تکدی گری؛ ضد فرهنگی با چند مجهول…!
علی رزم آرای
گروه فرهنگی: نه! نه به تاریخش، نه به قیافهاش، نه به اسمش. نمیآید. پس چگونه این وصله هفتاد رنگ را به قامت پیر و فرتوتش بچسبانیم. از سر و کولش، از هر سه راه و چهار راه، از هر تقاطع مشرف به ترافیک و حجم آدم-های سواره و از دست و پاهای این شهر بیگانه پرور از خودی بیگانه؛ بالا می¬روند و پایین می¬آیند؛ از اعصاب خسته و حساس و نوع دوست این شهر از خود و از خدا بی خبر! در تاریخ ثبت شده که درزمانی دور که تبریز امروز به نام دارالسلام و دارالاسلام شناخته می¬شده، اهالی غیرتمند این شهر، بین غیرت و همیت دینی و انسانی خود و آوازه دارالسلام با حیات روزمره جمعی از این اهالی شهر (مستمندین و فقرای شهر که از زور نداری به گدایی افتاده بودند) فاصله و اختلاف دیدند. پس بر آن شدن که کاری کنند که برای همیشه در حافظه تاریخ بماند و اینچنین شد که شهر تبریز مساوی شد با شهر بی¬گدا! بنازم به هیبت گذشته که هرچه رنگ گذشته دارد، انگار رنگ حقیقت دارد. آخر اگر غیرت اهالی دارالاسلام واقعی بود و در تاریخ ماند، آن نیازمندی و دست گدایی که رو به شهر باز میشد هم واقعی و از سر نیاز بود نه ناز! اما حالا وصف ارومیه است که نازمند و نیازمند درهم غلط شده¬اند. جمع کثیری هم از نوع بومی و هم از نوع غیر بومی با آخرین متد های روز متوجه کسب و کار بی دردسری شدهاند که برای عدهای کسب است و برای عدهای دیگر کار آن هم بیعار! نه برای من که صدقه می¬دهم در راه خدا و نه برای او که صدقه می¬گیرد در راه خدا!؟ تیپ شناسی این جمع صورت مشخصی دارد. زنی با چادر سیاه و نسخهای به دست! زنی که کیپ صورتش را با چادر سیاهش پوشانده وبا درد دل مختصری …! زنی با بچه شیر خواره! زنی با چند بچه قد و نیم قد! پیرمردی، نوجوانی به ویژه معتادی، اسپندی و دودی و یا در راه ماندهای و آیا واقعا ً نیازمند؟ در تیپ¬شناسی فوق یک ترکیب چند وجهی به چشم می¬خورد. اعتیاد ، زن، کودکان و نوجوانان ، قشر پیر و کهنسال؟! به هم تنیده شده معضل اعتیاد و حضور کودکان وزنان و… در متن معضل مورد اشاره (تکدی گری) خود نشان دهنده این موضوع میباشد که مشکل اصلی در این مورد جای دیگریست. فقر بعلاوه فرهنگ مصرف زدگی بعلاوه وضعیت طاقت فرسای صنعت و اقتصاد شهری و بومی استان! والا نه شریعت دینی و نه سنت¬های فرهنگی و اجتماعی و نه بدنه¬ی سیاست گذاری¬های جاری هیچ ظرفیتی را برای چنین پدیده¬ای پیش¬بینی نکرده¬اند و اصلا ًچنین هنجارشکنی¬ها را بر نمی¬تابند و حتی در مقابل آن گام برمی¬دارند. سوال اصلی اینجا ست که با وجود دستگاه¬ها و نهادهای حمایتی هم از نوع دولتی و هم از نوع خصوصی که اتفاقاً تا آنجا که جا دارد کارشان را هم درست انجام می¬دهند، این پدیده شوم و هنجار گزیر چرا باز هم قد علم می¬کند؟ آیا می¬توان علت وجود و وقوع آن را باز تاب وضع اقتصادی مردم تفسیر کرد؟ آیا می¬توان از آن گود شدن فاصله طبقاتی را( در کلانشهر ارومیه) برداشت کرد؟ آیا می¬توان چنین نتیجه گرفت که روحیه مصرف¬زدگی و وا¬زدگی در فرهنگ و جامعه شهری ما نقب زده است و راحت طلبی باب و مد روز شهر ما شده است؟ روشن است که با توزیع ماهانه یارانه-های نقدی حداقل ممری به تعداد اعضا به پیکره هر خانواده با درآمد و یا بی-درآمد تزریق شده است و واضح است که وجود تضاد طبقاتی در جامعه انکارپذیر نیست هر چند در جهت کنترل آن ادعاهای مختلفی شده است. اما قابل انکار نیست که نه فعالیت نهادهای حمایتی و نه سیاست گذاری¬های انجام شده در راستای فقر زدای و … به شکل مطلق و بی¬خطا نبوده و نیست و صد البته قابل آسیب شناسی هم هست. لیکن آسیب¬شناسی دقیق و در خود در این مورد، نه در مجال این نوشتار هست و نه در مسیر هدف نوشتاری آن؛ که در این خصوص بررسی و پژوهش از زاویه همان برنامه¬ریزی¬های انجام شده و نحوی عملکرد دستگاههای حمایتی و مربوطه در این زمینه مهمترین اصل و بنای آن بر دوش متخصصین این امور است.
