می‌توان برساخته یا ساختاری که از کودک و نوجوان در کتاب بازتابانده می‌شود، را با زیست‌جهان آنان مقایسه و از آن نتایجی مفید را استخراج کرد. نکته‌ی دومی که می‌توان در بررسی متون کودک و نوجوان، به آن توجه کرد، تاریخ تطور مفهوم کودکی نوجوانی است، اینکه زنجیره‌ی متونی که در نهایت برسازنده‌ی بدنه‌ی ادبیات کودک نوجوان هستند، چه شاکله‌ای از این سوژه ارائه می‌دهند، و نسبت این شاکله، با نهادها و روابط مختلف چیست، و این سوژه در جهت چه روابطی از قدرت قرار دارد.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۳ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۵۰ ق.ظ

دیدگاه


9 − یک =