معضل تکدی گری یعنی فرهنگ مصرفی و فرهنگ گدا پرورری: فرهنگ مصرفی، روحیه¬ی مصرفی به بار می¬آورد. شخص را تن پرور و به آماده خوری سوق می¬دهد. در چنین فرهنگی شخص کوتاه¬ترین و بی¬زحمت¬ترین راه را برای تأمین نیازهای خود انتخاب می¬کند. در چنین فرهنگی فردیت و شخصیت اجتماعی و شان انسانی به هیچ شمرده می¬شود و اشخاص نسبت به هم احساسات کاذب پیدا می¬کنند و تشخیص نیاز از ناز مشکل می¬شود.
معضل تکدی گری یعنی زیر سوال رفتن فرهنگ شهری و آلود شدن سیمای شهر: یکی از وظایف شهر داری¬ها زیباسازی ظاهر و سیمای شهر و آرایش سیمای شهر به ترتیبی که نشان دهنده امکانات بومی و تاریخی و شهری یک شهر باشد. به طوری که وقتی مسافر و یا گردشگری به شهری سفر کرد و قصد ماندن در آنجا را در داشته باشد، حداقل تصویر دلنشین و مطلوب از سطح شهر و نمای ظاهری آن برداشت کند و از این طریق نشانه¬های تاریخی و بومی و حتی شهری و مدرن نهفته در آن نما و سیما را هم دریافت کند و با خاطره خوش به شهر یا کشورش بازگردد و وطن خود را با معیارهای آن شهر بسنجد و حتی برای سفر بعدی خود را آماده کرده و دیگران را نیز ترغیب کند. حال با وجود انواع و اقسام متکدی وشاغلین به شغل¬های کاذب در سطح شهر و پراکندگی آنها به وسعتی به اندازه همان شهر و احیانا ً برخورد با این مسافرین و گردشگران،چه تأثیری بر روحیه و خاطر آنها می¬گذارد و آنها در مورد فرهنگ مردمان شهر مذکور چگونه خواهند اندیشید؟ آیا وظیفه شهرداری یک شهر نیست که با هماهنگی دیگر دستگاه¬های ذی¬ربط این امور را سامان¬دهی کنند و شهری امن از لحاظ زیباشناسی به مردم هدیه کنند؟
معضل تکدی گری یعنی ویترین وجود بحران: معضل تکدی گری به دلیل اینکه در بین مردم و در لابه¬لای فعالیت¬های روزانه¬ها آنها واقع می¬شود و به چشم می¬خورد، به شکل ناخودآگاه می¬تواند گمان غلط وجود بحران¬های اقتصادی و اجتماعی را در یک جامعه شایع کند. چرا که افراد مختلف از اقشار مختلف یقینا ً از سر نداری به اینگونه امور تحقیرآمیز روی می¬آورند. وضع اقتصادی بد است که مردم به گدایی افتاده¬اند و…. در حالی که وجود تورم را در چهارچوب اقتصاد کشور نمی¬توان انکار کرد. ولی مگر قرار است زندگی روزمره تا چه حدی به افلیج نزدیک ¬شود که مردم را به چنین اظهار نظرهای وادار کند. نه! فرهنگ مصرف و مصرف زدگی و تنبلی و وازدگی این گمان غلط را تقویت می¬کند والا وجود مشکات را کسی انکار نمی¬کند.
معضل تکدی گری یعنی زیر سوال رفتن شعائر دینی و انسانی: نه دین مبین اسلام و نه فرهنگ و آداب و سنن ما ،هیچ کدام تکدی گری را نه تنها جایز که بلکه مذموم میدانند. این دو بعد اصلی جامعه شهری و کشوری ما در برخورد با این معضل و معضلات مشابه راهکارهای اندیشیده و ارائه کرده¬اند. صله ارحام، تعاونی، قرضه الحسنه، رسیدگی به ایتام و فقرا (به گونه¬ای که روی پای خود بیستند)، گلریزان، ….حال چگونه است که در برابر این همه راه کار و راه چاره ناموس خدا و عیال¬ا… هنوز هم دست به سوی هم دراز می¬کنند؛ هم به ناز، هم به نیاز. معضل تکدی گری یعنی….
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۴:۱۰ ق.ظ